رفتن به محتوای اصلی

ماهیت غول‌های تکنولوژی: بازگشت به قرون وسطا

ماهیت غول‌های تکنولوژی: بازگشت به قرون وسطا

"از شیر نمی توان به خاطر شکار آهو خشمگین شد". رایر پاسخیر (Raijer Passchier)، استاد "جهان دیجیتالی و حاکمیت دموکراتیک" در دانشگاه های هلند، تصریح می کند که در این رابطه شیر امثال شرکت متا (Meta) به مدیر عاملی مارک زوکربرگ میلیارد اند و آهو، همانا شهروندان شاید بی‌دفاع، و همچنین احتمالاً دموکراسی.

ترجمه: "به پیش"

منبع: فولکس کرانت، ۱۱ ژانویه ۲۰۲۵

مارک زوکربرگ، مدیرعامل میلیاردر شرکت متا، در آستانۀ ریاست جمهوری ترامپ، در سخنانی که بحث بسیاری برانگیخت، تغییر مسیر قابل توجهی را در سیاست شرکت مذکور اعلام کرد. او گفت راست آزمائی اخبار دیگر در این شرکت جایی ندارد و از این پس مطالبی که پیش‌تر به دلیل نفرت پراکنی علیه گروه‌های آسیب پذیر ممنوع بودند، منتشر خواهند شد.

گویا زبان این پیام عیناً از یادداشتهای ترامپ اقتباس شده بود. به زعم زوکربرگ "در ایالت کالیفرنیا در نظارت بر موضوعاتی مانند جنسیت و مهاجرت زیاده روی شده است و آنچه به‌عنوان اقدامی برای شمولیت بیشتر آغاز شد، اکنون به ابزاری برای سرکوب نظرات تبدیل شده است". او اروپا را نیز با زبانی ترامپی به باد انتقاد گرفت و قوانین اروپا را "قوانینی که سانسور را نهادی می‌کنند" توصیف کرد.

این دست رویدادها دقیقاً موضوع تخصص رایر پاسخیر است. نامبرده استاد "جهان دیجیتالی و حاکمیت دموکراتیک" در دانشگاه آزاد و مدرس حقوق عمومی در دانشگاه لیدن هلند است. او چند ماه پیش کتابی را با عنوان نفرین غولهای تکنولوژی به دست انتشار سپرد که در آن قدرت فزاینده این شرکتها و خطرات آنها برای حاکمیت دموکراتیک بررسی شده است.

در زیر مصاحبۀ او را با روزنامۀ فولکس کرانت، روزنامۀ صبح هلند، می خوانید.

آیا از تغییر مسیر قابل توجه زوکربرگ متعجب شدید؟

اصلاً؛ یا بهتر است بگویم، شاید فقط به این دلیل که بدترین حدسها همیشه درست از آب درمی آیند. ماهیت واقعی زوکربرگ از مدتها پیش آشکار بود. این رفتار دقیقاً با آنچه از او و دیگر مدیران غولهای تکنولوژی می شناسیم، همخوانی دارد. ماهیت آنها توسط یک شرکت چندملیتی بزرگ تعیین می شود که به طرزی بیمارگونه در پی سود و قدرت است. در واقع، آنها همین طور طراحی شده اند. واقعاً نمی توان آن‌ها را سرزنش کرد. زوکربرگ و دیگر مدیر عاملان این دست شرکتها تمایل دارند با هر بادی که به نفعشان باشد، همراه شوند. آنها پذیرای هر آن چیزی اند که پیشرفتشان را تضمین کند.

اما طی سالهای گذشته، از "سیلیکون ولی" نغمه دیگری را نیز شنیده ایم.

البته! گوگل زمانی شعار “شرور نباشید” را علم کرده بود. اما این بیشتر اقدامی برای تسخیر بازار بود. همۀ شرکتها می کوشند نشان دهند که در خدمت پیشرفت اند و با سایر شرکتها فرق دارند. آنها ادعا دارند  که کار خیر می کنند، و به زندگی ما زیبائی و غنا می بخشند. این حرفها کاملاً پوچ اند. ای بسا امروزه غولهای تکنولوژی و مدیران آنها حتی بیشتر از نسلهای قبلی شرکتهای چندملیتی، فقط به منافع خود - یعنی به رشد، سود و قدرت - فکر می کنند.

بسیار خوب، پس این شرکتها را سرزنش نکنیم، اما چرا شهروندان و سیاستمداران به این راحتی داستان غولهای تکنولوژی را می پذیرند؟

ما در دورانی زندگی می کنیم که تکنولوژی تقریباً به شکلی مذهبی پرستیده می‌شود. خوش بینی بی پایانی نسبت به ابزارها و کاربردهای دیجیتالی وجود دارد. این موضوع از دوران تلگراف شروع شد و با ظهور شبکه های اجتماعی، خودروهای ایلان ماسک و حالا هم با چت‌جی‌پی‌تی و دیگر کاربردهای هوش مصنوعی ادامه یافته است. اینها همگی اقلامی با اهمیت اجتماعی عظیم و راه حل مشکلات مختلف تلقی می شوند، در حالی که بسیاری از مشکلات دقیقاً توسط خود این کاربردها ایجاد شده اند.

در سیلیکون ولی، خوش بینی نسبت به تکنولوژی بسیار گسترده است. تکنولوژی به‌عنوان راه حل همه چیز دیده می‌شود. البته نمی‌ توان تقصیر را به گردن شرکتها انداخت، زیرا آنها محصول بخشی از ایدئولوژی کالیفرنیا هستند. اما اکنون شهروندان و دولتها نیز چنان در چنبرۀ این روایت خوش بینانه گرفتار شده‌اند که عملاً جایگزین چندانی باقی نمانده است. مهمتر این که مردم فراموش کرده‌اند هر تکنولوژی، به رغم پیشرفته بودنش، هم مزایا و هم معایبی دارد.

جامعه باید نسبت به روایت سیلیکون ولی انتقادی تر برخورد کند. تکنولوژی صرفاً یک ابزار نیست؛ بلکه نحوه تفکر انسانها را نیز تغییر می‌دهد. تکنولوژی عواقبی اساسی برای توزیع قدرت در جامعه و توانایی نهادها برای محافظت از ارزشهای دموکراتیک و قانونی دارد.

بازگردیم به زوکربرگ. بسیاری، سخنرانی او را تسلیم در برابر ترامپ تلقی کردند. آیا با این نظر موافق اید؟

شما به سادگی می توانید عکس این را هم ادعا کنید. دولتهای مدرن به شرکتهایی مثل متا نیاز دارند تا در سطح بین‌المللی بتوانند رقابت کنند، رفاه ایجاد کنند و درآمد مالیاتی کسب کنند. علاوه بر این، خود دولتها نیز از خدمات شرکتهای تکنولوژی استفاده می‌کنند، مانند فضای ابری، سیستم‌های عامل یا سیستم‌های ارتباطی با شهروندان.

ترامپ و ماسک به یکدیگر نیاز دارند، اما هیچ یک کاملاً بر دیگری تسلط ندارد. آنها در یک رابطه بسیار پیچیده از وابستگی متقابل اند. اما در نهایت، این غولهای تکنولوژی اند که حرف آخر را می زنند. یک کشور به سرزمین خود وابسته است، اما این وابستگی برای یک شرکت وجود ندارد و می تواند تصمیم بگیرد به کشور دیگری نقل مکان کند.

وابستگی دولتها به شرکتها نوعی رقابت قهقرائی را ایجاد می‌کند، به این معنا که دولتها برای تامین شرایط بهتر برای غولهای تکنولوژی دست به رقابت با یکدیگر می زنند؛ و این رقابت غالباً به ضرر منافع عمومی و ارزشهای دموکراتیک پیش می رود. ما امروزه شاهد تمرکز قدرت در اطراف یک اشرافیت جدید از ثروتمندان افراطی هستیم که با سیستم فئودالی گذشته قابل مقایسه است. ما به اعتباری داریم به سرعت به قرون وسطا بازمی گردیم.

چرا این مقایسه را می کنید؟

در قرون وسطا اشراف صاحب زمینی بودند، که مهمترین وسیله تولید آن زمان بود. این اربابان فئودال واجد قدرت بلامنازع نبودند؛ قدرت پادشاه و شهرها هم وجود داشت. اما آنها نفوذ زیادی داشتند. در سوی دیگر، بخش بزرگی از جمعیت، همان ۹۹ درصد، قرار داشت بی هیچ چیز و هیچ نفوذی. آن‌ها فقط قطعه زمینی از اربابان اجاره می کردند، اما به شدت به آن‌ها وابسته بودند.

اکنون هم ما تا حد زیادی در چنین سیستمی زندگی می کنیم. وسیله تولید دیگر زمین نیست، بلکه تکنولوژی پیشرفته است و مالکیت این تکنولوژی از آن تعداد اندکی است.

آیا وضعیت واقعاً تا این حد بد است؟

حتی بدتر! اشرافیت جدید فاصله بسیار بیشتری با مردم عادی دارد. در قرون وسطا، حداقل می توانستید با داس به سراغ آن زمینداران بروید. علاوه بر این، آنها انسان بودند. اما حالا ما با اشخاص حقوقی، یعنی شرکتها، سروکار داریم که نمی میرند و خیلی دور از دسترس اند: در سیلیکون ولی و شاید در آینده در فضا. بنابراین، سازوکار پاسخگویی این اشرافیت، حتی از قرون وسطا هم ضعیف تر است.

شما در کتاب تان مطرح می کنید که این وضعیت در واقع در واکنش به فئودالیسم به وجود آمده است.

پس از انقلاب فرانسه، روابط جدید مالکیت و به تبع آن روابط قدرت در قانون تثبیت شدند. حق مالکیت به شهروندان عادی این امکان را می داد که مالک چیزی بشوند و از این طریق نوعی استقلال اقتصادی پیدا کنند، که این به نوبۀ خود شرطی برای استقلال سیاسی بود. این مبنائی برای حقوق بشر فردی بود که انقلاب فرانسه به میان آورده بود.
حق مالکیت تنها توانست جزئاً این آرمان را متحقق سازد، زیرا پس از تثبیت حق مالکیت نابرابریهای عظیمی به وجود آمدند. در عین حال، این وضع برای سرمایه داران نیز مشکل آفرین بود، زیرا آسان نبود که دارایی خصوصی شان را از کسب‌وکارشان جدا کنند؛ مسئله ای که انقلاب صنعتی را مختل می کرد یا حداقل تولید انبوه کالاهای ارزان را تحت الشعاع قرار می داد. ترفندی که برای حل این مشکل به کار گرفته شد، ایجاد شرکتهای سهامی [شرکت با مسئولیت محدود و شرکت سهامی عام] بود. ماشین بخار، اینترنت، هوش مصنوعی و از این قبیل را فراموش کنید: در دوران مدرن شرکت سهامی از هر اختراع دیگری مهمتر بود. این اختراع اساس نظم جهانی را که امروز داریم، با تمام مزایا و معایب آن بنا نهاد.

توضیح دهید!

شرکتهای سهامی این امکان را به کسب‌وکارها می‌دهند که به شخصیت حقوقی تبدیل شوند، سهام بفروشند و مسئولیت محدود داشته باشند. از این طریق امکانات بی‌سابقه ای برای تمرکز سرمایه و در نتیجه کنترل و تسلط بر وسایل تولید، از جمله بر تکنولوژی، فراهم می آید. کمی بعد از این اختراع، در هلند در سال ۱۸۶۰، بود که اولین شرکتهای بسیار بزرگ شناخته شده ای – مثل زیمنس و پروکتر اند گمبل - به وجود آمدند.

این روند رفاه بسیاری هم به بار آورد.

بله، اما مشکل جانبی آن را می‌توان در افکار افلاطون هم ردگیری کرد: ایجاد یک الیت. از یک سو، ما برای کارکرد صحیح تولید کشاورزی و جامعه صنعتی نیاز به تمرکز قدرت داریم؛ اما از سوی دیگر، تمرکز قدرت بسیار خطرناک است.

اما مگر دولتها از طریق قوانین و مالیاتها بر این تمرکز نظارت نمی کنند؟

در ابتدا نظارت بسیار سختگیرانه وجود داشت. مکانیزمهای مختلفی برای حسابرسی فعالیت آنها اعمال می شدند. مثلاً قبل از تأسیس، اساسنامه شرکتها توسط دولت کنترل می شد. شما نمی توانستید مدلی داشته باشید که از اساس با ارزشهای عمومی در تضاد باشد. در قرن نوزدهم به آن‌ها گفته می شد که "این چنین مدلی برای کسب‌وکار با حق اولیه حریم خصوصی در تضاد است. معذرت می خواهیم، شما با این مدل اجازه فعالیت نخواهید داشت".

اما این الزامات در اواخر قرن نوزدهم کنار گذاشته شدند تا به شرکتهای سهامی فضای بیشتری داده شود. این امر به رقابت بین‌المللی برای جذب این شرکتها منجر شد. و وقتی کشورها به شرکتها اجازه دادند که خودشان مالک سایر شرکتها شوند و شرکتهای یکدیگر را به رسمیت شناختند، دیگر هیچ محدودیتی باقی نماند. حالا دیگر شرکتها، هلدینگها، شرکتهای خوشه ای بین‌المللی و چندملیتی شکل گرفته اند که امکانات تقریباً بی‌پایانی را برای ساختاردهی استراتژیک، جابه‌جایی، بازی با سود، بدهیها، حق اختراع، کالاها، اعمال دستمزدهای پایین و فرار مالیاتی فراهم آورده ‌اند و کمترین کمک را به منابع و منافع عمومی می کنند. از دهۀ ۹۰ قرن گذشته به بعد ما شاهد روند جهانی شدن افراطی هستیم که موجب می‌شود کنترل این شرکتها بسیار دشوار شود.

چرا شما تکنولوژی‌های بزرگ را مشکلی بزرگتر از سایر بخشها می دانید؟

[پس از جهانی شدن] سرانجام نوبت به دیجیتالی شدن رسید، با این وعده که همه چیز تغییر خواهد کرد: اطلاعات آزاد، شفافیت، دموکراتیزه شدن، قدرت به دست مردم. در ابتدا اینترنت هنوز یک فضای آزاد بود، اما خیلی زود توسط معدودی بازیگر بزرگ تصرف شد. و اینها به سرعت تبدیل به شرکتهای عظیمی شدند. این روند بیش از اندازه رمانتیزه شده است – مثل قضیۀ اپل که در یک گاراژ به دنیا آمده، یا فیس بوک که در یک فضای دانشجویی شکل گرفته است. از این تصویرهای "استارت آپی" هنوز هم استفاده می شود، اما در واقعیت آنها خیلی زود تبدیل به شرکت‌های چندملیتی شدند یا توسط این یا آن شرکت چندملیتی خریده شدند. دیجیتالی شدن ویژگیهایی دارد که به تمرکز بیشتر قدرت منجر می شوند و این شرکتها تهدیدی بزرگ برای دولتهای دموکراتیک به شمار می آیند.

چه ویژگی‌هایی؟

اول از همه، اثرات شبکه ای. همه می خواهند در یک پلاتفرم باشند. چرا که در آنجا خانواده، دوستان و همکاران خود را پیدا می کنند. به همین دلیل ساده انحصارها خیلی سریع شکل می گیرند. در سرمایه داری به طور کلی این اثر وجود دارد که ثروتمندان مدام ثروتمندتر می شوند. با تکنولوژی این امر به شدت سرعت می گیرد: برنده ها همه چیز را می برند؛

دوم، مزایای تولید انبوه: ماشینهای مجازی و داده هایی که کار این ماشینها بر آنها استوار است، با هزینه های بسیار پایین تقریباً بدون محدودیت می توانند تکثیر شوند. این یکی از دلایل بالاتر بودن حاشیه سود شرکتهای دیجیتال موفق است.

سوم، مرزهای در حال محو شدن: شرکتهای دیجیتال راحت تر می توانند در جایی مستقر و سپس جابجا شوند؛

چهارم، این شرکتها خرواری از اطلاعات را با کلی اضافات و گردوغبار به راه می اندازند، طوری که سیاستمداران و شهروندان به سرعت به غوغاهای روزمره کشیده می شوند و تشخیص پشت پرده برای شان دشوار می شود؛

بالاخره، سرعت: زوکربرگ در جائی نوشته‌است: "سریع بجنب و همۀ قواعد را به هم بزن!". به این ترتیب شما می توانید از قانونگذاران جلوتر باشید. خیلی سریع "گوگل مپس" و "چت‌جی‌پی‌تی" در اختیارتان خواهند بود و کمی بعد دیگر نمی توانید بدون آنها زندگی کنید.

با این حال، اروپا در سال‌های اخیر تلاش زیادی کرده تا با قوانین مختلف، مانند قانون "خدمات دیجیتالی" و قانون "بازارهای دیجیتالی"، در برابر غولهای تکنولوژی ایستادگی کند.

من برای اروپا احترام خاصی قائل ام. اروپا تقریباً تنها نهادی است که بیدار است، که این مسائل را درک می‌کند، که می تواند واقعاً در این زمینه اقدام کند، قانون بگذارد، و سعی می کند با این وضع مقابله کند.

آیا این کافی است؟

امکانات اروپا محدود اند و قوانین باید به درستی اجرا شوند. شرکتهای تکنولوژی بزرگ لابیهای قدرتمندی دارند و با بهترین وکلا دعاوی بی پایانی علیه قوانین اقامه می کنند، علاوه بر این وقتی صحبت از اجرای قوانین می‌شود، آنها کشورهای اروپایی را در برابر یکدیگر قرار می دهند. در صورتی هم که ببازند، و حتی اگر جریمه ای برایشان صادر شود، این جریمه به هیچ وجه با سودی که از تخلفات شان کسب می‌کنند، قابل مقایسه نیست.

موضع غولهای تکنولوژی همیشه این بوده است که قوانین برای نوآوری مضر اند. آیا در این موضع حقانیتی وجود ندارد؟

البته باید مراقب باشیم که با قوانین، اقتصاد را خفه نکنیم و شرایط را برای ایجاد یک بخش تکنولوژی معتبر اروپایی از بین نبریم. چنین خطری قطعاً وجود دارد. گاه یک رژیم قانونی ایجاد می شود، چنان پیچیده، که فقط بزرگترین شرکتها قادر به تسلط بر آن اند. این کار موجب می شود که شرکتهای کوچک و نوپا بیشتر آسیب ببینند تا همین غولهای تکنولوژی. در این صورت شاید کمی بیشتر حریم خصوصی و اقتصادی کمی رقابتی ‌تر داشته باشید، یا اطلاعات قابل اعتمادتری نصیب‌تان شود، اما در عین حال ممکن است غولهای تکنولوژی حتی قدرتمندتر هم بشوند.

پس با غولها الوداع کنیم؟

در حال حاضر اروپا به هیچ عنوان نمی تواند چنین کند. ابتدا باید اختیار لازم برای این اقدام را فراهم آورد. انحصارها ممنوع نیستند، بلکه سوءاستفاده از آنها ممنوع است. نظارت اروپایی بیشتر متوجه حفاظت از مصرف کننده و بازار است، تا از شهروند و دولت دموکراتیک.

فیس بوک و اینستاگرام و واتس آپ نباید همگی در دست یک شرکت باشند. اما غلبه بر این وضع سخت است. شما با شرکت‌هایی روبروئید که از حمایت دولت آمریکا برخوردارند؛ و فراموش نکنید: دولتهای اروپایی نیز به تکنولوژی بزرگ وابسته اند، در زمینه دفاع، زیرساختهای حیاتی، مراقبتهای بهداشتی، آموزش، در همۀ زمینه ها. باید ریشه های بسیار عمیقی را جاکن کنید.

ضمناً به نظر می رسد لحظۀ سیاسی برای مداخله را داریم از دست می دهیم. ایلان ماسک اکنون با بی شرمی در سیاست اروپا دخالت می‌کند، با مغازله با ملونی در ایتالیا و آلترناتیو برای آلمان، با تلاشهای خود برای برکناری استارمر، نخست وزیر بریتانیا. رتوریک ابرسرمایه داران قدرتمند در سیلیکون ولی به خوبی با پوپولیسم ملی گرای راست افراطی متکی به خرده لایه های اجتماعی همخوانی دارد دشمن مشترک آن‌ها در بروکسل است. و طرفه این که این غولهای تکنولوژی خود نمونه هائی از جهانی گرایی نخبه گرا هستند، و در جناح راست به شدت منفور.

آیا زوکربرگ هم به همین صورت به اروپا نگاه می کند؟

بله، سخنان زوکربرگ را نمی توان بی توجه به زمینه ای که در آن راست در اروپا در حال قدرت گرفتن است، درک کرد. راست یک روایت غالب دارد: ما سانسور می شویم. بی سبب نیست که این نیرو از قانون "خدمات دیجیتالی" حمایت نمی کند. فکر می‌کنم زوکربرگ هم با توجه به این روایت، روی آن شرط‌بندی کرده است.

آنچه مشکل را پیچیده‌تر می‌کند، نقش مصرف کنندگان است. مگر غیر از این است که آنها آخرین گجتها و کاربردهای مشعشع هوش مصنوعی را، بدون تمام قوانین دست و پاگیر اروپایی، می خواهند؟

شرکتهای تکنولوژی محصولات خود را ارزان یا حتی رایگان عرضه کنند، و این ظاهراً به نفع مصرف کننده است. حداقل خود مصرف کننده این‌جور احساس می کند. این در حالی است که او مدام در دام فریب وعده های این شرکتها می افتد. بله، مصرف گرایی کاملاً غیرمسئولانه ما با ایده آلهای دولت دموکراتیک و شهروندی خوب به شدت در تضاد است.

در کتاب خود راه حل نسبتاً رادیکالی را پیشنهاد کرده اید: اخراج [و انحلال] کامل غولهای تکنولوژی از اروپا. آیا در این صورت با یک انقلاب توده گیر مواجه نخواهیم شد؟

قطعاً شما نمی توانید چنین اقدامی را از امروز تا فردا انجام دهید. ابتدا باید برای آن چه می خواهید بیرون بریزید، بدیل داشته باشید. بپذیریم که برای برخی چیزها باید کمی بیشتر تلاش کنیم، باید بیشتر برای تلفن همراه خود پول بدهیم. اما اگر می خواهیم دولت دموکراتیک داشته باشیم، این ارزشش را دارد. علاوه بر این، ترک برخی از کاربردهای اعتیادآور می‌تواند برای سلامت روانی ما مفید باشد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید