دوست و رفیق گرامیام آقای بهتوئی، در یک مقاله مفصل "چپ، دمکراسی، اقتدارگرایی"(۱) برای طرح گفتگو و تبادل نظر و تعمیق اندیشه های چپ به طرح سوالاتی از زبان یک دوست پرداخته تا بتواند دید گاه خود را نسبت به چپ، دمکراسی و اقتدارگرایی شرح و بسط دهد. پاسخ به این پرسشها گامی هست بر اندیشهورزی چپ، من هم سعی میکنم در حد توان خود نقطه نظرات خود را به شکل مختصر در اینجا بیان کنم.
اقای بتهویی درپیش در آمد مقاله می فرمایند "به دوست نازنینی که از سالهای دور می شناسم، گفتم که در حال نوشتن مطلبی هستم در باره " چپ و دمکراسی " چهره در هم کشید و گفت بازم چپ؟ گمان نمیکنی که مفهوم چپ به ویژه در کشور ما دمده و منسوخ شده است، به این دلیل ساده که تاریخش با خطاهای بزرگ و گاه فاجعهبار همزاد بودهاست ؟ فکر نمیکنی که چپ، اهنگ خوشی را در ذهن مردم متبارد نمی کند."
میتوان گفت این روایت از چپ، بعد ازسرکوب و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی، توسط دستگاه های سلطه به نوعی همگانی شدهاست و تا آن جا پیش رفته است که فرانسیس فوکویاما پایان تاریخ را اعلام کرد. پایان تاریخ به این مفهوم که دیگر هیچ راه رهایی از وضع موجود وجود ندارد. چالش بزگ چپ امروز رهایی از این سلطه فکری و فرهنگی است. این نوشته نیز در نقد گفتمان سلطه و پاسخ به دوست ِاقای بهتوئی است .
در مقاله مورد اشاره موضوعات متعددی وجود دارد ولی من بهصورت گزینشی فقط به دو موضوع کانونی آن می پردازم ۱- ضرورت چپ "بازم چپ؟" ۲- تاریخ چپ در ایران "گمان نمی کنی که مفهوم چپ در کشور ما دمده و منسوخ شده است ." در این قسمت سعی می کنم به پرسش دوم بپردازم .
پاسخ را با دو پرسش نمادین شروع می کنم .
پرسش: اگر کل تاریخ چپ را خطاهای بزرگ و گاه فاجعه آمیز فرض میکنید نظرتان نسبت به سایر جریانات سیاسی چیست ؟ ۲- از ورود ایران به عصر جدید بیش از ۱۵۰ سال میگذرد. در تمامی این سالها ستیز و مبارزه بر علیه قدرت سلطه و ستم در جریان بوده شما با کدام یک از جریانات سیاسی همدل هستید؟
پرسش در اینجا نمادین است. جهت نشان دادن اینکه موضوع فقط تاریخ چپ در ایران نیست. بلکه این نگاه، کل تاریخ مدرنیته ایرانی را نیز زیر سوال میبرد..
جامعه امروز ما بهصورت بیمارگونه با یک نوع تردید و نفی گذشته مواجه است در این وضعیت جدااز مسائل ساختاری، ذهنیت غلطی هم که ساختگی است دخیل است. نه تنها مبارزات جریانات چپ بلکه هر چه مبارزه و تلاش برای رهایی صورت گرفته را زیر سوال میبرد و در نهایت کل تاریخ مدرنیته ایرانی را تاریخ شکست و ناکامی می پندارد. در روایت شکست محور نمی توان برای آینده چشم اندازی طراحی کرد. زیرا بستر فقط برای نیروهای فاشیست مآب مهیا میشود .در این فضا وظیفه نیروهای مترقی است که نه تنها تاریخ چپ بلکه کل تاریخ عصر جدید را از روایت شکست رهاکنند . تاریخ چپ در ایران جدا از تاریخ ایران نیست. برای فهم تاریخ چپ باید تاریخ ایران را بشناسیم .در نگرش "شکست محور" تاریخ هیچ پویایی ندارد و تاریخ ایستاست در این نگاه فرقی بین حکومت قاجار با حکومتهای بعد از ان وجود ندارد .تمام تلاشهای ایرانیان در ۱۵۰ سال اخیر پوچ وبی معنا بوده است انقلاب مشروطیت ، نهضت ملی شدن نفت ، انقلاب بهمن تماما فاجعه بار بودهاند "ما همچنان دوره می کنیم شب را روز را، هنوز را " ولی منطق تاریخ منطق شعر احمد شاملو نیست.
این بیماری عصرجدید، اندیشه شکست همه گیرشدهاست .
برای نمونه نظریه ایرانشهری طباطبایی زوال اندیشه آرامش دوستدار"امتناع تفکر " کاتوزیان تاریخ کلنگی.....در تمام این روایت ها اساس بر پایه شکست است .
چرا کل تاریخ مدرنیته ایران را تاریخ شکست و ناکامی تحلیل می کنند؟ شکست در تاریخ ما یک امر واقعی است ولی تمام تاریخ ما نیست. شکست ر ادیدن و دستاوردهای مبارزاتی را ندیدن ما را دچار کور چشمی می کند و ما را از دریافت واقعیت تاریخی بازمی دارد. به دلیل عمومیت یافتن ایدئولوژِی اروپا محوری ما از واقعیت تاریخی خود بیگانه شدهایم.
محمد رضا نیکفر در مقاله درخشان خود "افسردگی و بار گران تاریخ" می نویسد : "گذشته هم انتخاب است و آینده چراخ راه گذشته." او می گوید "ما مدام فکر می کنیم راه اشتباهی رفته ایم که گرفتار وضعیت کنونی شده ایم ....تاریخ ته ندارد. پیچیده است. هر اندازه افق آینده بازتر و روشن تر باشد، گذشته هم روشن تر می شود ." وقتی ما افق روشن از اینده نداشته باشیم کل تاریخ را تاریک می بینیم .
دروازه ورود به تاریخ شرق را اگر با ایدئولوژِی اروپا محوری آغاز کنیم جز شکست و یاس و ناامیدی هیچ دستاوردی نخواهیم داشت .زیرا منطق این نگاه گمراه کننده است. اساس این ایدئولوژِی نگاه تحقیرآمیز به شرق است. پیشفرض این نگاه چنین است "چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟" جواب : چون آنها داشتند، ما نداشتیم. این نگاه با ایجاد یک دوگانهی بیربط بههم، تمام پیچیدگی تاریخ شرق را میخواهد در قالب مای عقبمانده "شرق "وانهادی متمدن "غرب" توضیح دهد. تاریخ غرب مبنای سنجش قرارمیگیرد، چون ما مثل غرب نشدهایم، پس شکست خوردهایم .
اقای ابراهیم توفیق پژوهشگر بر جسته در کتاب "نامیدن تعلیق" عنوان میکند نگرش اروپا محور حال را به تعلیق در میآورد، زیرا تمام گذشته تاریخی ما را میخواهد ذیل گذار از سنت به مدرنیتهای که در غرب رخ داده، توضیح دهد. در این نظریه حالی به تصویر کشیده میشود، در کشاکش میان گذشته که از آن ماست و تجددی که از آن آنهاست، دو ناهمجنس که تاریخ جداگانه دارند، برابر هم قرار میگیرد و آن گذشته و این آینده بههم وصل نمی شوند. سنت در گذشته است، مدرنیته در آینده، لحظه حال در کجا قرا گرفتهاست؟ این لحظه حال را آقای ابراهیم توفیق "تعلیق زمان حال" مینامد. در دیدگاه اروپا محور فقط یک نوع مدرنیته داریم آن هم آنچه در غرب اتفاق افتادهاست چون ما امکانات غرب را نداشتهایم در جا زدهایم و تمامی مبارزات و فعالیتهای گذشته ما بی معنا و بی جهت بود. با این ایدئولوژی تاریخ خود را کج و معوج میبینیم باید خود را از این نگاه رها سازیم و نوع دیگری به تاریخ خود بنگریم در ان صورت است که میتوانیم مبارزات و فعالیتهای آزادیخواهان گذشته را معنا دهیم در ان موقع بهجای یک مدرنیته جهانشمول، از مدرنیتههای مختلف صحبت خواهیم کرد و اگر بخواهیم عقب ماندگی را به مبانی جهان شمولی مدرنیته فرونکاهیم، می توانیم از شیوههای متفاوت رشد جوامع سخن بگوییم. تاریخ گذشته خود را نه ایستا بلکه پویا ببینیم خود را بخشی از جهان مدرن که در تشکیل آن سهم داشتهایم، خواهیم دید. در ان صورت است که نقش بی بدیل چپ در شکلگیری مدرنیته در جهان و ایران را واقعی تر بررسی خواهیم کرد. چپ و نیروهای ترقی خواه در تاریخ معاصر ما اشتباهات فراوانی را مرتکیب شده اند و فراوان از گذشته خود انتقاد کردهاند ولی تمامی این انتقادات موجب نمیشود دستاوردهای آنها را نادیده بگیریم. چپ را باید در بستر زمان تحلیل کرد و یک نگاه همهجانبه باید به آن داشت .تاریخ چپ تماما نه شکست است نه پیروزی. در دل تاریخ ایران میتوان آنرا تحلیل کرد. اگر با یک نگاه جمهوریخواهانه به تاریخ چپ نگاه کنیم، چپ نیروی ضد سلطه بود، نه در خدمت سلطه.
هبقول محمد مالجو "احتمال عبور دسته جمعی از این بن بست کنونی در گرو توفیق در خود سازی تمام عیار جریان چپ و تبیین استراتژی روشنی برای حرکت به جلواست. "
گذشته را درست ارزیابی کنیم تا ایدهای برای رهایی داشته باشیم.
راه خودسازی چپ از باز شناخت تاریخ ایران و پیوند گذشته چپ با مدرنیته ایرانی است. اگر ما بتوانیم از زیر بار گران روایت اروپا محوری بهدرآییم آنگاه نقش چپ در مدرنیته ایران رامی توانیم بهدرستی ارزیابی کنیم.
نمیتوان کل تاریخ پر فراز و نشیب چپ را به یکی دو جمله تبلیغاتی فروکاست و به قضاوت نشست . تاریخ چپ بخشی از تاریخ ایران است.
____________________
1- https://pecritique.com/2024/11/29/%da%86%d9%be%d8%8c-%d8%af%d9%85%d9%88…
افزودن دیدگاه جدید