فشرده این مقاله دو حکم زیر است : بی هراس و بی فریفتگی، تحریم قاطع دور دوم در پی دور اول و حتی قویتر از آن، قدرت خامنه ای و ظلم و خودکامگی او علیه ملت ایران را، به چالش می کشد و چشم انداز دارد. تحریم، ادامه مبارزه است، بدنبال آن، مبارزه مصممانه تر ادامه می یابد. بر عکس، با مشارکت در فریب انتخاباتی خامنه ای، حتی با برد پزشکپان، سیاست و برنامه خامنه ای ادامه می یابد که کارنامه کنونی و عواقب شوم آن برای کشور و مردم، نتیجه آن است. این نمایش انتخاباتی، در صورت تحریم نشدن، سرکوب و به هزیمت بردن جنبش زن، زندگی، آزادی را در پی دارد، که بقای جمهوری اسلامی مستلزم آن است. مشارکت در این دور دوم تجربه ای است آزموده شده و شکست خورده که طی 27 سال گذشته، از زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و بخصوص با نقشی که او بازی کرده، اتفاق افتاده است.
***
بار دیگر تمام نیروی رسانه ای و تبلیغاتی جناح های مختلف جمهوری اسلامی بسیج شده، و برخی افراد غیر خودی را نیز به کمک گرفته اند، تا خلایق را با رقیب هراسی، به شرکت در دور دوم نمایش انتخابات دوره 14 ریاست جمهوری اسلامی، در روز 15 تیرماه 1403، تشویق و تحریک کنند. دسته پر سر و صدا تظاهر می کنند که برای خواندن نماز میت دوره ای گرد هم آمده اند. بی آن که مسئول اصلی کارنامه ویرانگر، نامش به میان آید یا از جایش تکانی خورده باشد. گروهی هدفشان این است که سعید جلیلی ببازد و سعید پزشکیان ببرد.اگر پزشکیان، از نقشی موثر در سرنوشت کشور برخوردار می شد، حتی با همه کسری های او برای احراز مقام عالی کشور داری، باز هم ترجیح پزشکیان بر جلیلی قابل قبول بود. اما، در این هدف از شرکت و فراخوان به شرکت و دعوت به حمایت از پزشکیان، چهار فریب نادیده می ماند.
فریب در کاندیدا، فریب در کارنامه، فریب دربرنامه و فریب در انتخابات در جمهوری اسلامی. در اینجا تنها به فریب در انتخابات و فریب در کاندیدا و دو رویکرد متفاوت به آن ها اشاره می کنم.
فریب در کاندیدا
کاندیداهای این نمایش عوامفریبانه انتخاباتی، هیچیک در حد یک شهردار یک شهر کوچک هم کارنامه ای ندارند تا صلاحیتشان قابل سنجش باشد. هموطنان صاحب تجربه، مهارت، شخصیت و فضیلت برای مقامات کشور، مجبور به گوشه نشینی، و بعوض آن مهره های زرد و مورد پسند خامنه ای، در برابر مردم قرار می گیرند تحت عنوان کاندیدا ها. محدودیت حقوق شهروندان را، با این فریب در کاندیدا که تحمیل چند مهره دست چین شده شورای نگهبان، برای انتخاب از میان آن هاست ملاحظه می کنید؟ در نمایش عوامفریبانه اخیر، دو تن به دور دوم رفته اند. برخی می گویند که سعید جلیلی، ببازد و سعید پزشکیان ببرد تا از افتادن کشور در دست جبهه پایداری، جلوگیری شود که درسطح طالبان در افغانستان، مرتجع هست. در ترس از یکی و در ستایش از دیگری برخی سنگ تمام می گذارند. از پزشکیان، بعنوان کاندیدای تغییرات مهم، بدون هیچ نقدی صحبت می شود تا رای دادن به او را توجیه و بقبولانند. ولی حقیقت از سوی تبلیغ کنندگان بنفع پزشکیان، ناگفته می ماند که او پوپولیست است، دولت را با جامعه سیاسی و مدنی در هم می آمیزد، نهج البلاغه را که مربوط به حوزه خصوصی است، در سپهر عمومی وارد می کند و بنیاد شرعی دولت را قوی می خواهد، برخوردهای اساسی و عاطفی را که در روابط دوستی منزل دارند، به روابط کشورداری می کشاند که خانه نگرش های استراتژی و خردورزی اند، او از هرگونه تحلیل مشخص و برنامه سیاسی تهی است و برای اداره زندگی و آینده 85 میلیون ایرانی، حتی یک عدد و رقم برنامه ای ندارد که ارائه کند. جلیلی از این بدتر نباشد، بهتر نیست.
رای دادن به پزشکیان، به بهانه ترس از جلیلی بدلایل زیر به زیان اکنون و آینده مردم است.
این کاندیدای گماشته شورای نگهبان است. پشت آن، خامنه ای پنهان شده. رای دادن به کاندیدای گماشته، رای دادن به خامنه ای است. فریب در کاندیدا توسط هموطنانی که دعوت به شرکت می کنند، نادیده می ماند. انتخاب میان بد و بدتر، تایید روش تحکم و تحقیر آمیز کاندیدا گماری است. بالاخره، همدستی در گزینش او برای مقامی عالی در اداره کشور، مشارکت در سپردن سرنوشت مردم و کشور بدست فردی فاقد صلاحیت لازم برای این پست است. بر عکس تحریم، در واقع رای ندادن به خامنه ای و عدم تایید کاندیدا گماری عوامفریبانه رژیم، اعتراض به این فریب در کاندیدا است. اگر این اعتراض امروز صورت نگیرد، انتخابات آزاد و دموکراسی را چطوری می توان خواست مشترک و مورد وفاق عمومی کرد؟
ثانیا خامنه ای، قدرت تام را از نمایش انتخابات خرداد ۱۴۰۰ با یکدست سازی، بدست گرفته است. مقام رئیس جمهوری در این رژیم، مجری و تدارکاتچی بوده است. لیکن از زمان یکدست سازی، حتی از اختیاراتی کمتر برخوردار است نسبت به صاحب مقام های قبلی در این پست. بعبارت دیگر، سه سال ابراهیم رئیسی، جلیلی قبل از جلیلی بوده! یکی از این یا از آن جناح در مقام رئیس جمهوری، تدارکاتچی و مجری سیاست ها و برنامه خامنه ای مشابه رئیسی می شود . تبلیغات پزشکیان با کلیگویی و بی هیچ گفتگوی برنامه ای و حتی بدون یک عدد و رقم در باره اداره چهارساله 85 میلیون انسان ایرانی، تبلیغاتی منحصر به جر و بحث و تو گو مو گو های سبک، نمایش دو گلادیاتور، با سلاح زبان است. با برد هرکدام، برنامه همان است که کارنامه حکومت خودکامه خامنه ای. با وجود اختلاف میان جلیلی و همدستانش، با پزشکیان و حامیانش، زیان های رای دادن به یکی از ترس دیگری، بسیار بیشتر از سود آمدن این به جای آن است. راه طالبان شیعی در جامعه ایران 45 سال است که مسدود است بدلیل مقاومت ایرانیان، حال که جنبش مردمی، جمهوری اسلامی را به پرتگاه سرنگونی نزدیک کرده، آن را از جلیلی نترسانید. نمی ترسد. فراموش نکنید که جامعه با جنبش زن، زندگی، آزادی، دارای تجربه و سنت های مبارزاتی است که شجاعت در آن نهفته و تقویت می شود. می داند با حکومت ملائی سپاهی باید مبارزه کرد و مبارزه می کند. در بطن جلیلی هراسی، شرکت در نمایش و تقویت خامنهای نهفته است و تحکیم سیاست های خانمان بر باد ده او. و از همه مهمتر، در دعوت به حمایت از پزشکیان، تعطیلی جنبش مبارزاتی جا دارد که دیگر تعطیل شدنی هم نیست. نه با پناه بردن به یکی از کاندیداهای بی اختیار از ترس دیگری که تنها با کنش اعتراضی همگانی به کارنامه خامنه ای و رژیمش و با اعتراض به عواقب شوم آن، با تحریم در دور دوم، قویتر از دور اول، صدای اعترض از بار سنگین و غیر قابل تحمل رنج و عذاب مردم از ظلم و خودکامگی، به گوش خامنه ای و همدستانش می رسد و ناگزیر می تواند سیاست های افراطی را کاهش دهد.
خطاب به خامنه ای با زبان تحریم، او را می ترساند. می ترساند چون تحریم، لرزه در ستون های قدرتش می اندازد. می ترساند چون کارگزارانش در اعتراض به او جرئت می یابند. کنش اعتراضی به یک کنش اثرگذار منجر می شود. خامنه ای از ترس تحریم، از ظلم و خودکامگی بی حد به اجبار می کاهد و به مطالبات مردم ناگزیر تا حدی تن می دهد. رای به پزشکیان نیست بلکه تحریم است که از سیاهی بیشتر اوضاع کشور پیش گیری می کند. خامنه ای از ترس تحریم، با یا بی پزشکیان، با در آمدن هر کس از صندوق ها، ناگزیر از کاهش ظلم و خودکامگی است، رفتاری که با وجود سالها برخورد های تسلیم طلبانه جناح دیگر با او (بنام اصلاحطلبی)، هر گز از او سر نزده است.
فریب در انتخابات
برگزاری نمایش انتخاباتی، به گفته خامنه ای، "اثبات صحت و صداقت جمهوری اسلامی" است. بنابراین برای خامنه ای، رای دادن پذیرش کارنامه او و تحکیم و تداوم سیاست های اوست. هدف خامنه ای از برگزاری نمایش انتخابات، با بسیج بیشترین آرا، گرفتن تاییدی برای صحت و صداقت رژیم است. برخی می گویند که خامنه ای بیهوده و دروغ می گوید، زیرا در میان مردم ایران و جهان، سیاست ها و برنامه خامنه ای و رژیم او، بی آبروتر از آن است که با رای دادن یا رای ندادن مشروعیت پیدا کنند و قابل پذیرش شوند. به این برداشت تردیدی نمی توان کرد. درست است. اما، یک چیز نادیده مانده است که بنیاد هدف خامنه ای را می سازد. آقای خامنه ای دنبال کسب مشروعیت میان مردم ایران و جهان نیست.او از چیز دیگر می ترسد. بی اعتمادی به جمهوری اسلامی بدرون پایه های حکومت رسوخ و شکاف ایجاد کرده است. هدف خامنه ای، مهار و ترمیم این شکاف و رفع این بی اعتمادی درون پایه های قدرت است. همان کاری را خامنه ای می خواهد بکند که با برگزاری نمایش انتخابات ریاست جمهوری 1392 و برنده شدن حسن روحانی، بر سر جنبش سبز 1388 آمد. او توانست حکومت را تحکیم کند، رهبران آن جنبش را به زندان خانگی بیافکند و آن جنبش را به هزیمت برد تا سال ها بعد بار دیگر وقتی سر بلند کرد در دی 1396 و آبان 1398، آن را به خاک و خون کشد. دیکتاتوری است، و به قدرت مردم نه گوش می دهد و نه اجازه قدرت نمایی ضد قدرت خود را. نمایش انتخابات، فریبی است برای به پای صندوق های رای کشاندن مردم، و از مشارکت صمیمانه و البته ساده دلانه آن ها، برای اثبات حقانیت یک رژیم رسوا بهره بردن.
اگر رای دادن برای اثبات صحت و صداقت خامنه ای و کارنامه اش و تامین مشروعیت آن در پایه های حکومتش با کار برد فریب در انتخابات می باشد، تحریم و رای ندادن ابراز نارضایی و اعتراض مردم است. تحریم و رای ندادن، هم در دور اول و هم در دور دوم، رد و طرد کارنامه خامنه ای، باعث تضعیف پایه های حکومت و طبعا ترس از افزایش تصمیمات تعصب آمیز و افراطی آن می شود. نمایش انتخابات، فریب است. تحریم آن، هم مساعدت به مطالبات جاری و کاهش زن ستیزی، زندگی ستیزی و آزادی ستیزی است و هم به گذار طلبی و دموکراسی خواهی یاری می رساند. بر عکس فریب آن را خوردن، خسارات کوتاه مدت و درازمدت در پی دارد.
سه شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۳ - ۲ ژوييه ۲۰۲۴
افزودن دیدگاه جدید