رفتن به محتوای اصلی

چرا جوانان به سازمان‌های سیاسی با سابقه نمی‌پیوندند؟

چرا جوانان به سازمان‌های سیاسی با سابقه نمی‌پیوندند؟

از اواخر سال ۵۶ با گسترش اعتراضات واعتصابات علیه رژیم شاه جمعیت کثیری از جوانان وارد عرصه اعتراضات و راه پیمائی‌ها شدند و هرچه تظاهرات و حرکت‌ها اوج بیشتری می‌گرفت، جوانان بیشتری وارد عرصه مبارزه بارژیم شاه می‌شدند. در چنین فضای اوج گیرنده‌ای گرایشات جوانان به سازمان‌های سیاسی  نیز شکل گرفت و جوانان با توجه به شناختی که از جریان‌های سیاسی داشتند، هوادار و مدافع یکی از سازمان‌های سیاسی شدند، با در نظر‌داشت این‌که احزاب در ایران فعالیت علنی نداشتند و اغلب کتاب‌هائی که بر دانش سیاسی جوانان بیافزاید، ممنوع بودند، گرایش جوانان به سازمان‌های سیاسی بیشتر متکی به شور و احساسات بود. زیرا در آن روزهای ملتهب  و هیجان زا تصاویر جانباختگان بر دیوارها نصب شده بود و گفتگوها درباره مقاومت شکنجه شدگان و شجاعت و دلاوری چریک‌ها بود. در چنین شرایطی جوانان به سازمان چریک‌های فدائی خلق و سازمان مجاهدین خلق گرایش بیشتری پیدا کردند. پس از انقلاب گرایش جوانان به فعالیت در این  دو جریان شتاب بیشتری گرفت. به‌ طوری‌که مسئولین این دو جریان با سیل عظیمی از سوی جوانان پرشور و مشتاق به فعالیت مواجه شدند. حزب توده ایران ، سازمان نوپای راه کارگر و سازمان‌های خط ۳ مانند پیکار، رزمندگان‌، سهند و هم‌چنین جریاناتی مانند توفان و اتحادیه کمونیست‌ها و سازمان وحدت کمونیستی و حزب رنجبران نیز از هوادارانی در میان جوانان برخوردارشدند. احزاب وابسته به جبهه ملی نتوانستند در جذب جوانا ن موفق باشند. زیرا در آن سال‌ها فضای انقلابی در جامعه حکمفرما بود و شیوههای فعالیت میانه‌روانه جبهه ملی با شور و هیجان و انرژی جوانان خوانائی نداشت. در کردستان فضای سیاسی از سرلسر ایران انقلابی‌تر بود و جوانان بیشماری در عرصه‌ی سیاسی در حال فعالیت بودند. دو جریان بزرگ حزب دموکرات و کومه‌له بااستقبال بی‌نظیری از سوی جوانان مواجه شدند و این دو جریان به‌عنوان بزرگ‌ترین جریان‌های سیاسی در کردستان فراروئیدند.

در چنین شرایطی در سال‌های آغازین انقلاب جوانانی که در خانواده‌های مذهبی پرورش یافته بوده و دارای گرایشات مذهبی بودند. به‌ویژه شهروندان اصفهان و شهرهای مرکزی ایران که اهل مسجد و حسینیه و تکیه بودند و یا دانش‌آموزانی که در مدارسی که ملایان مسئولیت آن‌را به‌عهده داشتند  و دانش‌آموزان و فارغ التحصیلان دو مدرسه شاخص مذهبی علوی و رفاه و برخی از پیروان علی شریعتی جذب کمیته‌ها، دادستانی‌هاو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شدند و اعضای انجمن حجتیه "انگلستان ساخته" نیز فرصت طلبانه وارد فعالیت‌های سیاسی شدند عده‌ای از لمپن‌های قداره‌بند نیز توسط کمیته‌هاسازماندهی شدند و این نیروهای عظیم متعصب و نا آگاه را برای سرکوب مجاهدین و نیروهای چپ و دگر اندیشان سازماندهی و آماده سرکوب کردند. چهره وحشیگری این گروه‌ها در سرکوب دگر‌اندیشان در انقلاب فرهنگی سال۵۹ در دانشگاه‌ها آشکار گردید و عنوان فالانژ رااز سوی دگراندیشان دریافت کردند. این جریانات در کردستان نیز با اعدام‌ها و قتل عام‌ها بیرحمی و دشمنی خودرا بامردم باثبات رساندند. از خرداد ۶۰ ماهیت جنایتکارانه واقعی حاکمیت و مزدوارنش بیشتر شناخته شد، در چنین شرایط سرکوب هولناک که شکنجه واعدام بیدادمی‌کرد و هزاران جوا ن به‌جوخه اعدام سپرده شده یا در زندان‌ها مورد شکنجه‌های توان فرسا قرار می‌گرفتند و گشت‌های ثاراله در حیابان‌ها جوانان راشکار می‌کردند. واقعیت این‌ است که میزان فعالیت و توانائی جوانان با این همه سرکوب وبیداد خوانائی نداشت. احساسات پاک جوانان به تنهائی نمی‌توانست دربرابر این هیولای ستمگر مقاومت کند و پیوستن جوانان به سازمان‌های سیاسی فروکش کرد و به‌جز در کردستان به‌علت موقعیت ویژه، پیوستن جوانان به سازمان‌ها ی سیاسی تقریبا  قطع گردید. اکنون که دهه ها از آن دوران پرشکوه گذشته و گرایش جوانان به سازمان‌های سیاسی  می‌گذرد، این گرایشات دچار افت  شدیدی شده‌است. البته نپیوستن جوانان به سازمان‌ها سیاسی به‌هیچ وجه نافی فعالیت‌های جوانان درعرصه سیاسی و دیگر عرصه‌ها نیست .

علل و عوامل نپیوستن جوانان به سازمان‌های سیاسی گذشته.

۱ :   سرکوب شدید سازمان‌های سیاسی رژیم پس از خرداد۶۰ به‌تدریج و کاملا برنامه ریزی شده سیاست سرکوب و حذف سازمان‌های سیاسی را در برگرفت. البته قبل از سال ۶۰ هم گروه‌هایی مانند گروه قنات در جهرم و گروه شیت در کرمانشاه دگر‌اندیشان را به‌قتل می‌رساندند. اما از خرداد ۶۰ چهره واقعی رژِیم با اعدام ده‌ها هزار نفر از کودک ۱۴ ساله تا زنان و مردان ۷۰ ساله واعمال شکنجه‌های طاقت فرسا و زندانی کردن صدها هزار نفر و ایجاد رعب و هراس و تهدید در جامعه  و وجود جنایتکارانی مانند لاجوردی، حاج داود، فلاحیان، خلخالی و صدها آدمکش دیگرکه آوازه جنایات این دژخیمان  در همه جا پراکنده شده بود، و اخبارهولناکی که از زندان‌ها به‌گوش می‌رسید عومل بازدارنده‌ای بودندکه مانع از پیوستن جوانان به سازمان‌های سیاسی شدند.

۲: انتقال سازمان‌ها به خارج از کشور پس از سرکوب  وحشیانه سازمان‌های سیاسی و اعدام خیلی از رهبران این سازمان‌ها و ایجاد جو خفقان در جامعه و امکان دستگیری اعضا و رهبران باقیمانده رهبران و اعضا که زیر ضرب بودند، به‌ناچار را ه تبعید را در پیش گرفتند و عملا امکان ارتباط باجوانان قطع گردید.

۳پراکندگی نیروهای سیاسی : در شرایط کنونی که جمعیت کثیری از جوانان در خارج از کشور هستند و در داخل کشور هم جوانانی  مشتاق به فعالیت در سازمان‌ها هستند یکی از علت‌هائی که جوانان به‌این جریانات نمی‌پیوندند پراکندگی آنان است که ریشه در تاریخ و گذشته این جریانات دارد. اگر جریانات سیاسی در یک اتحاد فراگیر و نیرومند گرد‌ هم آیند جوانان به تشکیل این بلوک نیرومند امیدوار می‌شوند و احتمال پیوستن آنان به‌این اتحاد بیشتر خواهد شد. به‌ویژه وجود یک رسانه فراگیر می تواند نقش مهمی ایفا خواهد کرد.

۴فاصله سنی نسل‌ها بنیانگذاران و اعصای فعال سازمان‌های سیاسی  که قبل و در دوران انقلاب فعال بوده‌اند. اکنون به‌دوران میانسالی و کهولت رسیده‌اند. دیدگاه‌ها در همه عرضه‌ها  سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، هنری و تربیتی  و نحوه زندگی آنان با نسل‌های جوان کاملا متفاوت  و گاهی متضاد است. این تفاوت باورها و دیدگاه‌ها یکی از عوامل عدم تمایل جوانان به سازمان‌های سیاسی است.

۵اشتباهات و خطاهای سیاسی سازمان‌ها و احزاب به‌علت اختناق تاریخی در جامعه ایران و عدم فعالیت احزاب وسازمان‌های سیاسی در فضای علنی ضمن فداکاری‌ها و از جان گذشتگی‌ها اما در شرایط علنی از تجارب کافی در اتخاذ مواضع با قدرت و دیگر احزاب را نداشتند و برخی دچار راست روی و بعضی دچار چپ روی شدند. افزون براین‌که  ضربه پذیر شدند وجهه سیاسی آنان نیز کاهش یافت و افکار عمومی نیز کارنامه آنان‌را مثبت ارزیابی نکرد و این اقدامات باعث عدم اعتماد جوانان به اخزاب گردید.

۶: سیاست‌گریزی خانواده‌ها در اوضاع ایران هر چند خانواده‌‌ها از رژیم نفرت دارند اما به‌علت تجاربی که از نحوه برخورد جنایتکارانه حاکمیت با تشکل‌های سیاسی در سال‌های گذشته کسب کرده‌اند فرزندان حود را از فعالیت در تشکل‌های سیاسی برحذر می‌دارند.

۷انشعابات: سازمان‌های سیاسی به‌علت اختلافات عقیدتی و تحمل نکردن دگراندیش در میان سازمان خود بلافاصله انشعاب می‌کردند. انشعابات متعدد در بین سازمان‌ها باعث ضعف درونی و نومیدی در میان جوانانی که خواهان فعالیت هستند می‌شود.

درچنین موارد متعددی  جوانان تمایلی به فعالیت درسازمان‌های سیاسی ندارند اما تجربه چندین ساله نشانگر این واقعیت است که در شرایط  انقلابی جوانان وارد عرصه فعالیت می‌شوند اما آیا در شرایط انقلابی جوانان به سازمان‌های گذشته می پیوندند یا خود براساس شرایط زمانه تشکیلات خودرا خواهند داشت؟ این پرسشی است که آینده پاسخ خواهدداد.

دیدگاه‌ها

سعید سعادت

با درود یکی از عوامل مهم‌امروز در گریز جوانان در پیوستن به جریانات چپ همانا رسانه های وابسته تحت سیطره جریانات راست هستند که باعث گردیده بیش از پیش جریانات چپ زیر سوال بروند ، مسئله مهم دیگر نوع دیدگاه و فعالیت این جریانهاست که نتوانسته اند خود را بعنوان نیرویی در خور به ثبوت برسانند، انفعال و عدم‌رابطه ارگهنیک با جامعه و بویژه جوانان باعث گردیده نه تنها بعنوان آلترناتیو خود را معرفی کنند بلکه و حتی در حد جریانی که بتوهن بر روی آن حساب کرد نیز دچار مشکل هستند ، اختلافات شدید دیدگاهی و نداشتن برنامه ای عملگرا نیز از عوامل مهم است
د., 31.03.2025 - 20:36 پیوند ثابت
سهراب

نخستین علت: سازمان های قدیمی پاسخی به مسائل گذشته بوده است و امروزه نسل سیاسی گذشته حرفی برای امروز جهان ندارد. دومین دلیل: اکثریت نسل فعال سیاسی گذشته در آموزه های نیم قرن قبل به دنبال پاسخ برای چالش های امروز است
د., 31.03.2025 - 06:28 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید