رفتن به محتوای اصلی

تحول اندیشه درباره فقر: بررسی تعاملات بخش هشتم

تحول اندیشه درباره فقر: بررسی تعاملات بخش هشتم
نوشتۀ راوی کانبور Ravi Kanbur و لین اسکوایر Lyn Squire

.3 رشد، نابرابری و فقر - ادامه

با این حال، حتی تغییرات اندک در نابرابری کلی می‌تواند تأثیر چشمگیری بر فقر داشته باشد. برقراری یک فرمول ساده که تغییرات در شاخصهای کلی نابرابری مانند ضریب جینی را به تغییرات در فقر مرتبط کند، بسیار دشوار است. به این ترتیب، ممکن است ضریب جینی افزایش یا کاهش نشان دهد، اما فقر بدون تغییر باقی مانده باشد. این در حالتی است که تغییر در توزیع درآمدها در بالای خط فقر رخ داده باشد. همچنین ممکن است فقر افزایش یا کاهش یابد بدون آن که ضریب جینی تغییری نشان دهد. و این در حالتی است که تغییرات جبرانی مناسب در توزیع درآمد میان افراد غیر فقیر رخ دهد. بنابراین برای بررسی تأثیر نابرابری بر فقر و فقرا، لازم است تغییر در توزیع درآمد را به صورت دقیقتری مطالعه کنیم.

یکی از مشخصه‌هایی که مورد توجه قرار گرفته است، بر این فرض است که منحنی لورنز* با نسبتی ثابت از تفاوت بین سهم واقعی هر گروه درآمدی از کل درآمد و سهم برابر برای همه گروه‌ها جابجا می‌شود. این فرض منجر به محاسبه کششهای قابل تحلیل برای "شکاف فقر" نسبت به ضریب جینی می‌شود. با استفاده از خط فقر یک دلار در روز، این کشش ممکن است به اندازه 8,2(در برزیل)، 12,6 (در شیلی) و حتی 21,1 (در تایلند) باشد. با این حال، در کشورهای با درآمد پایینتر ـ و در نتیجه فقر بیشتر ـ این کششها بسیار کمتر اند: 0,82 (در هند)، 0,76 (در اوگاندا) و 0,40 (در زامبیا). با این حال، تجربه دو کشور اهمیت کاهش پایدار نابرابری در طول زمان را نشان می‌دهد. از اوایل دهه 60 تا اوایل دهه 90 قرن گذشته، ضریب جینی در تایلند سالانه 0,31 واحد افزایش یافت؛ در حالی که در نروژ این شاخص به میزان مشابهی ـ یعنی سالانه 0,34 واحد ـ کاهش یافت. در تایلند، درآمد پایینترین پنجک درآمدی با نرخی برابر با نصف نرخ رشد میانگین درآمد سرانه رشد کرد؛ در حالی که در نروژ، این درآمدها تقریباً 80 درصد سریعتر از میانگین رشد داشتند.

ه بر این، هرچند هیچ شاهدی از وجود پیوند سیستماتیک میان نابرابری و سطح درآمد یا میان نابرابری و نرخ رشد (بر اساس شواهد پیشتر ذکرشده) وجود ندارد، ممکن است رابطه معکوسی میان نابرابری اولیه در درآمد یا دارایی و رشد اقتصادی برقرار باشد. کلارک (Clarke) یکی از دقیقترین مطالعات اقتصادسنجی در این زمینه را انجام داده و به این نتیجه رسیده است که نابرابری اولیه در درآمد تأثیر منفی و معناداری بر رشد آینده دارد. او نتیجه می‌گیرد که کاهش نابرابری از یک انحراف معیار بالاتر از میانگین به یک انحراف معیار پایین‌تر از میانگین، نرخ رشد بلندمدت را به میزان 1,3 درصد در سال افزایش می‌دهد. در مقابل، پژوهشهای بعدی که از داده‌های مطمئنتری استفاده کرده اند، تأثیر مثبتی برای نابرابری اولیه بر رشد گزارش کرده اند.

بنابراین، با وجودی که شواهد مربوط به نابرابری اولیه درآمد ممکن است متناقض باشند، چندین پژوهشگر رابطه محکمی را بین رشد و توزیع اولیه انواع مختلف داراییها یافته اند. برای مثال، بردسال (Birdsall) و لوندونو (Londono) نشان دادند که توزیع اولیه سرمایه انسانی بر رشد آینده تأثیر می‌گذارد، در حالی که دینینگر (Deininger) و اسکوایر (Squire) دریافتند که توزیع نابرابر اولیه زمین باعث کاهش رشد در آینده می‌شود. یکی از نکاتی که باید در این نوع رگرسیونهای رشد کلان مورد توجه قرار گیرد، امکان وجود "سوگیری تجمیع" (aggregation bias)  است. راوالین نشان داد که این سوگیری می‌تواند بسیار شدید باشد، و مدلی خرد از رشد مصرف در سطح خانوارهای روستایی نشان داد که نابرابری در داراییها اثری به مراتب زیانبارتر بر رشد مصرف دارد. این نتایج نشان می‌دهند که می‌توان سیاستهای بازتوزیعی ‌ای را پیشه کرد که به رشد اقتصادی منجر شوند و از این طریق منافع مضاعفی را برای فقرا به همراه داشته باشند.

 

* منحنی لورنز رابطۀ بین درصد انباشتۀ جمعیت (از فقیرترین به ثروتمندترین) و درصد انباشتۀ درآمد یا ثروتی را که آن جمعیت در اختیار دارد، 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید