رفتن به محتوای اصلی

مناظره غیابی با آقای پرویز ثابتی

مناظره غیابی با آقای پرویز ثابتی

اخیرا در هفته های اول آذرماه ۱۴۰۲، فیلمی ۵ قسمتی  بنام "پرویز ثابتی"، با شخصیت اصلی شما،  با تروکاژ یعنی فریب های سینمایی و با تیتراژ دروغین مبارزه ساواک برای نجات آینده ایران از دست تروریست ها تهیه و  توسط تلویزیون منو تو سلطنت طلب، پخش شده است. 

شما، سوژه اصلی این فیلم، رئیس اداره سوم ساواک (امنیت داخلی یا ضد مخالفین داخلی) و ساواک تهران در سال های متمادی قبل از انقلاب بهمن ۵۷ بوده اید. اما، در فیلم ۵ قسمتی، از فعالیت اداره تحت مسئولیت خود خبری حتی اشاره وار نمی دهید. بلکه بیشتر مانند یک استراتژ و مشاور سیاسی ظاهر می شوید. 

چنانچه دادگاهی صلاحیت دار برای تعقیب شما تشکیل شود، بعنوان شاکی و شاهد در آن شرکت می کنم، تا شما محاکمه شده  و بنا به رای دادگاه مجازات شوید. (۱)

فرد شما و حتی اتهامات به شخص شما مسئله اصلی من نیست. از فیلم ۵ قسمتی در منوتو، تداوم نیات استبدادی و تمایل به رفتاری را می توان مشاهده کرد که به فجایع در اداره کشور و به انقلاب اسلامی مخرب  آن منجر شد. نیات استبدادی و رفتار ناشی از آن ها، نه تنها متعلق به شما که از حامیانی  در میان ایرانیان نیز برخوردارند. بنابراین نیات و رفتارتان، همانطوری که عقاید، اندیشه ها و رفتار دیگران، می بایست مورد موشکافی قرار گیرند. مبنای این موشکافی نیز اظهارات خودتان در همین فیلم 5 قسمتی منو تو است که بسیار بدقت و پنهانکارانه ابراز کرده اید.

آقای ثابتی

شما، در فیلم ۵ فسمتی، افتادن کشور در دام جمهوری اسلامی را به گردن همه کس جز خودتان انداخته اید. ساواک را پیروز کامل و منجی کشور معرفی کرده اید. روایت می گوئید که نتیجه می دهند  این ساواک بوده که هر کس و هر جمع را از شاه مملکت، تا ملکه، نخست وزیران، رادیو و تلویزیون، دانشگاه و فرماندهان ساواک و تیمسارها و سرلشکر های  ارتش و ... و هر جنبده در کشور را راهبری می کرده، و همه این نبوغ نیز از هوش یک نفر در آن دستگاه عریض و طویل، یعنی از نبوغ شما افشانده می شده. گویی در ساواک جز پرویز ثابتی و رئوسایش که بقول شما، چند افسر عالیرتبه  بیشتر باری بهر جهت ارتشی، پاکروان، نصیری و مقدم، کس دیگری نبوده، تا در آن فیلم به وجودشان و محصولشان اشاره ای شود. 

از این گذشته انگار نه انگار که ساواک، با  دیکتاتوری فردی شاه سقوط کرده است.  روایت می کنید و از درایت و شجاعت راننده ای تجلیل می کنید که اتوبوسی پر از مسافر را به قعر دره فرستاده و قبل از به ته دره خوردن و متلاشی شدن، راننده خودش بیرون پریده. در فرهنگ ایران از نوعی نابینایی نام برده شده، کوری ناشی از خود بزرگ بینی بی حد. منوچهر جمالی(۱۳۹۲-۱۳۰۷) فیلسوف، تاریخدان و فرهنگ پژوه، می گوید کوری ناشی از خود بزرگ بینی بی حد، درد همه حکومت های ایران بوده است.

جنگ و خشونت یا زندگی با هم در صلح؟

روایت از گذشته درفیلم ۵ قسمتی، هیچ اهمیتی نداشت اگر در آن نگرش به آینده پنهان نبود.

اکنون، رهایی از جمهوری اسلامی مسئله اصلی هر ایرانی است. بی تردید، راجع به ایران بعد از استبداد آخوندی-سپاهی نیز خود را صاحب نظر می دانید، و برای آن فعالیت می کنید. از سقوط و شکست ۵۷  هیچ درسی نگرفته اید چون در فیلم ۵ قسمتی، نیات و رفتار گذشته اتان را موثر و مفید می شناسید و در آن ها هیچ تغییری را لازم نمی بینید. این سرسختی در نیات و رفتار گذشته اتان، چه پیامی در مورد آینده دارد؟  آیا کماکان در خیال آن هستید که در بر همان پاشنه  بچرخد با جنگ و گریز امنیتی و خشونت ورزی علیه مخالفین و مردم ایران که در تمامی سال های جمهوری اسلامی نیز ادامه یافته؟ تردیدی نیست که جمهوری اسلامی شدیدتر و بسیار شدیدتر از استبداد سلطنتی خشونت ورزیده است. ولی تعدی ناپذیری انسان، جنایت نکردن علیه انسان، مطلق است. کم و زیاد تعدی کردن و شکنجه و جنایت علیه انسان، ماهیت خشونت دگرستیز را عوض نمی کند.

 جنگ و گریز امنیتی و خشونت ورزی علیه مخالفین که از بدیهیات شما است، بلای جان افراد و احاد و مانع رشد و ترقی هر کشوری است. برای هر ملتی این پرسش مطرح است که افراد و احاد و جمعیتهای مختلف و متنوع آن، چگونه می توانند بدون جنگ و خونریزی و خشونت، در صلح با هم زندگی کنند؟ برای ما ایرانیان نیز بعد از فجایع  دو قرن اخیر، همین پرسش مطرح است. سه آفرینش بشر پاسخ پرسش بالا را در خود دارند : 

اخلاق و اصول اخلاقی؛ 

حقوق برابر و برابری همگانی در مقابل قانون؛ 

نظام سیاسی مردم سالار؛ 

نظام سیاسی

نظر شما آقای ثابتی در مورد نظام سیاسی کماکان بر نظام دیکتاتوری باقی مانده است. این را خودتان در فیلم ۵ قسمتی، اظهارمی کنید. آنگونه که نقل کرده اید، بعد از ۱۵ خرداد ۴۲، از شما خواسته می شود که گزارشی در باره برگزاری انتخابات آزاد ورفع تعطیلی مجلس شورای ملی تهیه کنید. نظری که آن زمان داشته و اکنون نیز در همین فیلم ۵ قسمتی، آن را بدون تغییری تائید می کنید دایر بر این است که اگر حکومتی صالح، سالم، عادل باشد، کافی است و در میان مردم دلواپسی برای مجلس نیست و آن ها زیاد در فکر شکل حکومت نیستند. این البته نظری ناقض قانون اساسی حکومت آن هنگام است که همان قانون سلطنت مشروطه بود و  با همه تغییرات در کاهیدن از آن، انتخابات و مجلس شورای ملی از ارکان ان بود. بی خیالی شما در نقض قانون اساسی، بنیاد حکومت خودسرانه است که کمی پائین تر به آن  و خطراتش بر می گردم. در ادامه توضیحتان در باره انتخابات و حکومت،  از میان دموکراسی فرانسوی یا دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا، دومی را برای ایران پیشنهاد می دهید. فرانکو یک ژنرال نظامی ناسیونالیست  اسپانیایی بود که در جنگ داخلی اسپانیا از ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ به کمک آلمان و ایتالیا،  قدرت را بدست گرفت و تا ۱۹۷۳ نظامی دیکتاتوری را در اسپانیا با سرکوب مخالفین مستقر کرد. توصیه چنین نظامی برای ایران در فیلم ۵ قسمتی بدون هیچ اشاره ای به تغییری در نظرتان، چه معنایی می تواند داشته باشد جز کاربرد پذیر دانستن نظام دیکتاتوری برای ایران بعد از جمهوری اسلامی. چنانچه از یکسو یک فرد یا یک خاندان، یک تبار، یک مذهب ویا یک حزب و  ایدئولوژی حاکم همیشگی و از سوی دیگرهمگان بنده  باشند، و ادامه حکومت نه بنا به انتخاب و اراده مردم که با زور و تحمیل به آن ها باشد، سرکوب مخالفین قاعده می شود. خشونت حاکم به  مخالف هم می تواند سرایت کند. نیات و تمایل خود را به نظام دیکتاتوری، که به خشونت  و جنایات و سرانجام سرنگونی در گذشته انجامیده، سرسختانه تایید می کنید. نیات و رفتار شما، نه تنها کشور و زندگی مردم آن را در گذشته  با خشونت تباه ساخته، بلکه زندگی نسل های آتی را نیز تهدید می کند. نیات استبدادی و رفتار خشونت آمیز تهدیدی همگانی هستند. جنایت و خشونت از سلطنت به دینسالاری دست بدست می شود.و در هر تباری نیز در خدمت تصفیه های درونی است.

در ایران که مردم تجارب تلخ استبداد دینی و خشونت را،  بر گرده خود دارند و درد آن را تا مغز استخوان احساس می کنند،  نظام دیکتاتوری و خشونت و جنگ همه با هم، بخصوص از سوی جوانان مورد تنفر عمیق است. نظام سیاسی مردم  سالاری  که همگان از حق تعیین حکومت برخوردارند، طبعا حکومت و مخالفین آن، مسائل خود را سر صندوق های رای حل می کنند و تنها از این راه است که همزیستی مردم با هم در کشورشان فراهم و بر جنگ و خشونت و جنایات سیاسی  ساواک و واجا و سپاه نقطه پایان نهاده می شود.. 

قانونیت 

سرتاسر فیلم 5 قسمتی از شما، حاوی رویکردهای خودسرانه و غیر قانونمدارانه است. 

ادعا کرده اید که ۵۰۰۰ مظنون سیاسی را شناسایی و دستگیری ۱۵۰۰ نفر از آن ها را به شاه توصیه کرده بودید  و پیشگویانه ابراز فضل می کنید که چون این توصیه شما عملی نشده است، حکومت شاه در سراشیب سقوط قرار گرفته است. روش دستگیری ۱۵۰۰ نفر را هم کاملا غیر قانونی عملی می دانید بی آن که شرم کنید. گفته اید ۱۵۰۰ نفر را بازداشت و در زندان نگه داری می کنید بمانند نگه داشتن زندانیان سیاسی که دوره محکومیت آن ها تمام شده بود ولی جلو آزادی آن هارا بدون هیچ قانونی، شما و اداره تحت مسئولیت اتان گرفته بودید.  زندانیان آن حبس غیر قانونی و بی پایان و بدون چشم انداز  را بزبان طنز "ملی کشی"  نام گذاری کرده بودند. از سال ۵۳ که استبداد تشدید شد و حزب واحد رستاخیز اعلام شد، ملی کشی و حبس غیر قانونی و بی پایان زندانیان سیاسی آغاز شد. 

مثال دیگر از رفتار غیر قانونی شما، مخالفت شما با نظارت فرستاده های صلیب سرخ جهانی بر زندان های سیاسی  است، زندان هایی که همگی تحت کنترل ساواک بودند. شما برخوردهایی را در زندان ها صورت می دادید که می خواستید از چشم مراجع بی طرف پنهان بمانند(2). وقتی نظارت نمایندگان صلیب سرخ را زیر ساتور رفتن دست خود می نامید، یعنی دیگر نمی توانید کارهایی را که باید پنهان بمانند انجام دهید. چه کارهایی را می خواستید پنهانی و دور از چشم مراجع بی طرف انجام دهید  چیزی غیز از کارهای غیر قانونی؟ اگر چنین کارهای غیرقانونی برای شما مجاز باشد، کی می تواند اطمینان دهد که توسط دیگری حتی بدتر از شما علیه مردم بکار گرفته نشود؟  

کار غیر قانونی و شرم آور دیگر، بنا به اعترافات شما در فیلم ۵ قسمتی، دخالت مقام امنیتی درفعالیت های فرهنگی و یا تصمیمات دانشگاهی بوده است. خودتان در آن فیلم  توضیح می دهید که  ۸ حلقه فیلم کوتاه تلویزیونی را، با دخالت و افشاگری به ممنوعیت کشانده اید و با ظفرمندی می گویید ۵ تای آن ها  تبلیغ مسلحانه و سه تای دیگر آن ها تبلیغ ضد حکومتی شناخته شدند. همین دخالت، منجر به استعفای رئیس تلویزیون ملی ایران می شود. شنیدن از زبان شما در باره فیلمی که ممنوع شده است، حیرت آور است. فیلمی که در آن مترسکی هست و کلاغی، ممنوعه می کنید. چون بنا به برداشت شما، در اندیشه مخالفین،  مترسک، سمبل ساواک است و کلاغ سمبل "اتحاد مبارزه پیروزی". 

بنا به اظهاراتتان در همین فیلم،  با قوانین دلبخواهی و خود سرانه برخورد کرده اید. در مورد انتخابات مجلس که بصراحت در قانون اساسی آن هنگام موجود بود، خود را به بی خیالی می زدید. در مورد قانون ۱۳۱۰ ضد مرام اشتراکی  و قانون تاسیس ساواک، طرفدار اجرای قانون هستید. 

بر این رفتار خلاف قانون خود، در فیلم ۵ قسمتی هیچ ایرادی وارد نمی دانید. نیات استبدادی و رفتار ضد قانونی، کماکان مورد دفاع شما هستند. حکومت با نقض حاکمیت قانون، دیگر نامی ندارد جز خودسری عده ای که ارگان های قدرت را با زور و خشونت و جنایت در دست دارند. عدم حاکمیت قانون و برخورداری حکومت از حق آتش به اختیاری، سپردن سرنوشت مردم  به خشونت خودسرانه و خود اقناعی مامورین آن حکومت است. مسابقه مامورین برای ارتقا مقام، به بازی آنان با سرنوشت افراد ملت  منجر می شود. نسل های گذشته و کنونی  ایرانیان قربانیان خودسری و خود اقناعی استبدادی  بوده اند. بقای نیات استبدادی و رفتار دگر ستیزانه و غیر قانونی شما، تهدیدی است علیه نسل های آتی ایران. 

حاکمیت قانون تامین کننده حاکمیت مردم بر سرنوشت خود است. انسان قانونگذار، سرنوشت خود را تعیین می کند. انسان با قانونگذاری حقوق و آزادی های قانونی را تعیین می کندو سپس قانونی را که خود تدوین کرده است، و می خواهد  در سایه آن،  حقوق و آزادی ها رعایت و محفوظ مانند، اجرایی می کند. 

حاکمیت قانون با دو صدمه می تواند مواجه شود:

نقض قانونگذاری مردمی و اجبار آن ها به اجرای قوانین دست پخت حاکم؛

 معافیت حکومت و اعیان و انصارش از رعایت قانون؛

اخلاق

شما در گوشه هایی از فیلم ادعا می کنید که در تمام دوره مسئولیت خود تنها با تعداد7 زندانی سیاسی ملاقات داشته اید و آن هم برای جلب نظر آنان در توافقی برای آزادیشان. اما چون دروغ گو کم حافظه است، دستتان رو می شود.

یک دروغ : در گوشه دیگر از فیلم نفر دیگری را غیر از ۷ نفر نام می برید که از او باز جویی می کنید.  احضار غلامحسین ساعدی و بازجویی از او تا حد تهدید او به یک رسوایی جنسی که  ربطی به دعواهای سیاسی ندارد (همان گونه که واجا و سپاه در جمهوری اسلامی، این ابزار را برای سرکوب سیاسی بکار می گیرند).  

دروغ دیگر: در لیست  آن ۷ تن زندانی که گفته اید ملاقات کرده تا اعتمادشان به معامله با ساواک  جلب کنید رضا براهنی را شمرده بودید. یک جا  در باره او گفته اید ایشان یکی از هفت نفری بودند که برای امری غیر از بازجویی ملاقات کرده اید. درجایی دیگر در همین فیلم، بازجویی خودتان را از رضا براهنی علنی می کنید او را در باره بقول خودتان پانترکیسم، سیم و جیم می کنید، چون مقاله ای نوشته در یکی از روزنامه ها. حتی  اظهار تاسف  می کنید که از ترجمه اثری از تروتسکی توسط او بی اطلاع بودید و این مورد از دستتان در رفته تا بیشتر سیم و جیم اش کنید. 

دروغ دیگر: ادعا می کنید که رضا براهنی یک دانه سیلی نخورده. و این دوگانه گویی دیگری است متضاد با آن ادعایی که خود را از شکنجه زندانیان بی خبر و مسئول کارهای ستادی اعلام می کردید.

از  این   دروغ ها (۳) بزرگتر، آن است که در فیلم 5 قسمتی سانسور کرده اید قتل فراقانونی جزنی و ۸زندانی سیاسی دیگر در تپه های اوین در 30 فروردین 1۱۳۵۴ را. به مخاطبین خود دروغ و به اعتماد آنان خیانت می کنید در مورد مدیریت خود بر جنایتی که  اسناد مسلمی آن را فاش ساخته اند.  یکی از آن اسناد خاطرات علم  وزیر دربار محمدرضا شاه پهلوی است که نشان دهنده موافقت شاه در این قتل فرا قانونی است : "در کارهای امروز چند گزارش بود که همه را به عرض مبارک رساندم و عرض کردم بی جهت این وجهه عالی در بین مردم و دنیا با ندانم کاریها [ کشتن ۷ نفر از فدائیان خلق به نام های جلیل افشار، محمد چوپان زاده، بیژن جزنی، عزیز سرمدی، عباس سورکی، حسین ضیاء طریقی، مشعوف کلانتری و ۲ تن از مجاهدین خلق به نام های کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل در تپه های زندان اوین] لکه دار می شود. فرمودند، چاره نبود، همه خرابکار بودند و فرار می کردند، آن بدتر بود" (خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۶۹. ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۴)

سند دیگر اعترافات تهرانی بازجوی تحت مسئولیت شما (بهمن نادری پور) است. او در دومین جلسه دادگاه در مورد اعدام گروه ۹ نفری بیژن جزنی گفت: «در ۷ فروردین ۵۴ محمد حسن ناصری معروف به عضدی مرا به اتاق خود خواست و گفت قرار است عملیاتی انجام شود که آقای ثابتی گفته شما هم باید در عملیات باشید.» 


اعتراف تهرانی (بهمن نادری پور)، بازجوی زیر مسئولیت پرویز ثابتی در دادگاه

در باره قتل مخفیانه بیژن جزنی و ۸ زندانی سیاسی دیگر، به مدیریت پرویز ثابتی

 

 فریبکاری آشکار دیگر:  در اداره سوم ساواک یا امنیت داخل کشور و ساواک تهران که ریاست هر دو را بر عهده داشتید،  کارمندانی تحت مدیریت شما فعالیت می کردند و از شما دستور می گرفتند و به شما گزارش می دادند. در راس آن ها، بازجویان شکنجه گری با نام های مستعار عضدی، رسولی، تهرانی، آرش، اسفندیاری، فرامرزی، کریمی و تعداد دیگری، قرار داشتند. آن ها، جز مبارزه با مخالفین آن دوره، در سازمان و گروه  های مخفی مسلحانه و غیر مسلحانه که عمدتا از دانشجویان بودند، و مبارزه با دانشجویان جوان و آرمانخواه و نوگرا و محافل آنان،  فعالیت دیگری نداشتند. تعقیب، بازداشت، شکنجه، مجازات زندان یا اعدام مخالفین استبداد فردی شاه، مسئولیت اصلی اداره تحت مدیریت شما بود. در فیلم  ۵ قسمتی، جزئیات نا مربوط بسیاری را گفته اید تا کار اصلی خود راپنهان کنید.

اخلاق فردی  یعنی صدمه نزدن به دیگری، بی تفاوت نبودن نسبت به  درد دیگری و خوش رفتاری و همپذیری دیگری و اخلاق مدنی یعنی رفتار مطابق مسئولیت شهروندی در حوزه عمومی تعریف می شوند. اگر نیات استبدادی و ضد انسانی، همه چیز را وسیله رسیدن به هدف خود سازند  با دروغ و با تعدی به انسان، اخلاق را زیر پا بگذارد، اعتماد عمومی را نقض و جامعه از  شرایط لازم برای صلح و اعتماد به هم برای همزیستی  محروم می شود.

شما هم اخلاق فردی و هم اخلاق مدنی را، با دروغ  و تعدی به انسان ها اسیر در زندانهایتان، زیر پا گذاشته و بنا به اظهاراتتان بدون هیچ شرمی از گذشته، همان نیات و رفتار خشونت آمیز را برای نسل های آتی ایران در سر دارید.

پیروزی ساواک یا پیروزی خمینی؟

 با سقوط  سلطنت در بهمن ۵۷، جنگ با همدیگر و خشونت و قلع و قم مخالفین امتحان شده است. دو سه دهه پیش از سقوط استبداد سلطنتی شاه، به حکم نیات و رفتار استبدادی شاه و خشونت و سرکوب ساواک که در اثر مبارزه مسلحانه جوانان خشمگین و نا شکیبا شدید تر هم شد، همه از مصدق تا امینی، از راست و میانه  تا چپ حذف شدند و پیروزی کامل در حذف مخالفین در سال ۵۵ از نظر شما حاصل شد. دیری نمی پاید که با از بین رفتن نفوذ شاه، و از کار افتادن محور و مرکز حکومت فردی، حکومت از هم می پاشد و پیروزهای شما در حفظ حکومت شاه، دود می شوند. در شرایط سرنگونی شاه، با نابودی مخالفین  بدست رژیم فردی شاه و و بخصوص با خشونت های حتی غیر لازم ساواک که طی سال های قبل اتفاق افتاده بود،  دیگر کسی نماند که قد و قواره مقابله با خمینی را داشته باشد. آن چه را که شما خود بزرگ بینانه و احمقانه، پیروزی خود می دانستید و هنوز می دانید یعنی نابودی مخالفین، در واقع پیروزی خمینی و خدمت شما به او بود. تکرار آن چه در گذشته کرده اید، ایجاد رژیم بر پایه نظام دیکتاتوری و جنگ با مخالفین و خشونت علیه آنان، ویرانی بیشتر کشور و بیداد به نسل های آتی این خاک بلادیده است. ایرانیان، دیگر سزاوار آن نیات و رفتار شوم و خشونت ضد انسانی نیستند بلکه  از فرهنگ و فضیلت لازم زندگی با هم در صلح اجتماعی و برای آزادی و آبادی کشور برخوردارند. ظرف زندگی با هم، برای حضور همگان، دموکراسی، آزادی، عدالت و حاکمیت قانون است.

آقای ثابتی

شما کارگردان واقعی این فیلم بوده اید و بدون تصمیم شما آن تهیه نمی شد. هدف های خواسته و یا ناخواسته   این فیلم  در آینده  فاش خواهند شد. اکنون موارد زیر قابل ذکرند :

۱-این فیلم،  مانند کارهای  دیگر رسانه های متعدد سلطنت طلب، که  پخش اگهی های تبلیغاتی سلطنتی است  باسم بی مسمای خبر یا فیلم مستند، گستردن دام  برای به تله انداختن مردم ساده و ایجاد شکاف میان ایرانیان است! همانطور که راستگرایان افراطی در سراسر کره خاکی ناراضیان ساده باور و بی تجربه سیاسی را بدام می اندازند با استفاده ماهرانه از شبکه های اجتماعی که از رسانه های  با اهمیت روزافزون در اطلاع رسانی فیک نیوزی و در مشارکت اجتماعی هستند.

۲- ‏فیلم ۵ قسمتی ، به  خشونت سیاسی حکومتی نیروداد. در میان سلطنت طلبان گرایشی، از فیلم نامبرده این را گرفته که مخالف داخلی را از درون کنترل و هدایت و یا حذف کند. بموازات رشد خشونت طلبی در سلطنت طلبان، فیلم شما، به  آمرین و عاملین خشونت های رژیم اسلامی اعتماد به نفس داده که خشونت بورزند، از عاقبت آن نترسند. با این فیلم اعدام ها و شکنجه و سرکوب های بیشتر مبارزین زیر ضرب جمهوری اسلامی را تایید و در آن ها همدستی کرده اید. 

۳- فیلم ۵ قسمتی یک نشانه نیز دارد از مصرفش در دعواهای داخلی اتان، وقتی فروش برتری خشونت شما بر شاه که دیگر در قید حیات نیست،  و بمسکوت گذاشتن نقش رضا پهلوی  در میان سلطنت طلبان مشاهده می شود. بطوریکه گرایشاتی از سلطنت طلبان بدام  داوری منفی فیلم افتاده و انتقادات شما از کشورداری شاه را به رضا پهلوی سرایت و آن ناکارایی ها را ارثی معرفی می کنند.

۴- روایت شما در فیلم نامبرده، حفظ  و رواج همان نیات و رفتارهای پلید ضد اخلاقی، ضد قانونی و ضد نظام مردمسالار، خیال ادامه جنگ با مخالفین خود و ناگزیر مقابله مخالفین را زنده می دارد. چنین نیات و رفتارخشونت طلب و عصر دقیانوسی دیگر نمی توانند ایران را به آرامش و آزادی و ترقی هدایت کنند. کار تاریخساز، برای گذار از خشونت میان ایرانیان، آن است که  اقرار به اشتباهات در نیات استبدادی و عملکردهای ضد انسانی شود و نقطه پایان بر خرافه سرکوب مخالفین گذاشت. تنها از این راه، آشتی میان مردم جای خشونت را می گیرد. فیلم ۵ قسمتی پرویز ثابتی، به راه دیگر رفت.  گرایش افراطی سلطنت طلبان را با تطهیر ساواک تقویت کرد. بی تردید با رویکرد تطهیر ساواک،  پادشاهی خواهان طرفدار مشروطه، موافق نیستند  که خواهان نظام سیاسی مردمسالار، حاکمیت قانون و آزادی سیاسی  می باشند و آن ها از عملکرد ساواک دفاع نمی کنند.

چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ – ۶ دسامبر ۲۰۲۳

____________________________

(۱)- در هنگامی کمتر از ۲۰ سال داشتم، درغروب یکی از روزهای  آذرماه ۵۴ هنگام خروج از دانشکده دستگیر و تحویل اوین داده شدم. از اولین روز بازداشت، توسط دو بازجوی اوین کریمی و فرامرزی که سن و سالی حدود سن پدر مرا داشتند، مورد بازجویی با تهدید و توهین قرار گرفته، و در شرایطی که وحشت انگیزی می کردند، مورد خشونت، شکنجه با کابل بر کف پا، بدرفتاری، تحمل انفرادی و در انزوای از انسان های دیگر، محرومیت از ملاقات با والدینم بمدتی طولانی، قرار گرفتم.  بالاخره بعد از بیش از یکسال بازداشت غیر قانونی،  فرامرزی یکی از بازجوهای تحت مسئولیت پرویز ثابتی مرا سر یک دو راهی قرار داد:  همکاری با ساواک  یا محکومیت 3 سال زندان. همکاری با ساواک را جواب  رد دادم، تصمیم او، بدون هیچ مدرک و مستند اتهامی، با برگزاری نمایشی دادگاهی نظامی،  عملی و  به سه سال زندان محکوم شدم. دوره محکومیت را پشت دیوارهای زندان های اوین، قصر و قزلحصار سپری کردم. 

(۲)- آثار برخی از کارهایتان دور از چشم نمایندگان صلیب سرخ را اسداله علم در خاطراتش آورده است : «سئوال کردم گزارش صلیب سرخ[ جهانی در دیدار رئیس آن با اعلیحضرت] چه گونه بود؟ فرمودند، البته برای ماست و منتشر نمی شود. ولی گزارش از این قرار است که از ۳۰۰۰ نفر زندانی سیاسی، ۹۰۰ نفر آثار شکنجه دارند و این با گزارش کمیسیون مخصوصی که خودم هم فرستاده بودم، تطبیق کرده. ولی از این که ما از چند ماه قبل حق استیناف برای آنها در محاکمات قائل شده و تعیین وکیل را به اختیار خود آنها گذاشته ایم و دیگر از شکنجه اثری نیست و تسهیلات درس خواندن و ملاقات با فامیل برای آنها قائل شده ایم، اظهار خوشوقتی کرده اند و قرار شد باز پیش ما بیایند و [وضع را] ببینند. عرض کردم، به هر حال به نظر غلام گزارش بسیار بدی است. فرمودند، چرا؟ عرض کردم، نشان می دهد که حرفهای فراریها چندان بی مأخذ نبوده است. خدا کند این اخبار درز نکند. فرمودند، این گزارش فقط برای ماست. عرض کردم، به هر حال خطرناک است. فرمودند، مگر از این جا درز کند. عرض کردم، به هر حال این روزها چیزی محرمانه نمی ماند. ولی چه قدر حیف که این کارها را قبلا خودمان انجام ندادیم. دیگر چیزی نفرمودند»(خاطرات علم، جلد ششم، ص ۵۰۲. ۵ تیر ۱۳۵۶)

 (۳)- درمقاله فرشید یزدی در سایت زمانه، دروغ های دیگری  از فیلم ثابتی استخراج و یاد آوری شده اند.

https://www.radiozamaneh.com/793143

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید