رفتن به محتوای اصلی

پاسخ بە کنجکاوی یک جوان هموطن

پاسخ بە کنجکاوی یک جوان هموطن
مقایسە دو رژیم پیش و پس از انقلاب ٥٧

جوان عزیزی که یا متولد بعد از انقلاب 1357 است و یا آن زمان خیلی کم سن و سال بوده نظر من را راجع به مقایسه دوران شاه و دوران پس از انقلاب پرسید. نظر به اینکه نخواستم نکته‌ای را بدون دلیل و سند در این رابطه گفته باشم مطلب پیوست را تهیه و برای ایشان فرستادم. فرض را بر این گذاشتم که این عزیز و هم‌نسلان ایشان نسبت به شرایط پس از انقلاب جامعه و مردم ایران و آنچه در حاکمیت جمهوری اسلامی بر آنها میرود آگاهی دارند. در نتیجه تمرکز خود را بر شرایط جامعه ایران پیش از انقلاب گذاشتم و به سه رکن اساسی دمکراسی یعنی نظام پارلمانی (مجلس) و انتخابات ، احزاب سیاسی و مطبوعات آزاد و آزادی بیان و اندیشه بسنده کردم.  
مقدمه
در همین ابتدا خیلی روشن و شفاف و بدون لکنت نوشتاری بگویم که مقایسه دوران شاه با دوران کنونی را مقایسه‌ای است مع‌الفارق میدانم. دوران شاه نه به این خاطر که دوران طلایی و گل و بلبل بود و همه امور در مسیر درست پیش میرفت ولی هر چه که بود هزاران برابر بهتر از دوران سیاه و نکبت‌بار کنونی که ملت بخت برگشته ایران به آن گرفتار آمده‌اند بود. وقتی مردم به کشورهای حاشیه خلیج فارس نگاه میکنند و پیشرفت آنها را در زمینه‌های گوناگون میبینند و با شرایط غم‌انگیز کنونی میهن مقایسه میکنند، وقتی به سیاستهای داخلی ناکارآمد و خانمان برانداز، سرکوب، خفقان، بگیر و ببند، اعدام و شکنجه فکر میکنند، وقتی به سیاستهای منافع ملی بر باد ده آن در منطقه و جهان مینگرند، وقتی این همه ظلم و ستم را میبینند و کمرشان زیر بار فشارهای اقتصادی خم شده است نباید آنها را ملامت کرد اگر بگویند "صد رحمت به دوران شاه" و عقل سلیم به آنها حکم میکند که با تمام وجود خواهان برچیدن بساط این رژیم سرتا پا فاسد شوند. 
داستانی قدیمی میگوید: "در ایام قدیم در دهی فردی از سر استیصال و نداری شبها پس از دفن هر مرده‌ای  نبش قبر میکرد و کفن مرده را میدزدید. تا اینکه مردم متوجه این امر میشوند و کفن دزد را تنبیه و وادار به ترک کفن دزدی میکنند. پس از مدتی کفن دزد جدیدی پیدا میشه که فقط به کفن دزدی اکتفا نمیکنه بلکه کفن را که میدزدد هیچ عمل شنیعی هم با مرده انجام میدهد. مردم که از این ماجرا مطلع میشوند میگویند صد رحمت به کفن دزد قدیمی."


حالا هم حکایت مقایسه اکنون ما با دوران پهلوی است. دوران پهلوی کمبودها کم نبودند. مثلا در دهه 40 خورشیدی تقریبا 75 در صد جمعیت ایران در روستاها زندگی میکردند و با محرومیتها و کمبودهای عدیده‌ای دست و پنجه نرم میکردند. در حاشیه شهرهای بزرگ هم حاشیه نشینان، زاغه‌نشینان و کپر نشینان زیادی بودند که با کمترین امکانات به زندگی سخت خود ادامه میدادند. اما بی انصافی است اگر به پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی دوران شاه اشاره نکنیم. در ایران آن زمان، طبقه‌متوسط داشت رشد میکرد، آزادیهای اجتماعی بطور نسبی، بویژه در مورد زنان وجود داشت. آموزش و پرورش و آموزش عالی ظرفیت قابل توجهی برای پذیرش دانش‌آموزان و دانشجویان پیدا کردند که سهم دختران و زنان در آن چشمگیر بود. ایران به برکت ذخایر عظیم نفت و گاز و جهش قیمت نفت در دنیا در دهه 50 خورشیدی که دولت ایران هم در آن نقش داشت به یکی از قدرتهای اقتصادی منطقه بدل شده بود.
اما در جامعه‌ای که رشد آزادیهای سیاسی هماهنگ با رشد اقتصادی و آزادیهای اجتماعی نباشد آن جامعه مستعد رشد منش و رفتار دیکتاتوری در بین مقامات حاکمیت میشود. در مورد ایران ما دیکتاتوری به شکل عریان به دیکتاتوری فردی فرا رویید تا آنجایی که شاه به هیچ کس حتی نزدیکترین افراد به خود هم اعتماد نداشت و تصمیمات کلان را بصورت فردی میگرفت و به نهادهای اجرایی دیکته میکرد.
بقول آقای عباس میلانی، شاه ایران را خیلی دوست داشت اما خیلی بد دوست داشت. شاه فکر میکرد از همه بیشتر و بهتر ایران را دوست دارد و میتواند ایران را به یک قدرت اقتصادی-نظامی تبدیل کند. شاه به هیچ کس اجازه نمیداد حرف آخر را بزند. فقط او بود که حرف و نظرش فصل‌الخطاب بود. شاه خیلی مذهبی بود و از نیروهای ملی و چپ بسیار وحشت داشت و با تمام توان سعی میکرد به ملیون و چپها هیچ فرصت عرض اندام ندهد. او شیفته قدرت و شهرت بود و در موارد عدیده‌ای ایده‌های دیگران را به نام خود مصادره میکرد. به عنوان مثال تشکیل سپاه دانش که طرح آنرا دکتر خانلری تهیه کرده بود به نام خود جا انداخت. او خیلی به نیروهای راست در غرب بویژه حزب جمهوریخواه آمریکا نزدیک بود. رییس جمهور مورد علاقه‌اش نیکسون بود. از خانواده کندی دل خوشی نداشت چون بارها رعایت حقوق بشر و آزادی‌های اجتماعی را به او توصیه میکردند که هیچ به مذاق وی خوش نمیامد. در عین حال دوست داشت ایران را به قدرت برتر اقتصادی-نظامی در منطقه و یکی از قدرتها در مقیاس جهانی تبدیل کند.
شاه در مصاحبه با اوریانا فالاچی چنین گفت: "در هر صورت حکومت و نظام سلطنتی تنها فرم موجه برای حکومت ایران است به شرطی که من شاه باشم. برای انجام کارها قدرت لازم است، برای نگهداری قدرت هیچ احتیاجی به اجازه یا مشورت با کسی نیست و نباید با کسی در مورد تصمیم‌ها بحث کرد... چون می‌دانم مأموریتی دارم که باید آن را به پایان برسانم؛ بنابراین تصمیم دارم بدون کنار گذاشتن تاج ‌و تخت آن را به آخر برسانم. مسلما آینده را هرگز نمی‌توان پیش‌بینی کرد، ولی من حتم دارم که سلطنت در این کشور بیشتر از حکومت‌های شما طول خواهد کشید، یا بهتر است بگویم که حکومت‌های شما زیاد طول نمی‌کشد، ولی مال ما چرا... برای پیشبرد امور در کشوری مانند ایران، باید مستبد بود؛ در غیر این صورت نمی‌توان در آن به پیشرفت رسید." (اوریانا فالاچی، مصاحبه اوریانا فالاچی با شاه ایران: بخش سانسورشده کتاب مصاحبه با تاریخ، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص 8)
نظام پارلمانی (مجلس) و انتخابات در ایران دوران شاه
شاه معتقد بود انتخابات مجلس، نمادی از مردم سالاری در ایران است. اما مجلس‌شورای ملی در دوران سلطنت محمدرضاشاه به‌يك‌مجلس‌فرمايشی مبدل‌گردید. به‌گزارش‌فردوست‌در اين‌دوره‌ها "نمايندگان‌مجلس‌با نظر شاه‌تعيين‌می‌شدند." انتخابات‌مجلس‌چنان‌فرمايشی شده‌بود كه‌به‌وكلا "وكيل‌صندوقی" لقب می‌دادند. مجلس شورای به اصطلاح ملی چنان مجلسی بود كه‌سازمان‌سيا در گزارشی تحقيقاتی كه‌در مورد ايران‌تهيه‌كرده‌بود در وصفش‌نوشت‌: "از زمانی كه‌شاه‌به‌قدرت‌مطلقه‌خود دست‌يافت‌مجلس‌حكم‌مهر پلاستيكی سلطان‌را پيدا كرد."
ارتشبد فردوست میگوید:
"در زمان نخست وزیری علم، شاه دستور داد که من با علم و حسنعلی منصور یک کمیسیون سه نفره برای انتخاب نمایندگان مجلس تشکیل دهم. کمیسیون در منزل علم تشکیل می شد. هر روز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا می آمد. علم در رأس میز می نشست، من در سمت راست، و منصوردر سمت چپ او. منصور اسامی افراد مورد نظر را می خواند وعلم هر که را می خواست تأیید می کرد و هر که را نمی خواست، دستور حذف می داد. منصور هم با جمله "اطاعت می شود" با احترام حذف می کرد. سپس علم افراد مورد نظر خود را می داد و همه بدون استثناء وارد لیست می شدند و سپس من درباره صلاحیت سیاسی و امنیتی آنان اظهار نظر می کردم و لیست را با خود می بردم و برای استخراج سوابق به ساواک می دادم. پس از پایان کار و تصویب علم ترتیب انتخاب این افراد داده شد. فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندق آراء در آوردند و لاغیر...." (فرودست، حسین. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص ۲۵۷ و جلد دوم ص ۳۶۲)
فریده دیبا، مادر فرح پهلوی میگوید:
مردم در انتخابات، یا شرکت نمی کردند، یا تعداد شرکت کنندگان فوق العاده ناچیز بود. اگر چه انتخابات برگزار می شد، اما کسانی به مجلس می رفتند که از سوی نخست وزیر به اطلاع محمدرضا می رسید و محمدرضا، اسامی عده ای را تأیید می کرد. این اسامی را ساواک تهیه می-کرد. تلاش ساواک بر این بود که در شهرها و شهرستان ها بگردد و افرادی را پیدا کند که ضمن وفاداری به نظام حکومتی، پسندیدگی محلی هم داشته باشند. (فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمه: الهه رییس فیروز، مؤسسه انتشارات به آفرین،1382، چ 10، ص 137.)
علم درباره نحوه انتخاب نمایندگان نوشته است: "... نخست ‌وزیر در کیش به من می‌گفت ... که هر کس را از هر جا تو بخواهی،‌من وکیل خواهم کرد. هرکس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می‌کنم. خیلی هم محرمانه و درگوشی می‌گفت...." ( اسدالله علم، یادداشت‌های علم، ج 5، ویرایش علی نقی عالیخانی، 1382، ص 27.)
احزاب سیاسی در ایران دوران شاه
فعالیت احزاب در دوران پهلوی، افت‌وخیزهای فراوانی داشت و فعالیت سیاسی ـ سازمانی هیچ‌گونه ثباتی نداشت. تا سال ۱۳۵۳، شاه از نظام دوحزبی حمایت می‌کرد و همواره به مخالفان سلطنت اطمینان می‌داد که به هیچ وجه قصد ایجاد نظام تک‌حزبی ندارد. او میگفت: "اگر من دیکتاتور بودم سعی می‌کردم مانند هیتلر یا آنچه امروز در کشورهای سوسیالیستی (کمونیستی) می‌بینید، رهبری یک حزب واحد و مسلط را به دست بگیرم." (محمدرضا پهلوی، مأموریتی برای وطنم، ص ۱۷۳)
اما در سال ۱۳۵۳، ناگهان عقیده او تغییر کرد. خفقان سیاسی در این دوران به حدی بود که درنهایت دو حزب ایران نوین و حزب مردم را منحل کرد، حزب رستاخیز را تشکیل داد و اعلام کرد که در آینده نظام تک ‌حزبی خواهد بود. شاه در جواب انتقاد به عملکرد خود و تحمیلی بودنِ احزاب، مردم ایران را دارای سواد لازم برای شناخت درست و تشکیل حزب از درون مردم ندانست. او هنگام معرفی حزب رستاخیز به‌عنوان تنها حزب در کشور، به منتقدان گفت:
"کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و مؤمن به این سه اصلی (نظام شاهنشاهی، قانون اساسی، انقلاب شاه و ملت) که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی، یعنی به اصطلاح خودمان: توده‌ای، یعنی باز به اصطلاح خودمان و با قدرت اثبات: بی‌وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد، فردا با کمال میل،‌بدون اخذ عوارض، گذرنامه در دستش می‌گذاریم و به هر جایی که دلش می‌خواهد برود، چون ایرانی که نیست." او در جایی دیگر گفت: "آن‌هایی که به رستاخیز نمی‌پیوندند باید از هواداران حزب توده باشند. این خائنان یا باید به زندان بروند یا این‌که همین فردا کشور را ترک کنند." (برگزیده ای از سخنان شاهنشاه آریامهر، مجلهٔ نگین، اسفند 1353، شماره 118)
وی در پاسخ به انتقادات خبرنگاران خارجی که نظام تک‌حزبی وی با نظام چند حزبی به شدت مغایر است، گفت: "آزادی اندیشه! آزادی اندیشه! دموکراسی، دموکراسی! با پنج سال اعتصاب و راهپیمایی‌های خیابانی پشت سر هم! دموکراسی؟ آزادی؟ این حرف‌ها یعنی چه؟ ما هیچ‌کدام از آن‌ها را  نمی‌خواهیم."
مطبوعات آزاد و آزادی بیان و اندیشه در دوران شاه
فضای حاکم بر کشور، در دوران پهلوی، به‌شدت در تضاد با آزادی بود. این فضا حتی مورد انتقاد دربار نیز قرار می‌گرفت.  اسداللّٰه عَلَم وزیر دربار وفت در خاطرات روز ۴ تیر ۱۳۵۲ می‌نویسد:
"… مخبرِ دیلی‌تلگراف و مخبرِ گاردین را، که می‌خواهند مقالات مفصلی راجع‌به ایران بنویسند، برای سه ساعت ملاقات و [با آن‌ها] مصاحبه کردم. واقعاً خسته شدم. […] مخبرِ دیلی‌تلگراف سؤال کرد: "چرا به مردم آزادی بیان و قلم نمی‌دهید؟" من جواب دادم: "وقتی مردم آنچه خواسته‌اند به‌دست بیاورند به ‌دست آورده‌اند (در نتیجه انقلاب شاه و ملت)، دیگر می‌خواهند چه بگویند؟" اما به طوری از این جواب خودم خجل بودم که حدی نداشت؛ مثل جواب کشورهای کمونیستی بود. ولی چیز دیگری نمی‌توانستم بگویم. البته خودم هم عقیده من این است که با آن نوع آزادی‌های سیستم اروپا، کار ما و کشورهای شرقی به سامان می‌رسد و این مطلب را همه‌جا گفته و می‌گویم."
دیکتاتوری شاه به حدی بود که حتی کوچک‌ترین انتقادی را تاب نمی‌آورد. نظام شاهنشاهی جراید موجود را تحمل نمیکرد و در سال ۵۳، دستور تعطیلی و توقیف بیش از پنجاه روزنامه و مجله صادر شد و به ‌اجرا درآمد. شاه باور داشت که "وظیفه ارتش دفاع از تمامیت کشور و حفاظت کلمه به کلمه قانون اساسی است، البته آن قانون اساسی که من آنرا اعمال میکنم. قوه مجریه طبق قانون اساسی مختص پادشاه است و قوا نباید در وظایف یکدیگر مداخله کنند." (خاطرات علم جلد 3، صفحه 10). یا در مذاکرات با شرکتهای عضو کنسرسیوم نفت خود راسا شرکت میکرد و پس از پایان مذاکرات و توافقات حاصله رییس شرکت نفت (دکتر اقبال) در جریان قرار میگرفت. (خاطرات علم)
وضعیت آزادی بیان نیز، مانند انتخابات، به‌شدت اسفناک بود. ساواک، مخوف‌ترین سازمان زمان شاه، با کوچک‌ترین مخالفتی به ‌شدت برخورد می‌کرد، مخالفان را به بدترین صورت شکنجه می‌داد و بسیاری را به شهادت می‌رساند. مجله تایم در نوزدهم فوریه ۱۹۷۹، درباره ساواک می‌نویسد:
"ساواک نفرت‌انگیزترین و مخوف‌ترینِ نهاد حکومتی در بین مردم به‌شمار می‌آمد و با داشتن قدرت‌های نامحدود برای دستگیری و بازجویی، هزاران مخالف شاه را شکنجه کرده و به قتل رسانده‌است."
فدراسیون دانشمندان آمریکایی در گزارشی با عنوان "وزارت امنیت ساواک(Ministry of Security " می‌نویسد:
"ساواک، به ‌طور چشمگیری، نماد حکومت شاه از ۱۹۶۳ ۱۹۷۹، یعنی دوره فساد در خانواده سلطنتی، حکومت مطلقه، شکنجه و اعدام هزاران زندانی سیاسی، سرکوب مخالفان و بیگانگی توده‌های مذهبی بود. روش‌های شکنجه ساواک شامل شوک الکتریکی، شلاق زدن، ضرب و شتم، قرار دادنِ لیوان شکسته و ریختن آب جوش در روده از طریق مقعد، اتصال وزنه به بیضه‌ها و کندن دندان و ناخن بود. بسیاری از این فعالیت‌ها بدون هیچ‌گونه نظارت مؤسساتی‌ای انجام شده‌است."
دکتر کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران مینویسد:
"شاه، چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ سیاسی، در موقعیت قدرتمندی قرار داشت و یارای مقابله با مخالفانش را داشت. گرایش سنتی مذهبی نیز با گفتارها و گاه نوشتارهای خود، بر ضد اصلاحات ارضی و "حقوق زنان" (به‌راستی که حتی مردان از هیچ‌گونه حقوق سیاسی‌ای برخوردار نبودند، چه رسد به زنان!)، موقعیت تبلیغاتی شاه را تقویت می‌کرد. در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، شورش‌های وسیعی سراسر کشور را فراگرفت. شاه به کاخ سعدآباد رفت و چنان‌که روزنامه دیلی‌تلگرافْ پیروزمندانه در صفحه اول خود اعلام کرد، "به سربازانش فرمان "آتش به قصد کشت" را داد". کشتار سه روز ادامه داشت تا سرانجام مردم بر آن شدند که این بار دیگر به‌اندازه کافی قربانی داده‌اند. برآورد قابل‌اطمینانی از تعداد مجروحان و کشته‌ها در دست نیست، ازجمله به این دلیل که آن‌ها را، زنده یا مرده، به‌سرعت از خیابان‌ها جمع‌آوری و در گورهای دسته‌جمعی مدفون کرده یا از هوا به دریاچه غیرقابل‌دسترسِ حوض‌السلطان، بین تهران و قم، فرو انداختند. تعداد مقتولان، طبق آمارهای رسمی، کمتر از ۹۰ نفر (!) و بنابر آمارهای غیررسمی، بین ۵٫۰۰۰ تا ۶٫۰۰۰ [نفر] برآورد شده‌است. رقم مزبور برای کل کشور بایستی حداقل بالغ‌بر چند هزار نفر بوده باشد." (محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (چاپ بیست و چهارم: تهران، نشر مرکز، ۱۳۹۸)، ص ۲۷۲ ۲۷۳)
چکیده
هر نوع ساختار سیاسی موروثی، چه در قالب پادشاهی و چه در قالب خلافت-ولایت توهین است به شعور انسانها و ساختاری است بر اساس مدل شبان-رمگی. مردم ایران با داشتن تجربه‌های از سر گذراندن دیکتاتوری تاج و تخت دوران شاه  و دیکتاتوری خلافت اسلامی دوران کنونی، شایسته آن هستند که خواهان ساختار سیاسی سکولاربر پایه دموکراسی مدرن و در قالب جمهوری پارلمانی باشند. ساختاری که در آن همه‌نهاد‌های عمومی و حاکمیتی از جمله قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه فارغ از عقائد و دستورات دینی به اداره امور بپردازند. در این ساختار حاکمیت نباید حق دخالت در نهاد دین و عقائد و اعمال دینداران را داشته باشد و دارای موضعی بیطرف نسبت به ادیان و دینداران باشد. در این ساختار حاکمیت، دین خاصی را به رسمیت نمی‌شناسد و نام دینی در قانون اساسی کشور ذکر نمی‌شود.
در دمکراسی مدرن، نهاد حکومت توسط نيرويی آسمانی يا فوق‌طبيعی قبضه نمیشود، بلکه حکومت ناشی از اراده‌ مردم، يعنی خواست آزاد آحاد جامعه است. از اين ديدگاه، صورت و محتوای حکومت، ‌بطور پيش‌ساخته بر فراز جامعه و مردم قرار نمی‌گيرد، بلکه اين خود مردم هستند که صورت و محتوای حکومت را تعيين می‌کنند. طبق اين الگو، تنها آن حکومتی شايسته است که کارگزار اراده‌ مردم باشد که در آن همه مسیولین از طریق انتخابات آزاد از دل صندوق‌های رای بیرون می‌آیند و دوره مسیولیت آنها طبق قانون اساسی محدود میباشد.

 

دیدگاه‌ها

فریبرز شریعت

ممنون از تحریر و نشر پاسخ به ... .شاید بهتر بود از عباس میلانی شاهد نمی آوردید. وی با امیر طاهری همراه و هم برنامه است . امیر طاهری (جایگزین جان بولتن) رییس هیات مدیره موسسه گیت استن است. موسسه یی که توسط اسراییل تاسیس و حمایت مالی می شود. رییس آن رزا رزن والد صهیونیست ضد اسلام است. این ها از چاکران اسراییل و صهیونسم بین الملل و خواهان نابودی ایران هستند.
د., 30.12.2024 - 22:48 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید