رفتن به محتوای اصلی

برابری جنسیتی در محیط کار بخش هفتم

برابری جنسیتی در محیط کار بخش هفتم

نویسنده: فیضا علی (Faiza Ali)

6.    رویکردهای ترویج برابری جنسیتی در محیط کار
در چند دهه گذشته، در کشورهای صنعتی روندی فزاینده در جهت ترویج فرصت‌های برابر به منظور جذب زنان ماهر و در عین حال بهبود تصویر عمومی وضع زنان مشاهده شده است. با این حال، برای دستیابی به این هدف از رویکردهای متفاوتی استفاده شده است. به عنوان مثال، جوسون و میسون برای توضیح این موج تغییر مفهوم ایدئولوژی‌های تغییر رادیکال و لیبرال را به میان آورده اند. کوکبرن نیز مفهوم ایدئولوژی تغییر تحول‌آفرین را مطرح کرده است. مجموعاً این سه ایدئولوژی چارچوبی را تشکیل می‌دهند که سازمان‌های مختلف مبتنی بر آنها عمل می‌کنند. در ادامه، هر یک از این ایدئولوژی‌ها بررسی می‌شود.

6.1    رویکردهای لیبرال
رویکرد لیبرال ناظر بر فرصت‌های برابر شغلی در سازمان‌ها، بر حذف سیاست‌ها و رویه‌های تبعیض‌آمیز در استخدام متمرکز است. این رویکرد تلاش می‌کند شرایط و ضوابط استخدامی برابری را برای زنان و مردان فراهم آورد. طرفداران رویکرد لیبرال، زنان و مردان را از نظر موقعیت‌های اجتماعی-اقتصادی کنونی شان برابر می‌دانند و هیچ تفاوتی میان آن‌ها قائل نیستند. آن‌ها استدلال می‌کنند که شیوه‌ها و سیاست‌های استخدامی باید برای زنان و مردان یکسان باشند. 
کار استراو در زمینه فرصت‌های برابر شغلی بر رویکرد لیبرال استوار است. او برابری را در سازمان‌ها در سه سطح تعریف می‌کند: فرصت‌های برابر در مرحله استخدام، دسترسی برابر در مرحله گزینش، و سهم برابر در سلسله مراتب سازمانی. این استدلال، به عنوان استدلال شاخص رویکرد لیبرال، بر فرض بیطرفی جنسیتی بنا شده است، از این رو می توان گفت که این رویکرد تمایل دارد نابرابری‌های ساختاری در اشتغال را که ریشه در سنت‌ها، تاریخ و فرهنگ دارند، نادیده بگیرد یا به سادگی بر آنها چشم بپوشد. برای مثال، در این رویکرد پدرسالاری و نهادهای مبتنی برآن، که عمیقاً در برخی از سنتهای دینی ریشه دوانده اند، بسیار محدود مورد توجه قرار می‌گیرند.
در چند دهه گذشته رویکرد لیبرال در ایالات متحده، استرالیا و برخی کشورهای اروپایی در ارتباط با فرصتهای برابر شغلی به کار گرفته شده است. در دهه ۱۹۹۰، استدلال اقتصادی برای فرصتهای برابر شغلی در عرصۀ کسب‌وکار در آمریکا مطرح شد و رویکرد لیبرال را به ایدئولوژی جریان اصلی سرمایه‌داری وارد کرد. تمرکز این رویکرد بر متقاعد کردن مدیران است دایر بر این که برابری سودآور است، و فرض آن نیز این است که که کارفرمایان تصمیمات مربوط به استخدام، گزینش و توسعه شغلی را صرفاً بر اساس ملاحظات اقتصادی می گیرند.

6.2    رویکرد رادیکال
رویکرد رادیکال، مشخصاً در ایالات متحده و استرالیا، برخلاف دیدگاه لیبرال دایر بر فرصتهای برابر شغلی، میان گروه‌های مسلط، مانند مردان سفیدپوست طبقه متوسط و بدون ناتوانی جسمی، و گروه‌های فرودست - مانند زنان، اقلیتهای قومی و افراد دارای معلولیت - تمایز قائل می‌شود. این رویکرد، ساختارهای سازمانی و اجتماعی موجود را به چالش می‌کشد و به دنبال برابری برای گروه‌های محروم بر اساس اصول اخلاقی و عدالت‌محور است. سازمانهایی که به دنبال اجرای فرصتهای برابر شغلی از طریق رویکرد رادیکال اند، معمولاً از اقدام تبعیض مثبت و سیاستهای جبرانی به عنوان ابزاری رایج استفاده می‌کنند.
این رویکرد مردان و زنان را از نظر هویتهای زیستی و اجتماعی اساساً متفاوت از یکدیگر در نظر می‌گیرد. رویکرد رادیکال بر حضور محسوس زنان و مردان در محیط کار تأکید دارد و به دنبال از بین بردن موانع پیشرفت برای گروه‌های محروم است. این رویکرد معمولاً توسط سازمانهایی که ملاحظات و ارزش‌های قوی سیاسی و اخلاقی دارند، اتخاذ می‌شود.
آدلر و ایزرائلی در رویکرد تغییر رادیکال برای اشتغال زنان سه مرحله را تشخیص داده اند و متمایز می دانند:
۱- تشخیص سهم متمایز زنان و مردان، ۲- ایجاد شرایطی که امکان ارائه و ارزشگذاری بر سهم زن و مرد را در سازمان فراهم کند، ۳- یافتن راه‌هایی برای ترکیب سهم زن و مرد جهت ایجاد فرآیندهای مدیریتی مؤثرتر و ارائه راه‌حلهای قوی‌تر برای مشکلات سازمان.
از آنجا که هدف رویکرد رادیکال بهبود موقعیت زنان و هم‌سطح کردن آن‌ها با مردان است، لاوری استدلال می‌کند که اقدام تبعیض مثبت به نقطه مرکزی مخالفت بسیاری از مردان سفیدپوست تبدیل شده است. با این حال، هیچ شاهدی وجود ندارد که نشان دهد زنان توانسته‌اند قدرت مردان طبقه متوسط را از آنان سلب کنند یا حتی برتری آن‌ها را در محیط کار به چالش بکشند. در مقابل، واتسون استدلال می‌کند که سیاست‌های فرصت برابر معمولاً «سازشی است که تفاوت‌های زنان و مردان را به رسمیت می‌شناسد، اما سعی می‌کند این تفاوت‌ها را با فراهم کردن امکان ورود بیشتر زنان به دنیای مردان کاهش دهد.» واتسون بر این باور است که ساختار سازمان‌ها باید به گونه‌ای تغییر کند که این تفاوت‌ها دیگر به‌عنوان مانعی برای اشتغال زنان عمل نکنند.
تبعیض در تصمیمات استخدامی پدیده‌ای پیچیده در حیات سازمانی است. اعضای گروه‌های تحت تبعیض، به دلیل ویژگی‌های میان‌بخشی (Intersectional) مختلفی که ممکن است داشته باشند، انواع و سطوح متفاوتی از تبعیض را تجربه می‌کنند. بهبود وضعیت یک گروه لزوماً به معنای ایجاد فرصت‌های برابر برای سایر گروه‌ها نیست. به گفته دیلی «تبعیض مثبت نوعی "اصلاح نمادین" است که تغییر واقعی در جهت دستیابی به برابری را به تأخیر می‌اندازد». برخی محققان استدلال می‌کنند که رویکرد رادیکال «حرکتی واپس‌گرایانه است که گروه‌های فاقد قدرت را بیش از پیش تقسیم می‌کند. کوکبرن معتقد است که اگرچه رویکرد رادیکال ممکن است موقعیت نسبی یک گروه محروم را بهبود بخشد، اما تضمین‌کننده تغییر در ماهیت سازمان‌های مبتنی بر تبعیض جنسیتی نیست.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید