رفتن به محتوای اصلی

آرزوی موفقیت برای نشست دوحه

آرزوی موفقیت برای نشست دوحه

به حدی حمله اسرائیل و کشتار فلسطینی های بیگناه در غزه عظیم و وحشتناک و غیر متناسب با جنایت حماس در روز ۷ اکتبر بوده و هست که بدون هیچ اغراقی می توان گفت که اکثریت مردم این گیتی ابراز انزجاری همراه با خوف نسبت به اسرائیل و حامیش آمریکا، دارند. 

افراد حقیقی و حقوقی بسیار کمی، حتی اگر در باطن مدافع اسرائیل باشند، جرات اخلاقی دفاع از این کشتار ضد بشری را دارند. 
اما قضیه محوری اینست که نمی توان مخالف نسل کشی اسرائیل بود ولی مخالف جنایت حماس در روز ۷ اکتبر که باعث کشته شدن بیش از هزار اسرائیلی شد، نبود. 

اتمام جنگ غزه به آرزوی همگانی تبدیل شده است و هر نشستی مثل مذاکرات امروز در دوحه، که ذره ای امکان آتش بس و بخصوص اتمام جنگ را نوید دهد، مستقل از احتمال جدّی ناموفقیت آن، طبیعتن مورد توجه همگانی قرار می گیرد.

پارادوکس بزرگ این است که علیرغم انزجار همگان از جنگ و کشتار فلسطینی ها در نوار غزه و کشتار اسرائیلی ها، اما بدلیل هولناکی و ابعاد عظیم جنایات اسرائیل، هر کشوری و هر جریانی که بتواند در برابر اسرائیل و حامی آمریکایی او قد علم کند، بطور حسی مورد حمایت و حتی تشویق افکار عمومی جهان (نه لزومن دولت ها) قرار میگیرد. 

این همان جذابیت غیر متعارفی است که تخاصم و احتمال حمله نظامی ایران، حزب الله، یمنی ها و... به اسرائیل از آن بهره مند هستند.

بعد از حمله موشکی ایران به اسرائیل می شد "مرحبا" و "اوکی" گویی را نه تنها در لبخند ها و برق چشم مردم عادی کشورهای اسلامی و بلکه مردم اروپایی و احتمالن جهان که در مخالفت با کشتار فلسطینی ها احساسی دارند را دید. در آن روزها نمی شد براحتی بر علیه گرایشات بطنی و ساختاری جنگ طلبانه حکومت ایران صحبت کرد، انگاری که از حمله جنایتکارانه و سخیف اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه دفاع می کنی!

نظام ولایی ناجمهور حاکم در ایران به خوبی واقف است که در صورت پاسخ نظامی به اسرائیل در ادامه عمل جنایتکارانه ترور هنیه در تهران، بطور یقین توسط اسرائیل، از همین حمایت حسی افکار عمومی جهان اسلام و حتی کشورهای غیر اسلامی برخوردار خواهد بود. 

اما حکومت ایران حتمن بر این هم واقف است که از حمایت مردم کشور خود در صورت آغاز هیچ جنگی با اسرائیل و احتمالن آمریکا بر خوردار نخواهد بود.

حکومت شاید بتواند جوانان محدودی را به پادگان ها بکشد، شاید بتواند از خارجی ها به عنوان سربازان مزدور استفاده کند، اما مطمئن باشد که با انزجار و فرار همگانی جوانان از شرکت در جنگ روبرو خواهد شد.  

نظام ناجمهور ایران بهتر است به نصحیت های نیکولو ماکیاولی که هنوز در دانشگاه های علوم سیاسی تدریس می شود توجه کند. او معتقد بود: "هر حکومتی اگر حمایت مردم خود را نداشته باشد در هر جنگی بازنده خواهد بود."

نظام ناجمهوری ایران که در بدترین اوضاع معیشتی، مدنی و سیاسی کشور،  موقعیت مینی امپراطوری اسلامی خود را در بهترین اوضاع تاریخی تحلیل می کند بهتر است که به این نکته توجه کند که تمامی امپراطوری ها، حتی نوع قَدَر آنها، یک عمر متوسط داشته و اما در نهایت فرو پاشیده اند و علت اصلی فروپاشی امپراطوری ها درونی بوده است.

تجربه امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی را در پیش روی داریم. باید به تجربه گورباچف که حمایت نه تنها اکثر افکار عمومی مردم جهان و بلکه اکثر دولت ها را داشت نیز رجوع کرد. او در نهایت بازنده جنگ سرد و معمار فروپاشی امپراطوری خود بود چون قبل از همه، از حمایت مردم خود برخوردار نبود.
هر چند بظاهر در آن کشورها بیکاری نبود و آن مردمان بطور همگانی از یک "دولت رفاه" حداقلی سوسیالیستی و آمرانه ای برخوردار بودند، ولی به دلیل عقب ماندگی های تکنولوژیک و ضعف و فقر کلان اقتصادی، در نهایت مردمانشان از اوضاع و کمبود اجتماعی (معیشتی)، مدنی (آزادی) و سیاسی (دمکراسی) افتضاحی در رنج بودند. 

در انتهای این یاداشت می توان دو آرزو داشت:

- نشست امروز دوحه بتواند گامی در راستای اتمام این جنگ ضد بشری بر دارد. 
- نشست دوحه بتواند نقشی مثبت در تغییر تصمیم حکومت ایران برای انتقام جویی نظامی ایفا کند.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید