بیش از 20 سال است که قلمرو اسرائیل به زور سلاح در حال گسترش است. اسرائیل پس از هر مرحله از این گسترش، به "عقل" متوسل شده و "مذاکره" را پیشنهاد کرده است. این همان بازی سنتی هر قدرت امپریالیستی است، که میخواهد آنچه را که قبلاً با خشونت گرفته است، با کمترین دشواری تثبیت کند.
توضیح "به پیش": برتراندارسل پیام زیر را، که به آخرین پیام برتراندراسل در بارۀ اسرائیل و فلسطین مشهور است، به تاریخ 31 ژانویه 1970 نوشته است. نامبرده در 2 فوریۀ همان سال، یعنی دو روز بعد از نگارش پیام، درگذشت. فردای آن روز پیام برتراندارسل در کنفرانس بین المللی نمایندگان مجالس، منعقد در قاهره، خوانده شد. لازم به ذکر است که جنگ 1967 بین اسرائیل و کشورهای عرب، اگرچه پس از 6 روز "خاتمه" یافت، اما به صورتی فرسایشی تا سال 1970 ادامه یافت. روز هفتم ژانویۀ 1970 اسرائیل اقدام به بمباران مصر کرده بود.
***
این آخرین مرحله از جنگ اعلام نشده در خاورمیانه ناشی از یک اشتباه محاسبۀ عمیق است. بمباران اعماق قلمرو مصر مردم غیرنظامی را به تسلیم وا نمی دارد، بلکه عزم آنان را برای مقاومت جزم می کند. این درس همۀ بمبارانها است.
مردم ویتنام، سالها بمباران سنگین آمریکا را، نه با تسلیم، بلکه با سرنگون کردن هواپیماهای بیشتری از دشمن پاسخ دادهاند. در سال 1940 هموطنان من نیز، با اتحاد و عزم بی سابقه ای در برابر بمبارانهای هیتلر مقاومت کردند.
به این دلیل، حملات کنونی اسرائیل نیز به هدف اصلی خود نائل نخواهند شد، اما البته باید در سراسر جهان به شدت محکوم شوند.
بسط بحران در خاورمیانه هم خطرناک و هم آموزنده است. بیش از 20 سال است که قلمرو اسرائیل به زور سلاح در حال گسترش است. اسرائیل پس از هر مرحله از این گسترش، به "عقل" متوسل شده و "مذاکره" را پیشنهاد کرده است.
این همان بازی سنتی هر قدرت امپریالیستی است، که میخواهد آنچه را که قبلاً با خشونت گرفته است، با کمترین دشواری تثبیت کند. هر فتح جدید مبنائی است برای پیشنهاد مذاکره از موضع قدرت، که بر بیداد قبلی سرپوش بگذارد.
تجاوز اسرائیل باید محکوم شود، نه تنها به این دلیل که هیچ کشوری حق الحاق سرزمینهای خارجی را ندارد، بلکه به این دلیل نیز که هر تجاوزی، آزمونی است برای پی بردن به این که جهان تا کجا می تواند تجاوزات بیشتر را تحمل کند.
ای.اف. استون، روزنامه نگار اهل واشنگتن، اخیراً صدهاهزار آوارگانی را، که در سراسر فلسطین پراکنده اند، به "یک طوق لعنت اخلاقی سنگین بر گردن یهودیان جهان" تعبیر کرده است.
بسیاری از این آوارگان اکنون مدتهاست که دهه سوم زندگی بی ثبات خود را در شهرکهای می گذرانند. فاجعه مردم فلسطین این است که یک قدرت خارجی، کشورشان را به مردم دیگری "بخشید" تا کشور جدیدی ایجاد کنند. نتیجه این بود که صدهاهزار انسان بیگناه برای همیشه بیخانمان شدند.
تعداد این آوارگان با هر درگیری جدیدی افزایش یافته است. دنیا تا کی می خواهد این قساوت عیان را تحمل کند؟ بدیهی است که این آوارگان حق کامل بر سرزمین مادری شان را، که از آن رانده شده اند، دارند، و انکار این حق موجب اصلی تداوم درگیریهاست.
هیچ مردمی در هیچ کجای جهان نمی پذیرند که دسته جمعی از کشورشان رانده شوند. پس کیست که بتواند از مردم فلسطین بخواهد کیفری را بپذیرند که هیچ کس دیگری آن را بر خود روا نمی داند؟ استقرار دائمی و عادلانۀ آوارگان در سرزمین مادری شان یکی از اجزای اساسی هر چارۀ واقعی در خاورمیانه است.
مکرراً به ما گفته می شود که ما باید، به دلیل رنجی که یهودیان در اروپا از نازی ها کشیده اند، با اسرائیل همدرد باشیم. اما من در این پیشنهاد دلیلی برای تداوم هیچ رنج دیگری نمی بینم.
کاری که اسرائیل امروز انجام می دهد قابل اغماض نیست، و استناد به توحش گذشته برای توجیه توحش امروزی فقط یک ریاکاری عیان است. اسرائیل، نه تنها تعداد بسیاری از آوارگان را به نکبت محکوم کرده، و نه تنها بسیاری از اعراب [سرزمینهای] اشغالی را به زندگی زیر حکومت نظامی واداشته، بلکه با الزام اولویت دادن به تأمین نیازهای نظامی به جای توسعۀ ملی توسط آن ملتهای عرب، که تازه از زیر یوغ استعمار بیرون آمده اند، آنان را به ادامۀ فقرشان ناگزیر کرده است.
همه کسانی که خواهان پایان خونریزی در خاورمیانه اند، باید اطمینان یابند که هیچ چاره ای حاوی بذر درگیری در آینده نباشد. عدالت مستلزم آن است که اولین گام به سوی یک راه حل، عقب نشینی اسرائیل از تمام سرزمینهای اشغالی در ژوئن 1967 باشد. کمک به برقراری عدالت برای مردم رنج کشیده خاورمیانه نیازمند یک کارزار جهانی است.
افزودن دیدگاه جدید