رفتن به محتوای اصلی

مارکس؛ پیامبر، دانشمند، مصلح اجتماعی؟

مارکس؛ پیامبر، دانشمند، مصلح اجتماعی؟
مارکس، و دست‌آوردهای نظری‌اش

از جمله مهمترین کشفیات نظرات مارکس: درک ماتریالیستی تاریخ، و تئوری ارزش اضافی در سرمایه داری است. او میگفت مهمترین هدف و قانون مطلق کاپیتالیسم، تولید ارزش اضافی از طریق استثمار کارگران است. به باور او حذف استثمار و پدیده سلطه در جامعه طبقاتی، انسان خلاق آگاه تاریخ میشود. در آثار مارکس جانبداری طبقاتی انسان دوستانه و عینیت گرایی بشکل متحد دیده میشوند. فلسفه مارکسیستی هیچگاه خود هدف نبوده بلکه سلاحی فکری برای شناخت و تاسیس جامعه ای نوین و عادلانه میباشد. مارکس به عنوان دانشمند و روشنفکری انقلابی نه تنها قوانین تحول و تکامل تاریخ بشر بلکه علل قوانین تولید نظام سرمایه داری را کشف نمود. او اندیشه ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیکی را تکامل داد و آن را تبدیل به مهمترین فلسفه در جهان امروز نمود. در نظر مارکس آسیب مهم تولید کاپیتالیستی کالا، پدیده از خود بیگانه شدن کارگر به دلیل بیگانگی با محصول کارش یعنی کالا بوده چون سرمایه دار صاحب کالا و پروسه فروش و سود ناشی از آن میشود، و کارگر دیگر رابطه ای با کالای تهیه شده خود ندارد. هدف مهم انقلاب سوسیالیستی: لغو مالکیت خصوصی، تکمیل مالکیت جمعی بر وسایل تولید، حذف استثمار و پایان دادن به اختلاف طبقاتی و مبارزه طبقاتی است.

بخش مهم آموزشهای مارکس؛ مخصوصا در کتاب "ایدئولوژی آلمانی"، نقد ایدئولوژی های بورژوایی و ایده آلیستی است. او می‌گفت هستی اجتماعی تعیین کننده آگاهی انسان، یعنی زیربنای اجتماعی تعیین کننده روبنای اجتماعی؛ مانند فرهنگ و ایدئولوژی هاست. و تئوری باید با عمل اجتماعی ایجاد وحدت نماید تا مانع آگاهی های غلط و صوری شود، چون جامعه نیاز به آگاهی حقیقی دارد. نظرات مارکس تاثیر مهمی روی: فلسفه، علوم اجتماعی، اقتصاد، فرهنگ،و همچنین روی جریانات سیاسی قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی گذاشت. مارکسیسم بعدها برای خیلی از انسانها تبدیل به یک جهانبینی و وسیله عمل و کوشش سیاسی شد و حتا در بعضی از کشورها دکترین حاکم دولتی گردید. نظرات مارکس توسط انگلس و سپس به وسیله لنین تکمیل و گسترش داده شد. مارکس و انگلس در کنار هم موجب تربیت و رشد استعداد ها، رهبران و تئوریسین هایی مانند: ببل، لیبکنشت، لافارگو، مهرینگ، کائوتسکی و دیگران شدند. بعد از مرگ مارکس، انگلس در مراسم خاکسپاری وی گفت: نام و آثارش در آینده زنده و در خاطره ها خواهند ماند. 

- کارل مارکس؛ دانشمند نابغه اجتماعی، متفکر جنبش های کارگری، پایه گذار سوسیالیسم علمی،منتقد دگماتیسم جزمی،و دشمن ایده آلیسم توهمی، فیلسوف، نظریه پردار جامعه و سیاستمدار مهم قرن ۱۹ میلادی، در دانشگاه در رشته های: حقوق، فلسفه، و تاریخ تحصیل کرده بود. او رهبر جنبش کارگری آلمان و جهان، مربی تربیت یک نسل انقلابی کارگری و نظریه پرداز اجتماعی بود. وی در کنار انگلس پایه گذار: فلسفه مارکسیستی، ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیکی، اقتصاد سیاسی، و کمونیسم علمی است. در سال ۱۸۴۸ مارکس در آلمان هنوز یک دمکرات انقلابی بود و بعد از تبعید به فرانسه مدافع کمونیسم و سوسیالیسم شد. در دانشگاه با اندیشه های متفکرانی مانند: باور، گانس، ریتر، ساویگنی، شلگل، اشتفن، هگل، و فویرباخ، آشنا شد .او در برلین از رهبران گروه هگلی های جوان بود. وی بی تاثیر از ادبیات و فلسفه یونان باستان، فلسفه کانت، و جنبش روشنگری اروپا نبود. خانواده مارکس نیز خود تحت تاثیر فرهنگ اومانیستی و ارزشهای عصر روشنگر، و پدرش دوستدار فلسفه کانت بود. 

حتا پایاننامه دانشگاهی دکترای مارکس مملو از: نظرات فلسفی،دیالکتیک، آته ایسم، و مخالفت با سلطه و خودسری است. آثار مارکس بخشی از ارثیه بشریت مترقی و عدالتخواه در تاریخ سیر اندیشه بشر است و به غالب زبانهای فرهنگی جهان ترجمه شده اند. مارکس در کتاب "تزهایی درباره فویرباخ" مرزبندی خود با سایر فلسفه های بورژوایی و ایده آلیستی را نشان میدهد. توانایی خاص او غلبه بر دگماتیسم و ایده آلیسم بود و میگفت هدف از کمونیسم درک قانونمندی تحول و تکامل تاریخی است. وی در کتاب "ایدئولوژی آلمانی" به نقد نظرات فیلسوفانی مانند: باور، اشتیرنر فویرباخ، گرونس، کوهلمن، و هگلی های جوان پرداخت. و در کتاب " مقدمه بخش های نقد اقتصاد سیاسی" در سال ۱۸۵۷، به طرح موضوعاتیی مانند: دیالکتیک بعنوان متد تحقیق جامعه سرمایه داری، فلسفه تاریخ روشنگری قرن ۱۸ میلادی، سوسیالیستهای تخیلی، اساس فلسفی اقتصاد سیاسی بورژوایی قرون ۱۸ و ۱۹، پرسشهای منطق دیالکتیکی، تئوری تضاد، تئوری شناخت، پرسشهای بنیادین ماتریالیسم تاریخی، دیالکتیک زیربنا و روبنا، و درک ماتریالیستی هنر و ادبیات، پرداخت. وی به افشای نقش پول و کالا پرستی در فرهنگ جامعه مصرف کاپیتالیستی نیز همت گمارد.

فلسفه مارکسیستی در رابطه تنگاتنگ با تحول اقتصاد سیاسی و تجربیات جنبش طبقه کارگر شکوفا شد. این فلسفه بین سالهای ۱۸۵۲-۱۸۴۸ میلادی بشکل فلسفه ای عملگرا و رهایی بخش در رابطه با انقلابات فرانسه و آلمان و نیازهای روز رشد نمود. مارکس میگفت در مبارزات اجتماعی هر عملی باید چنان درک گردد تا نظر و تئوری مرتبط با آن نیز دچار پویایی و تحول گردد، عمل باید در تئوری انگیزه ایجاد کند. مارکس و انگلس در کتاب مشترکشان "ایدئولوژی آلمانی" به نقد فیلسوفانی مانند فویرباخ، باور،اشتیرنر، و "سوسیالیسم آلمانی" و نمایندگانش پرداختند. طرح اصول ماتریالیسم تاریخی نیز در این کتاب بیان شد. مارکس در سال ۱۸۵۱ میلادی در کتاب "۱۸ برومر لوئی بناپارت" به موضوعات زمان خود و در رابطه با انقلاب پرداخت. او در سال ۱۸۶۴ به نقد جریانات هوادار: لاسال، باکونین، پرودون، و بلانک نیز همت گذاشت. با شروع کمون پاریس در سال ۱۸۶۱ در پاریس مارکس کتاب "جنگ داخلی فرانسه" را منتشر کرد و در آنجا از مبارزان قهرمانانه کمونیست ها تمجید نمود. کمون پاریس را بعدها نخستین تجربه انقلاب سوسیالیستی نامیدند.

مارکس در کتاب "نقد برنامه شهر گوتا" در سال ۱۸۷۵ از ۲ مرحله برای عملی شدن جامعه کمونیستی نام برد. انتشار" سالنامه های آلمانی-فرانسوی" توسط مارکس، سندی است بر وحدت فلسفه و سیاست برای جهانبینی طبقه کارگر. آن تاریخ فلسفه مارکسیستی و آغاز ماتریالیسم تاریخی دیالکتیکی، و تاکید روی نقش تاریخی و جهانی پرولتاریاست. کتاب "خانواده مقدس" مارکس و انگلس، اوج نقد هگلی های جوان و مبارزه سیاسی فلسفی علیه انحرافات آنها بود. مارکس در کتاب "تزهایی پیرامون فویرباخ" سبک و متد درک "فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان" و مرزبندی با ماتریالیسم غیر دیالکتیکی، ولی  انسان شناسانه فویرباخ را نشان داد. در آنجا به بحث مهم، آنالیز و نقد دین نیز پرداخته شده. دستاوردهای عظیم فلسفه مارکسیستی در آثاری چون: بخش های انتقادی اقتصاد سیاسی، نقد اقتصاد سیاسی، کتاب سرمایه بین سالهای ۱۸۶۵-۱۸۶۱ میلادی، و کتاب سرمایه نقد اقتصاد سیاسی، مطرح شده اند. کتاب" نقد فلسفه تاریخ"، ارزشهای دوره روشنگری قرن 18 میلادی، و علیه سوسیالیستهای تخیلی، از جمله دستاوردهای وی است.

مارکس در سال ۱۸۴۷ میلادی در کتاب "فقر فلسفه" به نقد آنارشیسم خرده بورژوایی پرودن پرداخت. در کتاب "خانواده مقدس" و در "ایدئولوژی آلمانی" او وارد بحث و جدل با گروه هگلی های جوان و "سوسیالیستهای حقیقی" شد. در این رابطه او و انگلس به جهانبینی طبقه کارگر رسیدند. کتابچه "مانیفست حزب کمونیست" از سال ۱۸۴۷ میلادی، سند زایش کمونیسم علمی در جنبش مدرن کارگری نامیده شده. شاهکار مارکس کتاب ۳ جلدی "سرمایه"، قوانین اقتصادی و راز حقیقی نظام سرمایه داری را توضیح میدهد. مارکس در همه آثارش مفید بودن دیالکتیک ماتریالیستی؛ بعنوان متد تحقیق و توضیح را به نمایش گذاشت. در پروسه ایجاد بین الملل کارگری در سال ۱۸۶۴ میلادی او به نقد جریانات هوادار: لاسال، باکونین، پرودون، و اقتصاد‌گرایان، پرداخت.در نظر مارکس مقوله اصلی جامعه، وجود طبقات است. اعضای یک طبقه دارای منافع مشترک و شرایط اقتصادی شبیه بهم و رابطه شان با وسایل تولید، مثل هم است. تضاد میان روابط تولید و نیروهای تولید موجب مبارزه طبقاتی و تضاد میشود. این تضاد موتور ترقی و تحول و تغییر در تاریخ و در جامعه می‌گردد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید