رفتن به محتوای اصلی

پرسش و پاسخ هایی در مورد مسائل منطقه ای و بین المللی

پرسش و پاسخ هایی در مورد مسائل منطقه ای و بین المللی

- روندهای عمده جهانی چه هستند و چه تاثيری بر خاورميانه می گذارند؟

مهمترين تحولی که بر روند وقايع در منطقه و کشور ما تاثير می گذارد روند کاهش نفوذ و قدرت بين المللی امريکاست. به عبارت ديگر، در دوران کاهش قدرت امريکا و سربرآوردن قدرت های تازه نفس و جديدی به سر می بريم. اين تحول از همه نظر بر زندگی تک تک مردم اثر می گذارد. گذشته از جنبه های اقتصادی و فرهنگی توجه کنيد که امريکا به سادگی از امتيازاتی که حق خود می داند عدول نخواهد کرد. سر کارآمدن ترامپ بدين معناست که امريکا با شمشير آخته از تمامی آن امتيازات دفاع می کند.

دو روند ديگر هم بايد منظما مورد توجه قرار بگيرند.

اولی موضوع محيط زيست است. گرمای کره زمين در حال افزايش است و اکثريت قريب به اتفاق دانشمندان مربوطه قائل براين هستند که فعاليت های انسانی نقش موثری در اين گرمايش و بر هم زدن روند طبيعی گرمايش زمين و بارندگی دارند. در سال های اخير شواهد فراوانی از توفان های غير معمول (شکسته شدن رکورد قدرت مخرب توفان ها)، بارندگی شديد در بعضی نواحی و خشکسالی بيسابقه در نواحی ديگر وجود دارند. ادامه اين وضع – مخصوصا برای نواحی کمتر رشد يافته کره زمين- مسلما به بی ثباتی بيشتر اين نواحی و رشد گرايش به مهاجرت به نواحی ديگر ( مثلا از افريقا به اروپا) و بنابراين رشد تنش های بين المللی و گرايشات راسيستی در کشورهای ميزبان می انجامد.

موضوع دوم مربوط به نفت است. نفت ديگر اهميت استراتژيک خود را ازدست می دهد و در روندی که کاهش نياز به سوخت های فسيلی و افزايش گرايش به سوخت های پاکيزه ( و اتمی) به وجود آمده، قيمت نفت هم رو به کاهش می رود. اين روند به سطح درآمد ملی کشورهائی که استخراج نفت منبع اصلی درآمد آنان بشمار می رود تاثير هر روزه بيشتر ی خواهد داشت و در دهه های آتی می تواند نقشی بزرگ در محاسبات ژئوپوليتيک مخصوصا در خاورميانه داشته باشد.

- سابقه تاريخی شکل گرفتن اسرائيل را می دانيم. برخورد ما به اسرائيل چيست؟

- وجود اسرائيل، يک واقعيت است. از منظر تاريخ، جنايت ها و تجاوزات اسرائيل نسبت به فلسطينی های مقيم آن سرزمين واقعيتی انکارناپذير و فراموش نشدنی است. اما آن جنايات را در چارچوب تاريخی بايد نگريست. سياستی که وجود اسرائيل را انکار می کند به نفع هيچ کدام از مردم خاورميانه ومنجمله فلسطينی های مقيم يا پناهنده در کشورهای همسايه نيستند و فقط می توانند به زجر و فلاکت بيشتر برای همه مردم خاورميانه بيانجامند.

- وظيفه همبستگی بين المللی را چگونه تعريف می کنيم؟ به عنوان مثال سياست ايران در قبال مبارزات مردم فلسطين چيست و چه حد و مرزهائی قائل می شويم؟

- آرمان های بين المللی نيروهای دموکرات و چپ شامل کوشش برای حفظ صلح، همزيستی مسالمت آميز، برابری حقوق ملی بين ملت های بزرگ و کوچک، و کوشش برای کمک به دفاع از محيط زيست است. تلاش چپ در راه اين آرمان ها در چارچوب قوانين و سنت های به رسميت شناخته بين الللی و در تطابق با قرارهای سازمان ملل متحد و در هماهنگی با ديگر نيروهای بين المللی است. در مورد وظايف ما نسبت به ملت ظلم ديده فلسطين، ما از سیاست ها و خواسته های دولت فلسطين دفاع می کنيم. سياست ما دفاع از حقوق حقه مردم فلسطن است و در اين چارچوب خواست مردم فلسطين و سیاست های جاری آنان ملاک سياست ما و تعهد ما نسبت به فلسطينی هاست. در شرايطی که فلسطينی ها خواهان "راه حل دو دولت" در سرزمين کنونی هستند ما هم از اين خواسته آنان پشتيبانی می کنيم. هرگونه زياده خواهی فقط ماجراجوئی است. بدين عبارت سياست جمهوری اسلامی در فلسطين ماجراجوئی است که از مواضع ايد ئولوژيک آن سرچشمه می گيرد و خلاف منافع ملی ما و مداخله در امور داخلی فلسطين بشمار می رود.

ما بايد در چارچوب بين المللی حاضر به شناسائی اسرائيل باشيم و در عين حال ، قائل بر اين هستيم که تجاوزات کنونی اسرائيل در سازمان ملل و شورای امنيت، بايد محکوم شوند و مورد مجازات قرار گيرند.

- با توجه به روندهای جهانی چه تحولاتی را می شود در خاورميانه انتظار داشت؟ تنش های اصلی در خاورميانه کدامين هستند و ما بايد چه برخوردی با آن ها داشته باشيم؟ آيا نظم نوين در خاورميانه در حال شکل گيريست؟ آيا ايران می تواند از تحولات مربوطه دور بماند؟ آيا بايد در اين دوره درگير آن شويم؟ چگونه و چه حد و مرزهائی قائل می شويم؟

- در کوتاه مدت، اين عوامل در منطقه ما عمل می کنند:

«شورای همکاری خليج» فلج شده است و اين ابزار فشار غرب ديگر بی اثر می ماند.

هم اکنون جنگ در يمن بيداد می کند. مردمی فقير و بی گناه به ورطه جنگ گرفتار آمده اند و پس از دو سال جنگ، بیماری مسری وبا هم به نوبه خود کشتار می کند. اين جنگ گرفتاري های جدی برای عربستان و يارانش به بار آورده و در حال حاضر راه حلی برای يمن به چشم نمی آيد.

جنگ افغانستان هر از چند گاهی شعله می کشد و هيچ بعيد نيست که هزاران سرباز امريکائی بيشتر در اين جنگ طولانی درگير شوند.

بحران فلسطين همچنان می تواند مايه جنگ تازه ای شود.

بحران سوريه به سمت نوعی از "صلح" يا لااقل کاهش چشم گير جنگ گرايش می يابد.

تنش ايران و عربستان زمينه خطرناک ديگري ست که می تواند به جنگی بين المللی تبديل شود. ترکيبی از بلندپروازي های عربستان ( مخصوصا وليعهد جوانش) و تجاوزگری اسرائيل، همراه ماجراجوئي های ترامپ می توانند مايه اوليه اين جنگ باشند. اين خطر واضح و روشن است. سياست تنش زدائی برای جلوگيری – در حد امکان– ضروری و حياتی است. اگر رژيم جمهوری اسلامی مانوورهای تندی بدهد، فرصتی به دست دشمنان ايراان داده و ما را دچار جنگی ناخواسته می کنند. جنگ طلبان جمهوری اسلامی نمی توانند از زير بار نتايج خطرناک ماجراجوئي های کنونی خود شانه خالی کنند.

بالاخره تضادهای مابين کردها از يک طرف با اعراب و ترکيه، پتانسيل جدی برای شعله ور شدن جنگ دارد. لازم به تذکراست که سياست امريکا در به کارگيری کردهای سوريه باعث افزايش شديد تنش های بين امريکا و ترکيه شده است. فشارهای ترامپ برای آرام کردن ترکيه به جائی نخواهد رسيد چرا که احساسات ناسيوناليستی ترکيه ( و نگرانی از تجزيه ترکيه – تهديد متوجه تماميت ارضی ترکيه ) بزرگ ترين مايه حرکت و سياست دولت ترکيه ( دولتی با هر رنگ) می باشند.

- مثلث امريکا، اسرائيل و عربستان سعودی برنامه های تنش آفرين برای خاورميانه دارند. برخورد ما با اين سیاست ها چيست؟ امريکا، اسرائيل و عربستان سعودی عليه جمهوری اسلامی متحد شده اند. سياست ما نسبت به اين اتحاد چيست؟

کشور ما بايد متحدينی داشته باشد که وزنه فشار را تخفيف می دهند. "يارگيری" مسئله مهمی به شمار می رود. اين يک برخورد استراتژيک به منازعات منطقه ای و جهانی است که از محدوده اتحادهای تاکتيکی و موقت فراتر می رود. رعايت قوانين و قواعد بين المللی و توجه به حساسيت ها ی کشورهای مختلف در اين مهم به کار می آيد. ايران بايد بتواند در حد امکان توافق و تفاهم اتحاديه اروپا، روسيه و چين را کسب کند. بايد در نظر داشت که سیاست های تند وبی حساب، می توانند در مسئله يافتن متحدين بين المللی پرهزينه باشند. هر چه که دايره متحدين تنگ تر شود به همان اندازه هزينه کسب پشتيبانی بين المللی بيشتر می شود. همين محاسبات در محدوده خاورميانه هم عمل می کنند. تا زمانی که سیاست های اسرائيل و شيخ نشين های عرب هدف های مداخله در خاورميانه را دارند ايران نمی تواند در پوسته کشوری خود محدود بماند. اينگونه اقدامات مسلما حاوی ريسک هائی هستند و تنها در چارچوب و در محدوده سياست صلح طلبانه می توانند از منافع ملی ما دفاع کنند.

- در دورانی هستيم که نفوذ امريکا در منطقه رو به کاهش دارد. سياست ما نسبت به امريکا را چگونه تعريف کنيم؟

در همه موارد، ما بايد خواهان برقراری مناسبات صلح دوستانه با امريکا باشيم.

طبيعی است که سیاست های روسای جمهور امريکا متفاوت باشند ولی ايران بايد در حد امکان فرصت تنش زدائی و تنش پرهيزی را به کار گيرد. رهبر کنونی امريکا - آقای ترامپ - مبنای استراتژی سياست بين امللی امريکا ( در واقع مبنای استرلتژی سياسی به کار رفته در جهان) را واژگون کرده است. اگر تا کنون در صورت ظاهر رفتار امريکا سياست برد برد بود حالا ايشان سياست "اول امريکا" را به ميان آورده است. تا کنون تفاهم کلی اين بود که در هر مذاکره ای، منافع دو طرف مورد نظر است. حالا اين مقوله تبديل شده است به اين که در هر مذاکره ای زور امريکا تا چه اندازه کاربرد دارد. نمونه واضح اين سياست جديد در مورد روابط اسرائيل و فلسطينی ها مشاهده شد. ايشان به فلسطينی ها می گويند من اين شرايط را گذاشته ام و اگر قبول نداريد من هم کمک های امريکا به دولت فلسطين را قطع می کنم. اينگونه "سياستمداری" می تواند در کوتاه مدت فوائدی برای امريکا داشته باشد ولی در ميان مدت اين سياست امکان جنگ را بيشتر می کند و طرف مقابل مجبور می کند که به نحو تازه ای به رابطه با امريکا برخورد کند. در مورد فلسطين، ممکن است دولت فلسطين تسليم شرايط امريکا شود ولی صلحی که به دست می آيد درواقع تسليم شدن طرف ضعيف تر به احکام طرف قوي تر خواهد بود و نمی تواند مبنای صلح پايدار باشد. صلح پايدار، توازن قوای طرفين را در مد نظر دارد ولی به منافع و آمال طرفين هم حساسيت نشان می دهد.

با تمام اين ها ما سياست صلح طلبانه را بر ديگر گزينه ها ترجيح می دهيم .با توجه به وجود منافع گوناگون امريکا، انتظار دوستی نداريم ولی سياست ما بر مبنای دفاع از استقلال و منافع ملی ايران است. نمونه های فراوان در تاريخچه دو قرن اخير نشان می دهند که می توان و بايد سياست صلح آميز در قبال امريکا داشته باشيم. اين سياستی است که چين، روسيه ، ويتنام و کوبا دنبال می کنند و ما هم می توانيم و بايد از راه بسط و توسعه روابط با امريکا برای بهبود زندگی مردم اقدام کنيم.

- خطوط کلی برخورد ما به آرمان استقلال طلبانه کردها چيست؟

- بخش عمده سرزمين کردستان بين چهار کشور خاورميانه تقسيم شده است. بدين جهت آرمان کردها برای حق تعيين سرنوشت قابل درک است. اما تحولات پس از رفراندوم استقلال در کردستان عراق نشان دهنده خطرا ت و مشکلات "استقلال" هستند. تا زمانی که حکومت های ديکتاتور در خاورميانه بر سر کار هستند رسالت جنبش آزادی خواهانه کردها کوشش برای استقرار دموکراسی در اين کشورهاست تنها زمانی که دموکراسی مستقر شود (بسته به درجه کسب دموکراسی در اين کشورها) فرصت برای همبستگی بيشتر بين کردهای چهار کشور به پيش می آيد. در عين حال توجه داريم که خواست استقلال کشورهای کوچک در قرن بيست و يکم می تواند ابزاری برای نيروهائی در درون اين کشورها و يا در چارچوب بين المللی قرار بگيرد. توجه داشته باشيم که اسرائيل ( و به تبع آن، امريکا) از برنامه استقلال کردستان دفاع می کنند وخواسته به حق مردم کرد را وسيله ای برای اعمال نفوذ و اهداف خود قرار می دهند.

- ما چه ارزيابی از سياست های منطقه ای جمهوری اسلامی داريم؟ سياست ما نسبت به توسعه طلبی جمهوری اسلامی برپايه  شيعی گری چيست؟

- صرف وجود حکومت شيعه گری در ايران انگيزه ای برای سنی گرايان است که مقابله به مثل کنند. هر چه که سیاست های ايران بيشتر رنگ مذهبی به خود گيرد لااقل همانقدر هم انتظار بروز تنش های مذهبی با ايران بالا می گيرد. ما بر آنيم که شيعيان و سنيان- مانند مومنين ديگر اديان – می توانند (و در طول تاريخ توانسته اند) با هم و در کنار هم زندگی کنند.

مراکز قدرتمندی در حاکميت جمهوری اسلامی خواهان تنش با امريکا هستند و هر جا که کم مِی آورند به صحرای کربلا می زنند و با دم دادن به آتش ضديت با امريکا در داخل کشور تنش افزائی می کنند. اين مراکز شعارهای بی مايه ای می دهند که بهترين بهانه ها را در اختيار دستگاه های تبليغاتی اسرائيل و جنگ طلبان امريکا قرار می دهند. ايران بايد مسئولانه، با توجه به قواعد رفتار بين المللی عمل کند.

پس از تظاهرات در بيش از هشتاد شهر ايران همين جنگ طلبان گفتند که مردم ما از تجربه سوريه می ترسند. در واقع مردم بايد نگران باشند که ايران تبديل به ويرانی زجرآور سوريه نشود. ولی درس اولی که قدرتمندان ايران فراموش کرده اند چرائی جنگ داخلی در سوريه است. بشار اسد و پدرش حافظ اسد قريب پنجاه سال بر سوريه حکم روائی بلامنازع داشتند. آقای بشار اسد اعتراضات مسالمت آميز مردم را سرکوب کرد و فرصتی به دست بسياری از نيروها و کشورهای ديگر داد که تظاهرات مسالت آميز را به جنگ داخلی تبديل کنند. پرهيز از چنين فاجعه ای نيازمند دورانديشی همگان است.

بزرگترين و موثرترين حربه دفاعی ما تعداد موشک های ايران و برد آن ها ( چند صد کيلومتر کمتر و بيشتر) نيست بلکه ايجاد شرايط دموکراتيک داخل ايران است که بزرگ ترين حربه ما در مقابله با توطئه ها و تجاوزات خارجی است

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید