نتخابات مهندسی شده امسال نه تنها نمایشگر پختگی سیاسی و شناخت حکومت فقاهتی و سازمانهای اطلاعاتی گوناگون ان ( دردرجه اول سازمان اطلاعات سپاه) از شرایط حاکم بود بلکه مهارت آنها در مقابله با اپوزیسیون مقابل خود و ایجاد شکاف و چند دستگی در میان آنها را نشان داد. ولی قبل از هر چیز دیگر با پیوستن بخش های معدودی از اپوزیسیون «قانونی» و غیر مجاز به این مانورسیاسی نشان داد که پارادایم گشایش سیاسی و رفرم در ایران گذشته از تعلقات ایدئولوژیک و آرمانخواهی آن به یک اجماع تئوریک و سیاسی رسیده است که در حال حاضر و مسلما در آینده تحولات اجتماعی خود را در اتحادهای نامقدس گوناگون در عرصه سیاسی نشان خواهد داد . این پارادایم یا چهارچوب فکری نظری را میتوان در همان تصویر شناخته شده و ملموس «ولایت مداری» خلاصهکرد.
ولایت مداری یا به عبارتی پایبندی به اصول و مقررات بازی است که همواره از بالا تشخیص داده و دیکته میشود. این روش سیاستمداری علیرغم منویات و اهداف گوناگون ان یک روش بازی سیاسی است که میتواند الهام از منابع گوناگون و حتی متجانس و متضاد بگیرد ولی قوانین یکسانی دارد و ان این است که “صلاح ملک خویش خسروان دانند” که این زنجیره طولانی خسروان میتواند از امام زمان و رابط او ولی فقیه گرفته تا محمد خاتمی یا در وجهی دیگر لنین و استالین و یا نایب آنها مثلا در مقاطعی کیانوری هموطن باشد.
در وصف و تحلیل امیال و نیات واقعی این پارادایمهای متفاوت و متعارض میتوان بسیار دید و خواند ولی فصل مشترک همه آنها در عدم حضور و وزن توده مردم در “تشخیص صلاحیت” خود در اخذ تصمیم و حرکات اجتماعی آنهاست. به عبارتی دیگر ملات و ابزار سیاسی آنها در وهله اول از “اتاقهای فکر” از ما بهترون و الیتهای آنها نشات میگیرد.
همسرایی و همکاری حزب توده و سازمان اکثریت با جمهوری اسلامی قبل از سرکوب آنها بیشک یکی از تبعات همین اعتبار و نفوذ “ اتاقهای فکر” بود که انعکاس بیرونی و ملموس ان برای همسن و سالهای من جلسات هفتگی پرسش و پاسخ نورالدین کیانوری در آن سالها بود که لقمه را حاضر و حتی جویده شده برای هضم تحویل جوانان “ذوب در ولایت “ آنزمان میداد. در ان پاسخها بیشک عنصرولایت مداری در تصمیمات و تاکتیکها بههمان اندازه قوی بود که در صف چماق بهدستان مقابل محل برگزاری پرسش و پاسخ دردفتر حزب توده . اندیشه ولایتمداری پس از تجربه سالها شکنجه و اعدام و مهاجرت اجباری کماکان با جان سختی به حیات سیاسی خود در قالب تعداد معدودی از کادرها و اعضای باقی مانده در سازمان اکثریت خود را نشان میدهد و جنبش عظیم مردمی و روشنفکران در داخل ایران برای تحریم انتخابات فرمایشی حکومت بر آن گزندی ندارد و در معادلات سیاسی ان دیده نمیشود. آنچه حرف آخر را میزند این است که مردم صلاح خود را تشخیص نمیدهند و باید لقمه را به همان راه وروش قبل جویده و در دهان این بیمار گذاشت.
//شهریار
عضو حزب چپ ایران در واحد سوئد
دیدگاهها
ممنون ازاینکه گوشه هایی ازتاریخ رانشان دادید.درحگومت تمامیت خوااه را نمیشودهمانندکشورهای متحزب سیاست راپیش برد.خودمان راگول میرنیم که امکان انتخاب یاتغییرراداریم.اگرهم بخواهیم باهمان نگاه ایده ئولوژیک سنتی هم تحلیل گنیم یاحکومت سوسیالیستی است یاچپهایی که ازآن ددفاع میکننداسما چپ هستندورسما نیروی ایده ئولوژیک سرمایه داری هستند.
افزودن دیدگاه جدید