متنی که ملاحظه می کنید، ترجمه برنامه گفتاری یک متخصص امور چین است بنام نیکلای واویلف که حاوی نکات مهمی در مورد روندهای پس از مراسم تحلیف ترامپ و نگاه به آینده نزدیک است.
--------------------------------
در روز چهارم فوریه ترامپ به شکل یکطرفه اعلام کرد که با رهبر چین گفتگوی تلفنی برقرار می کند. البته در ابتدا گفته بود که در ظرف ۲۴ ساعت این گفتگو را انجام می دهد، و بعد اعلام می کند که چندان هم عجلهای برای این گفتگو ندارد. این در حقیقت بدین معناست که گفتگوی تلفنی برقرار نشد، زیرا در پکن کسی گوشی را بر نداشت و رهبر چین با توجه به شرایط جدید، از این گفتگو امتناع ورزید. این در واقع خط بطلان می کشد بر آن نظراتی که می گفتند و می نوشتند که چین چهار دست و پا پیرامون آمریکا خواهد چرخید و التماس خواهد کرد تا "حجم مبادلات تجاری کاهش نیابند" و این که چین به آمریکا وابستگی دارد و غیره؛ اما واقعیت بگونه ای دیگر خود را به نمایش گذاشت.
رهبر چین در عمل نشان داد که تن به این تهدیدها نمی دهد و نمی خواهد "شریک کوچکتر" آمریکا جلوه کند. در ظاهر امر اینگونه است که "گوشی را بر نداشت" اما در واقع تغییرات مهمی در ژئوپلیتیک جهان را به دنبال خواهد داشت؛ خود چینی ها در این باره همواره صحبت می کنند و خواهان گفتگو از جایگاه برابر هستند؛ البته غرب این صدای چین را نمی شنود، و عملاً راه حلی برای این تناقض وجود ندارد.
حال چرا این موضوع برای فدراسیون روسیه اهمیت دارد، و چرا این در ارتباط مستقیم با وقایع جاری در دُنباس (منظور دو استان دانتسک و لوهانسک هستند – مترجم) و اکرایین، و نتایج مذاکرات احتمالی، میان روسیه و ایالات متحده آمریکا قرار دارد؛ مذاکراتی که بر اساس اعلام نمایندگان رسمی روسیه، تماسهایی هم برقرار شده اند. در اینجا می خواهم توضیح بدهم که چین چه ضربه ای وارد کرد و این چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت.
اگر چین وارد بده و بستان با واشنگتن نشود، و موضع اصولی اتخاذ کند، این گونه که تا وقتی که خواسته های سیاسی پکن پاسخ داده نشوند، هیچ معامله ای صورت نخواهد گرفت، این به شکل و مضمون گفتگوی میان روسیه و آمریکا نیز شکل دیگری خواهد داد؛ زیرا اگر چین با آمریکا به توافق نرسد، روسیه نیز باید از مواضع قاطعتری در مذاکرات با آمریکا، حرکت کند، بدین معنا که اگر چین به مثابه پشت جبهه ای نیرومند برای روسیه، نمایانگر شود، حتی اگر این محدوده زمانی ۱۰ یا ۲۰ ساله را در برگیرد، روسیه بر خواستها و انتظاراتش از آمریکا، خواهد افزود.
موضوع این است که همراه با تعرفه های عظیم روی مواد نفتی، نفت و گاز و زغال سنگ و محصولات کشاورزی که در عمل امکان صادرات آنها را به چین به صفر خواهد رساند، و در اینجا صحبت از ده ها میلیارد دلار است، چین به نحو بیسابقه ای کنترل بر صادرات را افزایش داد؛ بدین شکل که اگر چین در گذشته، هر ۶ ماه یکبار روی مواد خام صادراتی، کنترل بر این و یا آن ماده خام، مثلاً گرافیت، که این همه سر و صدا نیز به پا کرد، اعمال می کرد؛ اکنون فهرست قابل توجهی از مواد بویژه آن دسته که تولیدشان نیازمند تکنولوژی پیشرفته است، را در نظر گرفته است که این در ارتباط با ایالات متحده آمریکا، گامی است بیسابقه. برای درک بهتر لازم است که این موضوع را نه از جایگاه یک نفر روس و یا آمریکایی و یا حتی اروپایی ، بلکه از نقطه نظر یک چینی باید به آن نگاه کرد، که همیشه از تقابل دوری می کند و همیشه عادت به گفتگو در مورد مناقشات و عادت به احتیاط و سنجیدن موقعیت و غیره، دارد. در این قضیه چین بسیار محتاط را به جایی می رسانند که به اعمال کنترل بر صادرات روی می آورد و به مجموعه سوختی انرژیایی آمریکا ضربه وارد می کند. ضربه چین به آمریکا بمراتب بزرگتر از تعرفه ۱۰ درصدی ترامپ علیه چین است. به غیر از اینها، مشکلات بزرگی نیز برای بازیگران بزرگ آمریکایی مانند کمپانی کلوین کلاین و برخی دیگر از مارک های معروف آمریکایی وارد خواهد کرد
این تازه اول ماجراست؛ و تازه شلیکهای مقدماتی و اخطار دهنده صورت گرفته اند، و چینی ها در مسیر افزایش تشنج گام نهاده اند. توجه می دهم که این اقدامات به هیچ عنوان جنبه "با سیلی صورت را سرخ نگه داشتن" را نداشته و نمایشی نیستند؛ این از زبان چینی ها به معنای آمادگی آن هاست برای جنگ، و پاسخ ندادن به تلفن نشانگر اراده آن هاست برای واکنش سخت در برابر اقدامات آمریکا است.
در اینجا به نظر من در ایالات متحده آمریکا متوجه پیام پکن نشدند، و نفهمیدند که این پاسخ چینی های بسیار «خوددار» و «محتاط» است؛ بدین معنا که چینی ها آماده اند تا تحریم ها را به حداکثر برسانند و این نکته را واشنگتن، نگرفت. اهمیت موضوع برای روسیه در این است که چینی ها در مسیر شدت گیری تشنج با واشنگتن قرار گرفته اند، و روسیه خواهد گفت: چرا باید با مواضع اعلام شده واشنگتن، کنار بیایم؟ چرا نباید به حرکتم در دُنباس ادامه دهم؟ چرا از آمریکا انتظار بیشتر نداشته باشم؟
با توجه به معضلات ترامپ در عرصه سیاست بین المللی مثلا در رابطه با پاناما، بله وزیر امورخارجه جدید آمریکا به پاناما سفر کرد و نتیجه آن خروج پاناما شد از پروژه «یک کمربند – یک راه» (منظور همان پروژه چین برای احیای جاده ابریشم است که پاناما در آن نقش مهمی داشت – مترجم) و به دنبال آن تعدادی از شرکتهای پانامایی، نسبت به برخی شرکت های هنگ کنگی در ارتباط با برخی بنادر پاناما دعوی قضایی، براه انداختند، این به معنای حرکت در جهت توافق میان آمریکا و چین نیست، و برداشت چین از این اقدام پاناما نه "شلیک با هدف اخطار" بلکه آغاز جنگ است؛ و چین امروز، متفاوت است با چین سالهای ، ۲۰۰۶- و ۱۹۹۶ و ۲۰۱۶ که از موضع ضعف حرکت می کرد. چین در جایگاه برابر اقتصادی با ایالات متحده آمریکا قرار دارد؛ تعداد ناوگان دریایی چین، بیشتر از ناوگان دریایی ایالات متحده آمریکا است؛ چین دارای مجموعه ماهواره ای نیرومندی است و از سلاح های مدرن هسته ای برخوردار است؛ اگر ترامپ این را نمی داند، مشکل استراتژیک اوست. همین موضوع کانال پاناما به چینی ها نشان داد که قرار نیست کسی با آنها از موضع برابر، گفتگو داشته باشد. رهبر چین بارها تلاش کرد که به جو بایدن برساند که: بیایید تا از جایگاهی برابر به توافق برسیم. ما دیگر در موقعیت "شریک کوچکتر" شما قرار نداریم. در واقع چینی ها به هر اقدام آمریکا از جمله همین مورد پاناما نیز پاسخ خواهند داد. اگر آمریکا مورد کانال پاناما را موضوع معامله و بده بستان قرار می داد، وضعیت متفاوت می بود، اما این که دعوای قضایی براه بیاندازند، از نگاه چینی ها، "سرقت در روز روشن" است. در مورد کانال پاناما، توافق میان چین و ایالات متحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر صورت گرفته بود؛ استقلال پاناما اعلام شده بود و چینی ها بطور رسمی اجازه استفاده از کانال پاناما را کسب کرده و زیرساخت های لازم را احداث کرده بودند؛ اما اکنون از نگاه چینی ها در واقع مصادره از قبل اعلام نشده اموال چین صورت گرفت؛ در ادامه چه؟ سفارت چین را مصادره خواهند کرد؟ یا این که کشتی ها و یا هواپیماهای چین را توقیف خواهند کرد؟ هر اقدامی از این نوع، به معنای اعلان جنگ خواهد بود.
در اینجا این پرسش مطرح می شود که پشت این سیاست واشنگتن، چه خوابیده است؟ گفته می شود که ترامپ از اینطریق قصد دارد که از قاچاق ماده مخدره فینتالین از جانب چین، مقابله کند. اما چین در این موضوع نقشی ندارد و در قاچاق فینتالین باید به دنبال رد پای باندهای بین المللی جنایتکار در دیگر کشورها جستجو کرد؛ اما چین از جایگاه دولت، هرگز دست به چنین کاری نمی زند؛ توزیع این ماده مخدر مرگ زا در حقیقت "سیلی به خود" دولت چین خواهد بود که در حافظه تاریخی خود مصائب و ویرانی های ۱۵۰ – ۲۰۰ سال قبل، متعاقب از جنگ تریاک تحمیل شده از جانب استعمار بریتانیا علیه کشورش را با خود حمل می کند.
مورد دیگر وجود عدم توازن بسیار بزرگ میان چین و آمریکا در عرصه تجارت است.آمریکا سالانه ۳۵۰ میلیارد دلار در چین سرمایه گذاری می کند؛ ترامپ قصد دارد که این رقم را به حداقل برساند؛ این کار میتوانست در سال ۲۰۰۶ که چین در موضع ضعیفی قرار داشت، انجام پذیرد؛ این عدم توازن وجود دارد اما جالب این است که بخشی از این مبلغ به آمریکا باز می گردد؛ چین در آمریکا تعهدات بدهی به میزان یک تریلیون دلار خریداری می کند؛ آمریکا می تواند این را متوقف کند، اما آمریکا در این مورد مطلقاً سکوت می کند. این یعنی وارد آوردن ضربه مالی به چین و این که چین هیچگونه تراز مثبتی از داد و ستد با آمریکا نداشته باشد. خوب این در عین حال که به اقتصاد چین ضربه وارد می کند، روابط تجاری بین المللی را نیز به زیر ضرب می برد.
هم ترامپ و هم مشاوران او این را خوب درک می کنند. در واقع با این روشها، هیچگونه عدم توازنی رفع نخواهد شد و این فقط منجر به تخریب مناسبات تجاری چین و آمریکا خواهد شد. این همان هدف آمریکا است مبنی بر بازگرداندن تولیدات به ایالات متحده و بازگشت آمریکا به شرایطی که پس از جنگهای اول و دوم جهانی و در سال های دهه ۷۰ و ۸۰ قرن گذشته، در آن قرار داشت؛ که موجب حل برخی از معضلات اقتصادی و اجتماعی در این کشور گردید. در واقع هدف ترامپ نابود کردن رقبای چینی در عرصه صنعت است. این هیچ تفاوتی با سیاست اقتصادی بایدن در قبال چین ندارد.
تمام این وقایع درست در شرایط آغاز سال نو در چین بوقوع می پیوندند. می دانیم که توافقی میان چین و دستگاه اداری بایدن مبنی بر اعمال محدودیت در استفاده از هوش مصنوعی در عرصه نظامی، صورت گرفته بود. گوگل عملاً از این توافق خارج شد. این همزمان با بررسی قضائی ضد انحصاری علیه گوگل در چین انجام گردید؛ به این اقدام گوگل نامی به جز شلیک با هدف افزایش تشنج، نمی توان داد. هنوز ۳ روز کاری مانده اند تا روز ۱۰ فوریه که قرار است تعرفههای نهایی اعلام شوند، سیستم بوروکراسی چینی بر اساس واکنش به تلفنهای چند دقیقه ای، ایجاد نشدهاست، شاید واکنش های سریع فقط به وضعیت های اضطراری مانند اعلان جنگ هسته ای، صورت گیرند، یعنی این که اگر تصمیمی در دستگاه اداری حکومتی در چین اتخاذ شده است، با یک اشاره انگشت، تغییر نکرده و به این سادگی عقب نخواهد نشست؛ بله، چینی ها هم بسیار انعطاف پذیراند و در رابطه با هر معاملهای می توانند به توافق برسند، اما آیا چینی ها حاضر به پذیرش مجدد موقعیت "شریک کوچکتر" با آمریکا خواهند شد؟ و یا آیا آمریکا حاضر به توافق با چین از موضع برابر خواهد شد؟
این امکان وجود دارد که ترامپ در ماه های فوریه و مارس به افزایش تعرفه ها تا ۲۰ درصد برای کالاهای چینی خیز بردارد. چینیها چه پاسخی برای این وضعیت خواهند داشت؟ نخست این که چین کالاهای خود را از طریق کشوری ثالث، به آمریکا خواهد رساند؛ دوم این که افزایش تعرفه منجر به افزایش قیمت کالا برای مصرف کننده آمریکایی خواهد شد. چینی ها بر این اعتقادند که تولیدات نه در بنگلادش و نه در هند و نه اندونزی و غیره، قابل رقابت با کیفیت بالا و قیمت کالاهای چینی نیستند؛ اقدام دیگر چین می تواند کاهش ارزش یوآن از طریق بانک مرکزی چین باشد. از این اقدام خطری چین را تهدید نخواهد کرد؛ تعیین تعرفه بالای ۲۵ درصد هم امکان پذیر است، اما این برای خود آمریکا مخاطره آمیز خواهد بود، زیرا همزمان با گران شدن کالاهای چینی، سود مجموعه های سوختی و تولید انرژی آمریکا، کاهش خواهند یافت.
آیا در این چند روز باقی مانده، گفتگو و توافقی صورت خواهد گرفت، من بعید می دانم، باید منتظر ماند. اهمیت موضوع برای روسیه در این است که اگر پکن تصمیم به افزایش ابعاد تشنج بگیرد، روسیه به ادامه حرکت در مناطق جنگی ادامه خواهد داد و موضوع دیگر از یکماه و دوماه فراتر خواهد رفت، و اگر مذاکراتی هم صورت گیرند، در پرتو تقابلات موجود، روندی آرام و بدون شتاب خواهد بود. ضمن آن که وضعیت در داخل خود آمریکا نیز بسیار پر تشنج و متلاطم است، از جمله موضوع انحلال وزارتخانه ها و دیگر موارد جنجال برانگیز در جریان خواهند بود، که شرایط را برای توافق سریع میان چین و ایالات متحده، مشکل می سازند.
استراتژی ترامپ بر این اساس بود که چین و روسیه از ما ضعیفتر هستند؛ ما "استخوان" را پرتاب می کنیم و این دو برای تصاحب آن بین خود مسابقه خواهند داشت و ما با طرف پیروز، علیه طرف شکست خورده، به توافق خواهیم رسید. از آنجائی که امکانات و توانایی های چین و روسیه در ایالات متحده آمریکا، توسط انواع سازمانها و تشکیلات های تحت نظارت آمریکا، بسیار نزول داده شده اند، واشنگتن از برآورد واقعی روندها و صف بندی های جهانی ناتوان است. در واقع چین و روسیه در کنار یکدیگر بسیار قوی تر از واشنگتن هستند و این موضوع اصلی است که واشنگتن قادر به درک آن نیست.
افزودن دیدگاه جدید