رفتن به محتوای اصلی

«حزب چپ ایران و ضرورت تقویت رگ چپ در آن»

«حزب چپ ایران و ضرورت تقویت رگ چپ در آن»
رفیق بهروز خلیق زحمت کشیده و به پاس سالگرد تاسیس حزب چپ ایران (آنزمان با پسوند: فدائیان خلق) مقاله ای نوشته و از آنروزها به نیکی سخن گفته است. من نیز در آغاز نوشته خود، از رفقایی که در تأسیس حزب چپ ایران مشارکت داشته و در این راه تلاش کردند چه آنهایی که با حزب ماندند و چه آنهایی که بنا به عللی نتوانستند به همکاری شان ادامه دهند، صمیمانه سپاسگزاری می کنم.
روایت رفیق بهروز از روند وحدت، روایت رسمی تاریخ تشکیل حزب است و من میخواهم قدری مبسوط تر از آن روزها یاد کنم:

آری ۷ سال از بنیانگذاری حزب چپ ایران می گذرد، جای تبریک دارد؟، البته! به پاس زحمات رفقای عزیز جای تبریک و تهنیت دارد؛ جای انتقاد دارد؟، آری بخاطر عدم پیشرفت در پیشبرد درست موازین یک چپ قدرتمند و تاثیرگذار جای انتقاد هم دارد.
 
حدود ده سال پیش دو جریان سیاسی با پیشینه فدایی که زمانی از یکدیگر جدا شده و هرکدام سازمان سیاسی مستقل خود را تشکیل داده و راه مجزای خود را طی کرده بودند، به ایده وحدت در یک سازمان یا حزب جدید سیاسی رسیدند. و این در نوع خود، کاری کارستان بود که با وجود سالیان طولانی انشعاب روی انشعاب، حتی برای افرادی مثل من و امثال من نیز که با وجود فعالیت سیاسی همیشگی و از نوع دیگر، از زمان کنگره دوم سازمان اکثریت با هیچ جریان سیاسی فعالیت نمی کردم، خوشایند و جذاب بود! (بعضی رفقا از کنگره اول و بعضی ها از پیش پای کنگره اول سازمان ضمن اینکه با هیچ جریان سیاسی کار تشکیلاتی نمی کردند، خود از چهره های شاخص چپ در مجامع و مجالس سیاسی بودند! این رفقا از نظر تعداد بیش از همه بودند از نظر تاثیر گذاری بر روند وحدت تاثیرگذارترین آنها بودند و همه با استثناهای جزیی از فدائیان نامدار دوره انقلاب و بعد از آن بودند.)

یکی از این جریانات «سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» بود و دیگری «سازمان اتحاد فدائیان خلق» که خود متشکل از سازمان فدائیان خلق (شاخه ۱۶ آذر) و بخشی از سازمان فدائیان خلق ایران (اقلیت) بود که در سالهای ۵۹ و ۶۰ از همدیگر جدا شده بودند و با نام «سازمان اتحاد فدائیان ایران»در پروسه وحدت شرکت می کرد. سازمان اخیر حضور خود در پروسه وحدت را مشروط به شرکت جریان دیگری بنام «شورای موقت سوسیالیستها» می کرد. در نهایت جریان اخیر هم بالاجبار به روند وحدت راه یافت. بخشی از نیروهای سیاسی فعال در سیاست بدون آنکه با سازمانی کار تشکیلاتی بکنند، در این پروسه شرکت کردند، این عده اخیر که خود بیشترین نیرو را در بر میگرفت از رفقای صاحب نام، آگاه و فعال چپ بودند و در هم پیوستگی و جذب نیرو برای تشکیلات جدید نقش بزرگی داشتند. این رفقا بعدها، بنا به ضرورت نامگذاری به «کنشگران سیاسی» شهره شدند. هدف تشکیل «چپ بزرگ» و شعار آن هم «پیش بسوی متشکل کردن چپ بزرگ» بود. با این ایده همه رفقا طی بیش از سه سال تلاش جانفرسا وشرکت حضوری در جلسات چپ بزرگ که در شهرهای متفاوت اروپا از جمله کلن، پاریس، بروکسل و بارها انجام گرفت، به پروسه وحدت ادامه دادند. در اواخر سال ۲۰۱۷ بعد از سالها تلاش، آخرالامر در سه جریان اصلی تشکیل دهنده سه زمین لرزه بزرگ اتفاق افتاد: شورای موقت سوسیالیستها از این روند کنار رفت، اتحاد فدائیان دو بخش تقسیم شد که یک بخش آن به وحدت پیوست. سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیز برای شرکت و یا عدم شرکت خود در این پروسه، کنگره ای تشکیل داد که علیرغم قبول وحدت، به انشقاق درون سازمان دامن زد! اکثریت که ۷۴ درصدش به شرکت در روند تشکیل حزب چپ رای داده بودند، بعدها طی چند حادثهء محیرالعقول بدست اقلیت چند درصدی افتاد که کل سازمان را تصاحب کردند. بدین ترتیب، وحدت بزرک چپ، تبدیل  گردید! آن روزها یعنی حدود ۸ سال پیش، بخش واقع بین  پروسه وحدت، مخالف وحدت سریع بودند، ولی رهبران دست اندر کار اکثریت و رهبران اتحاد فدائیان که طرفدار وحدت بودند، پا در یک کفش کردند که الا و بلا باید وحدت انجام پذیرد. اصولاً می بایستی پروسه وحدت قدری طول بکشد و بتواند ضمن پالایش فکری خود، جریانات سیاسی دیگری را هم به این پروسه جلب بکند، ولی آتمسفر ایجاد شده مانع از آن شد که پروسه طولانی باشد. بیاد دارم با اتومبیلی که ۵ نفری راهی پاریس برای شرکت در جلسه وحدت بودیم، هر پنج رفیق مخالف وحدت زودرس بودیم! و طی راه همه برای مخالفت خودشان بحث استدلالی می کردند. من در آغاز پروسه وحدت، فکر می کردم ما در پروسه وحدت به جایی می رسیم که تمام جریانات سیاسی چپ اوپوزیسیون فردا در حزب چپ ما را خواهند زد که لطفاً ما را هم به صفوف خود راه دهید! ولی کارها چنین نگردید. با اصرار رهبران، شرکت کنندگان در این پروسه به همان وحدت زودرس تن در دادند. من خود نیز چنین بودم که بدینوسیله از خودم انتقاد می کنم که چرا برای کرسی نشاندن گرایش و تفکر خود به حد کافی مبارزه نکردم!
 
در روزهای کنگره موسس که من هم با عشقی وافر عضو کمیسیون برنامه (منشور) بودم، متوجه شدم که با گروه رهبران راست طرف هستیم. حال آنکه من خود از وحدت، انتظار داشتم که رگ چپ را در جریان تازه تاسیس تقویت کند، با تاسف باید بگویم که گروه رهبران جدید، خط راست را تقویت کردند. رفقا که نمی توانستند نظرشان را بدون لفافه و عریان بیان کنند، در برخی موارد مجبور بودند که به افکار ما تن بدهند مثل همان نقل قول رفیق بهروز که در نوشته اش آمده و من ذیلا نقل می کنم:
 
"ما بخشی از جنبش تاریخی چپ ایران و جهان‌ هستيم و ضمن ارج‌گذاری بر دست‌آوردهای اين جنبش‌ها و با نقد نظری و تجربی آن ها، بهره گيری از انديشه های کارل مارکس، ميراث جريان های سوسياليستی و انديشه پردازان چپ و ترقی خواه و با باور به سوسياليسم، بر اين نظريم که سوسیالیسم با دموکراسی درهم تنيده‌ و سوسیالیسم از نگاه ما، محصول روندی است آگاهانه برای دست‌یابی به جامعهٔ آزاد و انسانی که بر بستر رشد نیروهای مولد، تغییر و تحول در مناسبات تولیدی و مبارزهٔ اجتماعی علیه بهره‌کشی و تعدی و در راه تثبیت و گسترش ارزش‏های سوسیالیستی شکل می‌گیرد". 
 
البته این فکر را در کنگره موسس که فکر ما بود تصویب کردند و امروزه رفیق بهروز از آن در جای خود و بعنوان ویترین حزب چپ استفاده می کند، من از خود رفیق بهروز صادقانه می پرسم: آیا مطلقا چنین اعتقادی در درون رهبری حزب چپ وجود دارد؟ آیا امروزه هم، مانند زمان نوشتن منشور و به همین شفافی از «بهره گیری از اندیشه های کارل مارکس»،استفاده از «میراث جریانهای سوسیالیستی و اندیشه پردازان چپ» و «باور به سوسیالیسم» در رهبری حزب چپ می توان صحبت کرد؟ 
 
در همان کنگره موسس علیرغم نگاشتن چنین سطور طلایی در منشور، رفقای راست اندیش حاضر، به هر بهانه متوسل می شدند که مانع از تصویب اسناد شفاف بشوند و شدند هم. منشور پیشنهادی کنگره موسس یک شیر بی یال، دم و اشکم بود که نه سوسیالیسم در آن شفافیت داشت و نه حتی صحبت صریحی درباره ماهیت امپریالیسم شده بود! و نه گذار انقلابی از رژیم.
 
برعکس نوشته رفیق بهروز خلیق، شق القمری بوقوع نپیوسته بود و به تعداد احزاب مدعی چپ، حزب جدیدی را علاوه کرده بودیم. 
 
به یاد دارم که همان زمان به بعضی دوستان گفته بودم که «رهبران موجود، انگار می خواستند دکان کساد خود را با تجارتخانه ای تعویض کنند!» بعضاً من در حساب رسی به خود، از خودم بدم می آید که دو دهه فعالیت تشکیلاتی نکردی و آخر سر چنین؟؟ 
 
ما به یک حزبی احتیاج داشتیم که مبارزه مستمر حرف اول و آخرش بود، حزبی که وقتی می گوید: چپ، به معنی اعتقاد به سوسیالیسم علمی باشد نه فرار از بکار بردن کلمه سوسیالیسم. حزبی که در تحلیل جهان معاصر، چشم بر جنایات امپریالیسم نبندد و مبارزه بین المللی اش علیه ظلم، ستم و تبعیض کشورهای ثروتمند سرمایه داری باشد که بخاطر منافع اقتصادی شأن حاضر هستند در چهارگوشه جهان جنگ، نابسامانی و بحران را دامن بزنند. حزبی که در برخورد با رژیم ارتجاعی و جنایتکار جمهوری اسلامی، چنان برا، چنان قوی حرکت کند که هیچ وصله ناجوری را نتوان به اش چسباند. گذار و دور زدن رژیم دیگر اصلأ! 
 
وقتی رهبران خود قانع نباشند که چنین رژیم جنایتکاری را باید با قهر توده ای از میان برداشت، توده ها چگونه می توانند به آن حزب باور بکنند؟ توده هایی که از مدتها قبل، از این شعار فراتر رفته اند! چه هر روز زندگی نکبتبار این رژیم، بمعنای نابودی بخشی از ارزش اجتماعی و اخلاقی آنها و جامعه است، حالا ریخت و پاش ثروت ملی، اضمحلال پیشینه تاریخی، نابودی اقتصاد روزمره و معیشتی و تولید بحرانهای عمیق درونی بماند به کنار!!
 
چپ باید ستون انقلاب فردا باشد، چپ باید با تقویت خود بتواند در حوادث آینده کشور نقشی را که تاریخ بر عهده اش گذاشته است، به ظرافت، دوراندیشی و با قدرت اجرا کند!

دیدگاه‌ها

تقی اکبری (تایید نشده)

رفیق واحدی عزیز. این مقاله شما مملو از گرد یاس است که بر جنبش پاشیده می شود. نکات مبهم و اشتباه در آن زیاد است. برخی در کامنت های زیر ذکر شده اند. تا جاییکه من یادم است پروسه وحدت ده سال طول کشید تا به تشکیل حزب چپ انجامید و نه سه سال. آیا با طولانی تر شدن آن نتایج بهتری بدست می آمد؟ آیا یک سازمان اکثریت پات با نقش مخرب فرخ نگهدار و باندش خاصیت بیشتری برای جنبش داشت. معلوم است که خیلی چیز ها ایده آل پیش نرفت. ولی در جنبش جهانی چپ و ترقی خواهی چه چیزی ایده آل پیش می رود؟ من فکر می کنم ایجاد حزب چپ امتیاز های مثبتی برای جنبش آزادی خواهانه و جمهوری خواهانه به بار آورده است. البته موارد زیادی برای تصحیح وجود دارد. آقای واحدی شما می گویید « چپ به معنی اعتقاد به سوسیالیسم علمی» و این طور القا می کنید که آن را از نقل قول شما از اسناد اولیه حزب نتیجه گرفته اید. در حالیکه اساس نظریات حزب چپ عبور از «سوسیالیسم علمی» بوده است. شما بهتر از من می دارید که «سوسیا لیسم علمی» اصطلاحی از چپ سنتی مارکسیتی-لنیستی از قرن بیستم است که نتیجه اش را می دانیم. تا جاییکه من می دانم حزب چپ اعتقاد به سوسیالیسم دمکراتیک دارد که با چپ سنتی و سوسیال دموکراسی متفاوت است. حال اگر برخی افراد در آن مقالاتی می نویسند که از هر سوسیال دموکراسی آبکی، آبکی تر است، باید آنرا انتقاد کرد ولی نباید به پای حزب چپ نوشته شود. حال اگر شما به چپ سنتی باز گشته اید، می توانید آنرا واضح اعلام کنید تا معلوم شود که خریداری دارد یا نه. اگر شما می خواهید اهداف نهایی عدالت خواهانه حزب چپ به فراموشی سپرده نشوند. راهش با قهر توده ها و انقلا بات خونین نیست. با این همه شرایط نامناسب و موضع ضعف که پیش پای جنبش عدالت عدالت خواهانه وجود دارد فقط تاکید بر دموکراسی و تعمیق دادن آن می تواند به کمک این جنبش بشتابد. هرچه شعار رادیکالتر بدهیم ، موفق تر نیستیم. رادیکالیسم و عدالت خواهی اپتیمم و مبتنی بر دموکراسی می تواند راه حل باشد
چ., 09.04.2025 - 08:39 پیوند ثابت
ر-ن (تایید نشده)

من باز نشسته ای از جامعه فرهنگی هستم طرفدار حزب چپ ایران((به پیش)) ودنبال کننده دیالکتیک سوسیالیسم علمی در ایران، پایبند به گذارِ مسالمت آمیز و استراتژیک سکولار دموکراتیک امابا داشتن رگ چپ هم مخالف نیستم، چون نظامی مانند حکومت دینی از جمله حکومت آخوندی به آسانی و بدون گذار از خشم تسلیم شدنی نیست و اینگونه سرنگونی هم سلاح میخواهد و هم در بزنگاه خشم و این شکل مبارزه باید در مسیر گذار آماده و پخته شود و به عنوان نیروی پشتیبان از گذار دستش بر ماشه باشد ودرست بیان شده(ستون)مبارزه باشد،در تمام مبارزات سیاسی که به شکست انجامیده بی زوری ونبودخشم انقلابی بوده، بقول فردوسی جهان سربسر کار زور است وبس/سرانجام بی زور گور است وبس.یک حزب قوی که قوت برقلب مردم مینشاندوقدرت جذب بیشتری پیدا میکند که یک تشکیلات نظامی قوی از دل توده هابیرون بکشد وآنهارا برای نبردی بی امان سازماندهی کند تا از دستاورد پیشین ومبارزات آن نگاهبانی نماید وگر نه به راحتی طرف در کمین مینشیند وضربه نابود کننده را می زند،ودر طول مبازرات گذشته،این پدیده در مقاطع مختلف مبارزاتی نمود پیدا کردههم در دوران مشروطه هم سال ۳۲ وهم بهمن ۵۷ به چنین مواردیباید اشاره کرد،من به یک تشکیلات منظم نظامی اعتقاد دارم، نه برای خشونت بلکه برای پاسداشتِ روز موعود. بدرود.
س., 08.04.2025 - 22:30 پیوند ثابت
نويد (تایید نشده)

"رگ چپ" چه نوع رگی است؟ سرخرگ است یا سیاهرگ؟ به جای این اصطلاحات عوامانه و غیر سیاسی .منظور و مقصود واقعی خود را در قالب یک گفتگوی سیاسی روشن کنید.به نظر من کاری که سازمان اکثریت و اتحاد فدائیان خلق کردند بسیار کودکانه و غیر اخلاقی بوده است اینها ابتدا رای به انحلال خود و وحدت و تشکیل "حزب چپ " دادند، بعد پشیمان شده و پس از تشکیل حزب ، دوباره با تعدادی اندک مدعی وجود دو تشکلی هستند که هیچ کمکی با پیشبرد مبارزه‌ی چپ ها نمی کنند و فقط سبب انشقاق و تفرقه در صفوف چپ شده اند.( این در حالی است تشکیل فراکسیون‌های مختلف در حزب چپ هم آزاد است).من که در ایران زندگی می کنم می بینم که چپ بدون پیوند با جمهوری خواهی، دمکراسی،فمینیسم و سندیکالیسم هیچ جایگاهی در جامعه ی ایران ندارد،چپهای سنتی و ارتدوکس در جامعه ‌ی امروزی ایران هرگز نمی توانند با مردم رابطه برقرار کنند و بویژه جوانان این گفتمان نخ نما و پوسیده را بر نمی تابند!
س., 08.04.2025 - 17:13 پیوند ثابت
احمد (تایید نشده)

مى توان دو نوع نگاه داشت، ديدن نيمه پر ليوان هم از اهميت برخوردار است هر چند نبايد نيمه خالى را ناديده گرفت، هفت سال گذشت و در اين هفت سال نيروها سياسى اعم از چپ و غير چپ به ضرورت همبستگى و وحدت بيشتر پى بردند؟ نتيجه چه هست در عرصه بيرونى خصوصن پس از جنبش ژينا؟ آيا مى توان با قاطعيت گفت كه اگر وحدت انجام نمى گرفت اكنون شرايط مهياتر است؟ براى پر كردن نيمه خالى ليوان بايد تلاش كنيم بامهر
س., 08.04.2025 - 15:46 پیوند ثابت
احمد آزاد (تایید نشده)

رفیق گرامی احد واحدی در نوشته شما که در واقع پاسخی است به مقاله رفیق بهروز خلیق، در رابطه با تاریخچه روند شکلگیری «تشکل بزرگ چپ»، نکاتی نادقیق است که بدانها اشاره میکنم در کنگره هفتم (2006) «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران» بدنبال بحثی پیرامون غلبه بر پراکندگی چپ در ایران، قراری تصویب شد که برای غلبه بر پراکندگی تلاش برای همگرائی و وحدت چپ را در دستور کار آینده سازمان قرار داد و کمیته مرکزی را موظف نمود تا در این مورد اقدامات لازم را به عمل اورد. کمیته مرکزی با توجه به مصوبات کنگره، از سازمان های دیگر که خواهان وحدت بودند، دعوت کرد تا در پیشبرد این پروژه، همراهی کنند. سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران در ابتدا و سپس جمعی از منفردین در قالب کنشگران چپ به این دعوت پاسخ مثبت دادند. البته لازم به تاکید است که پیش از این تاریخ سازمان اکثریت در کنگره خود وحدت با سازمان «اتحاد فدائیان خلق ایران» را د ردستور کار خود قرار داده بود. از این تاریخ تا 2012، زمان انتشار فراخوان مشترک «مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ»، بحثهای مختلفی بین هیاتهای نمایندگی صورت گرفت و حتی پروژه تا پای انحلال هم رسید. ولی به هر حال بدنبال ساعتها جلسات متعدد و بحثهای مختلف، که خود حاکی از پیچیدگی و مشکلات کار بود، در نوامبر 2012 فراخوان منتشر شد. «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران» هیچ پیش شرطی برای پیوستن سازمان خاصی نگذاشته بود و روند کار چنین بود که پس از کنگره 2006، کمیته مرکزی وقت مصوبه ای برای شکلگیری پروژه وحدت تصویب کرد و با انتخاب یک هیات نمایندگی با دو سازمان دیگر دیدار داشت و پروژه خودش را ارائه داد. رفقای شورای موقت کاملا با این پروژه موافق بودند و رفقای کمیته مرکزی اکثریت عنوان کردند که چنین اختیاری را کنگره به آنها نداده و تنها وحدت با سازمان اتحاد فدائی تصویب شده است و باید صبر کنند تا کنگره بعدی، که بعد از کنگره بعدی این مشکل حل شد. پس از یک دوره سه ساله تلاش و بحث و گفتگو، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، با تاکید به مواضع نظری- سیاسی خود و به دلیل عدم دستیابی به منشور واحد، از این پروژه کناره گیری کرد و سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران نیز یک کنگره فوق العاده را در ژوئن 2015 برای تصمیم گیری حول این پروژه فراخواند. این کنگره نتوانست به تصمیم گیری قطعی برسد. ولی تعدادی از اعضای سازمان با نادیده گرفتن اختلافات موجود همچنان اصرار بر ادامه این پروژه داشتند. و به صورت یک فراکسیون، بدون آن که در اساسنامه سازمان اتحاد فدائیان چنین امکانی باشد، روند گفتگوهای وحدت را ادامه دادند. در جریان سیزدهمین کنگره سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، این رفقا تلاش کردند تا با عدم حضور در کنگره ، از برگزاری ان جلوگیری کنند. اما این کنگره برگزار شد، و با ابراز تاسف از اقدام این رفقا نسبت به پروژه «تشکل بزرگ چپ» تصمیم گرفت کنگره اعلام کرد که «به رغم همه زحمات و کوششهای فعالان پروژه، تدوین «مبانی نظری، سیاسی و ساختاری» و یا تنظیم یک «منشور موسسان» به گونه‌ای که بتواند سیمای آن «سازمان واحد» را به روشنی ترسیم و پراتیک موثر آن را تضمین کند، میسر نگردید. مبانی مشترک در سند فراخوان و اشتراکات موجود در میان نیروهای شرکت کننده برای «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» کافی نبوده و ارائه چهار منشور متفاوت در زمینه های نظری برنامه ای و استراتژی سیاسی نشان از اختلافات عمده دارد . با خاتمه دوره دوساله تعیین شده در نقشه راه و عدم امکان دست یابی به یک سند پایه ای مشترک، شرائط لازم برای تشکیل کنگره مشترک وجود نداشته و پروژه «شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ» به نتیجه نرسیده و پایان یافته است.» به این ترتیب در تابستان 2016 پروژه «تشکل بزرگ چپ»، پس از ده سال، بدلیل اختلافات، عمدتا بر سر مسائل سیاسی ، برای سازمان اتحاد فدائیان خلق به پایان رسید. لازم یادآوری کنیم که سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران کسی را اخراج نکرد. رفقائی از این سازمان که خود را «پیرو وحدت» مینامیدند، ازادنه و بدون هیچ مشکل تشکیلاتی تا مدتها همزمان هم در تشکیلات این سازمان کار میکردند و هم به عنوان هیات نمایندگی جمع خودشان مذاکرات با سازمان اکثریت را ادامه میدادند بعد هم خودشان از سازمان کناره گیری کردند. نه کسی کسی را اخراج کرد و نه کسی استعفاء داد. این هم خود تجربه جدیدی بود در چپ ایران در پایان باید گفت که من هم با شما موافقم که پروژه «تشکل بزرگ چپ» که با هدف غلبه بر پراکندگی چپ آغاز شد، به نتیجه مطلوب نرسید و تنها یک سازمان چپ جدید به سازمانهای قبلی افزود.
س., 08.04.2025 - 13:40 پیوند ثابت
ناشناس (تایید نشده)

با درود به باور تلاش برای ایجاد تشکلی فراگیر ان هم با ترکیبِ بازنشستگان جریان فدائی بیهوده است. پیشنهاد میکنم خود را منحل کنید ودوران بازنشستگی را به تدوین خاطراتتان بپردازید. تفکری که هنوز دنبال قهر توده ها و "رگ چپ" و... هست هیچوقت مورد استقبال جامعه فعلی ایران قرار نمیگیرد.
س., 08.04.2025 - 12:51 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید