حکومت اسلامی در ایران بدلیل عدم کارایی در تمام مسائل از جمله موضوع مهاجرین هیچ برنامه منسجم، عملی و علمی نداشته و برمبنای تحولات روزمره تصمیم میگیرد.
۴۶ سال است که انواع ستیزهای مختلف را حکومت اسلامی آزمایش نموده است کرد ستیزی، بلوچ ستیزی، ترکمن ستیزی، عرب ستیزی،سنی ستیزی، بهایی ستیزی،دراویش ستیزی و در راس آنها زن ستیزی را دستاویز خود قرار داده، اخیرا بخاطر جذب بخشهایی از جامعه دست به افغانستانی ستیزی هم زده است.
متاسفانه بخشی از جامعه نیز همصدا با حکومت همه گرفتاریهاو نابسامانی های کشور را در حذف آنها میبینند.
آنها به اغراق استدلال میکنند که ۱۵ میلیون مردم افغانستان به ایران مهاجرت کرده اند. تا انجایکه آمار جهانی نشان میدهد حداکثر ۵ میلیون نفر مردم افغان بعلت اوضاع نابسامان کشور خود دست به مهاجرت به ایران زده اند.
یکی از اتهاماتی که به آنها نسبت داده میشودشدت جرم و جنایت توسط افغانستانیها میباشد. اگر مقایسه ای در بزه کاری بین ایرانیها و افغانستانی ها صورت پذیرد از هر صد هزار نفر ۲۶۰ بزه کاری توسط ایرانی ها و ۱۲۰ جرم کوچک و بزرگ توسط افغانی ها صورت میپذیرد.
پس از قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش رژیم تلاش نمود که این عمل را به اتباع افغانی متصل نماید ولی در دادگاه هیچ شواهدی در این مورد نتوانستند ارائه دهند و معلوم شد این قتل هم ادامه همان قتلهای زنجیره ای خودشان هست.
یکی از استدلال ها برای حذف آنها این است که گویا نخبگان ایرانی بعلت آنکه افغانستانی ها کارهای مربوطه را در اشغال خود قرار داده اند این نخبگان مجبور به مهاجرت شده اند و یا مسبب حجم وسیع بیکاری را گردن این اتباع خارجی می اندازند.
توضیح واضحات هست که مهاجرت ایرانی ها که عموما بخش تحصیل کرده جامعه میباشند هیچ ربطی به اتباع افغانی ندارد.تنها مسبب خیل مهاجرت چند میلیونی ایرانیها فقط خود رژیم واپس گرای جمهوری اسلامی است که بعلت مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان و مردان کشور ما را وادر به مهاجرت نموده است.
حجم بیکاری جوانان ما هم هیچ ربطی به آنها ندارد اگر همین امروز همه افغانستانی ها را از کشور بیرون کنند شدت معضل بیکاری در کشور تغییری نخواهد کرد. جوانان بیکار ایرانی عموما فارغ التحصیل دانشگاهی هستند که حاضر نیستند در بخشهایی که افغانستانی ها مشغول بکار میباشند کار نمایند.
دولت به مهاجران افغانستان اجازه میدهد که در چهار گروه کاری زیر اشتغال پیدا کنند: معادن پر خطر، ساختمان سازی، بازیافت و چهارمی یادم نمی آید.
سرمایه گذاران، شهرداریها و بخش خصوصی بیشترین اجحاف را به این عزیزان مینمایند با حداقل حقوق و بدون هیچ تامین اجتماعی بیشترین استثمار از آنها صورت میپذیرد. یک افغانی برای گذران زندگی خیلی معمولی نمیتواند یک روز بیکار باشد و استراحت کند. این موضوع به مرگ و زندگی آنها وابسته هست.
البته فقط در این بخش محرومان ایرانی، کارگران ساختمانی و کودکان کار و نیازمندان ایرانی رقبای کاری آنها هستند.
لازم است اشاره کنم که بصورت غیر قانونی و با توسل به ترفندهای غیر قانونی دیگر این اتباع اشتغال های دیگری هم دارند.
رژیم بخشهای مزدور و سرسپرده دیگری را از بین افغانستانیها بر میگزیند و تحت نام سپاه فاطمیون و زینبیون برای اهداف سیاسی و نظامی عمدتا در خارج از مرز و با اهداف استعماری این امر را پیش میبرد. همین کار را با شیعیان عراقی، یمنی، لبنانی و حتی آفریقایی هم انجام میدهد کاری که داعش با شهروندان اروپایی و امریکایی انجام داد.
استدلال دیگر برای حذف افغانستانیها که به تازگی مرسوم شده این است که آنها دارند بشدت زاد و ولد میکنند و تا چند وقت دیگر صاحبان وطن ایرانی ما خواهند شد اشرف افغان دیگری مملکت ایران را تصاحب خواهد کرد.
در جواب این عزیزان باید گفت که مسئله پیری جمعیت و عدم زاد و ولد در همه کشور های پیشرفته نیز یک معضل محسوب میشود. کشورهای اروپایی و امریکایی این مشکل را با پذیرش طبق برنامه مهاجرین به نحوی حل میکنند آنها افراد تحصیل کرده و سرمایه گذار مهاجر را جذب مینمایند.
مثلا در کانادا نسل دوم و سوم و بخصوص آنهایی که در این کشور بدنیا میایند هیچ تفاوتی بین آنها و شهروندهای دیگر قائل نمی باشند این افراد بعنوان شهروند از همه حقوق یک انسان برخوردارند و حتی میتوانند وکیل، کار فرما، نماینده مجلس، رهبر یک حزب و حتی نخست وزیر و رئیس جمهور شوند.
کودک آفریقایی و یا ایرانی که در اروپا یا امریکا بدنیا می اید هیچ تعلق بجز یک نستالوژی نا مفهوم از کشور والدین خود ندارد و خود را متعلق به کشوری میداند که در آنجا بدنیا آمده است.
بعنوان مثال نوه های من اصلا نمیخواهند فارسی یاد بگیرند و اگر کلمه ای فارسی را تکرار کنند با لهجه افغانی میگویند این امر برای کودکان افغانستانی هم که در ایران بدنیا آمدند نیز صادق است.
آنها در کوچه ها و محلات ایران بزرگ شده اند، در مدارس و دانشگاهای ایرانی درس خواهند خواند با دوستان متعدد ایرانی معاشرت خواهند کرد در ایران به کار مشغول خواهند شد آنها هیچ شناخت و تجربه ای از کشور اصلی خود نخواهند داشت آنها خود را ایرانی خواهند پنداشت. سرزمین آینده آنها اگر مجبور به مهاجرت بعدی نشوند ایران خواهد بود.
در بعضی کشورهای اروپایی و طرفداران ترامپ در امریکا که عموما بازمانده های افکار فاشیستی و اولترا راست را نمایندگی میکنند خواهان استرداد مهاجران میباشند.
افزودن دیدگاه جدید