می دانیم که کلیدواژه های این روزهای ترامپ، اولتیماتوم تسلیم سیاسی بی قید وشرط حکومت ایران، جاری شدن حکم تخلیه تهران از زبان ترامپ، تهدید به ترور خامنهای (همین بهتنهایی کافی است به جهانی بیاندیشم که چگونه بزرگترین قدرت جهان، با نقض قواعد و قوانین بدیهی و موجود حاکم بر حقوق بین الملل، آشکارا قانون جنگل و داروینیسم اجتماعی را برجهان حاکم می کند) که بیانگر عمق بحرانی است که سرمایه داری جهان گستر دستخوش آن شده است. خواست اکیدی که دولت اسرائیل از همان لحظه تهاجم و بکارگیری تاکتیک غافلگیری بزرگ خواهان آن بوده است ( در حمله غافلگیرانه اسرائیل به ایران یک قلم آن، جایگزین هزاران پهباد، بحای هزاران پیجری شد که انفجارهمزمان آنها حزب اله ار کارانداخت و در پی نفوذعمیق طولانی در ساختارها و مبادی ورودی صورت گرفت).
جابجایی تعدادزیادی هواپیماهای سوخت رسانی و آماده باش بیشتر درمنطقه که همواره بخشی از نمایش قدرت ترامپ در مواجه با بحران بوده است، تکرار این سخن نتانیاهو که بر فضای آسمان ایران کنترل کامل ومطلق داریم... و همه اینها در کنار ترک زودرس نشست سران گروه هفت با این ادعا که جلسه و وظیفه بسیارمهم تری در پیش دارد که فراتر از آتشبس و این حرفهاست. اینها کلیدواژههائی هستند که در سخنان اخیر ترامپ بازتاب پیداکردهاند و بیانگر وضعیت دراماتیک بحران در منطقه و جنگ اسرائیل و ایرانهستند. ماحصل این فعل و انفعالات به شکل فشرده بیانگر قرارگرفتن دولت آمریکا در آستانه اتخاذتصمیم مهم و سرنوشت سازی برای ورود مستقیم و رسمی به جنگ اسرائیل و ایران است. ترامپ که همواره سخنانش به شکل غیرنرمال و بیمارگونه متناقض و ناسخ و منسوخ است، و خود آن را هنردپیلماسی میداند، مدعی است تصمیم نهائی را گرفته است که هیچ کس نمی داند، گاهی تهدید میکند که طی چندروز اجراخواهد کرد گاهی هم آن را تمدید و پس و پیش می کند. باتوجه به شخصیت خودشیفته و نامتعادلش که خویشتن را «بزرگترین رئیسجمهورتاریخ آمریکا» میپندارد که قادر است همه مشکلات عالم را با خواندن یک وردجادوئی حلکند، آیا میتواند از افتادن بهدامچالهای که توسط بیبی برای کشاندن او بهجنگ در برابرش کنده شده است، که او برای فرافکنی بحرانهای عظیم جنگ غزه و منطقه و داخلی، باگسترش دامنه حریق به دیگر نقاط بدنبال آن است، حذر کند؟.
بسماله، آسمان ایران مطلقا باز و در کنترل ماست. یک پیروزی آسان و کامل و باورنکردنی در برابرماست. با آن لبخند بزنید و خوشآمد بگوئید! (داستان ابلیس شبیرفت بهبالین جوانی... ) با زدن و نابودی کامل تأسیسات هستهای با آن بمب های مهیب و هواپیماهای منحصر بفردتان عظمت آمریکا را به رخجهانیان بکشید!. این بار نیز درست مثل موردحمله بهعراق با روایتی کاملا جعلی همراه است. ترامپ نیز برخلاف گزارش گروسی یا جامعه اطلاعاتی آمریکا، مدعی است که گویا رژیم ایران پنهانی درحال ساخت بمب هستهای است و به آن خیلی نزدیک است (داستانی گرچه باورناپذیر و غیرمستند، اما مفید برای القاءتهدید امنیت آمریکا (و اسرائیل). بفرمائید سکه پیروزی را بنام خود ضرب کنید! اما او بهشکل عجیبی بر سردوراهی وسوسه دستیابی بهیک دریا ماست از یکسو و بیم گسترده از تکرار تجربیات تلخی مثل عراق و افغانستان از سوی دیگر قرارگرفته است و با آن دست و پنجه نرم میکند. گفته اند که عشق آسان نمود اول ولی افتادمشکلها. تازه اگر سودا محقق شود آغاز تب و لرزهای سنگین است و خطردودشدن رؤیای پرافتخارترین رئیس جمهورآمریکا!
اما واقعیت آن است که میل وافر ترامپ برای ورود بهجنگ و زذن سکه پیروزی بنام خود در عین حال با چالشهای زیادی مواجه هست: با معضل محدوده اختیارات رئیس جمهور در اعلام جنگ و بحرانی که با دور زدن قانون اساسی و توسل به وضعیت اضطراری و اختیارات فوق العاده در انتظارش هست، پشت کردن به وعده اصلی خود به جنبش گاما مبنی بر تمرکز بر داخل آمریکا بجای فرورفتن در باتلاق جنگهای بی سرانجامی که همواره موردانتقادش بوده است، شکاف در درون حزب خود و مخالفت حزب رقیب و خطر شکست در انتخابات میاندورهای پیشرو و نیز گرایش غالب افکارعمومی بهحل بحران از طریق دپیلماسی. مخالفت افکارعمومی جهان و بسیاری از کشورهای جهان ( چون کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کشورهای عربی و کشورهای اسلامی، و مشخصا پاکستان و ترکیه، و نیز آنسوتر چین و روسیه و آمریکای لاتین و حتی تمایل اروپا به حل بحران از طریق دپیلماسی که در مجموع بیانگر انزوای بین المللی ترامپ و اسرائیل است. و مهم تر از آن بفرض برافکندن، فقدان آلترناتیو قابل تکیه و خلأ قدرت در صورت فروپاشی نظام، صرفنظر از چلبیسازی، معضل بزرگی است.
گرچه با وسوسه«آسمان باز» و پیروزی بزرگ و آسان، آب از لب و لوچه ترامپ سرازیرشده است، اما چالشها نیز بزرگ هستند. حتی معلوم نیست که با بکارگیری هواپیماها و بمب های منحصر بفردخود، آیا بدون ارسال کماندوها و نیروئی زمینی که بتوانند بهعمق موردنیاز در اعماق کوهها نفوذ کنند، قادر بهموفقیت کامل هست؟ و یا بهمصداق از قضا سرکنگبین صفرافزود موجب راندن رژیم زخمخورده ایران در کشاکش مرگ و زندگی، به تولید بمب هسته ای (این اکسیربقاء) و بستن تنگه هرمز و دیگراقدامات مشابه گردد. ناگفته نماند که ترامپ همانطور که در دوراول ریاست جمهوریاش باخروج از برجام و بهم زدن آن پیمان و اعمال تحریمهای ثانویه برجهان عملامسیرغنی سازی با غلظت بالا و ارتقاءتکنولوژی سانتریفوژهای نسل اول به نشل ششم و ... را فراهم ساخت و اینک نیز اگر بیگدار به آب زند و موفق نشود چه بسا ممکن است بهنتیجه عکس منجر شود. با اینهمه گرچه به یک احتمال ممکن است با غلبه وسوسه پیروزی قطعی و سودای استقرارنظم نوین منطقهای به ضرب مشت آهنین بیبی، دل بهدریای طوفانی بزند، اما در بیم موج و گردابی چنین حائل، شاهدیم که در نشست کاخ سفید که بهلحاظ اهمیت موضوعش ( و نه البته امکان تحققش) چیزی مثل نشست گوادولوپ است و ( حتی بهادعای یک تحلیلگر و اسلام شناس فرانسوی، ژیلکپل، سقوط رژیم ایران زمینلرزهای به اهمیت سقوط اتحاد شوروی سابق خواهد بود)، برآن شدهاند در ذیل تسلیم بی قیدوشرط، آخرین شانس دیپلماسی با هدف بررسی واکنش حکومت اسلامی نسبت به خلع سلاح کامل هستهای را محک بزنند و این که آیا حاضرشده که غنی سازی صفر تن بدهد؟ (گرچه همین هم ، نتانیاهو را راضی نمیکند و از آنسوهم حکومت اسلامی توقف حمله و آتشبس را شرط حضورش در هر مذاکره میداند ). اگر که پاسخ منفی بود دستاویزی برای باصطلاح مشروعیت حمله داشته باشند و اگر نشانهها مثبت بودند از پی آمدهای ورودبه کابوس جنگ مستقیم اجتناب شود. چه بسا مذاکره اتحادیه اروپا در همآهنگی با آمریکا یپیشدرآمدی بر آن باشد.
گرچه باید گفت که حتی بفرض گشوده شدن مسیر دپیلماسی، بازهم بعیداست که بحران منازعه اسرائیل و ایران باین سادگیها خاموش شود. درا این میان نکته مهمی که برای مخالفین حکومت اسلامی و بویژه نیروهای پیشرو مطرح است، لزوم هوشیاری نسبت به فرایند افزایش مخالفت با جنگ و حمله اسرائیل و آمریکا در داخل و در سطح جهانی است. امری که فینفسه مثبت است، اما مهم است که این نارضایتی به سبدرژیم و تقویت او ربخته نشود. خطری که همواره این گونه بحرانها و جنگهای وحشیانه در بردارند. حکومتی که حتی در چنین وضعیت استیصال و انزوا بازهم دست از سرکوب مردم و مخالفان خود برنمی دارد، از قبل جنگ و حملات ویرانگردول متخاصم که در آن عملا بین جبهه و پشت جبهه و نظامی و غیرنظامی و رژیم و مردم و آواره کردن ملیون ها نفر و تخریب کارخانهها و منابع زیست مردم، قرقی قائل نیست، تتواند برای خود حریم امنی فراهم سازد.
بعدالتحریر: نشست اتحادیه اروپا و ایران برگزارشد و اگر نگوئیم موفق نبود به نتیجه خاصیهم نرسید. نمایندگان ایران خواست اورانیوم صفر و گفتگو پیرامون توان موشکی را ( گفتگوی جامع مورد نظر اتحادیه را ) و کلا مذاکره در ریز آتش جنگ را رد کردند. طبق بیانیه ترویکا و اتحادیه اروپا علاوه بر تأکید بر مسیردیپلماسی برای برون رفت از بحران و کاهش تنش، طرفین بر ادامه گفتگوها توافق کردند. بهموازات این نشست ترامپ مدعی شد که اروپا کاری نمیتواند بکند. همچنین گزارشها حاکی از آن هستند که ترامپ در یک چرخش تازه، از دوهفته مهلت و دادن فرصت بهدیپلماسی و به رژیم ایران برای حل مسأله از طریق مذاکره صحبت کرده است. آنهم در شرایطی که روشن شده است که وزیرامورخارجه، عراقچی، بر توقف تجاوز بهعنوان شرط مذاکره سخن گفته است که عملابه معنی ردمذاکره با آمریکا تحت چنین شرایطی است. اما در پی این لفاظیها، واقعیت آن است که در پس این بالا و پائین کردن مجال برای باصطلاح دیپلماسی ( اگر مجازباشیم که واژه مذاکره و راه حل سیاسی را تحت شرایط تجاوز و بمباران و موشک باران بکارگیریم)، که میدانیم هم او قبلا فرصت دیپلماسی را پایان یافته دانسته بود، ترامپ دنبال چیز دیگری است نه گفتگوی واقعی و یافتن راه حلی دیپلماتیک. او در واقع در حال رصدکردن و ارزیابی نتایج حملات پی درپی و سراسری و چندمنظوره ارتش و دولت اسرائیل است بر پیکررژیم بحران زده و غافگیرشده و ساختارهای آن و بدنبال یافتن نشانههائی از تسلیم و تن دادن بهخلع سلاح کامل است. بنظر میرسد که دولت ترامپ، حداقل در این مرحله، تمایل دارد که بجای ورودمستقیم بهجنگ که دشواریها و چالشهای خود را دارد، تا جائی که ممکن است از طریق ظربات اسرائیل و کوبیدن مشت برفرق رژیم، آن را وادار به تسلیم کند. بهرصورت، نهایتا باید گفت که ترامپ نیز بنوبه خود وارد بازی قماربزرگی شده است که نتیجه خروجی اش معلوم نیست حتما بر وفق مرادوی باشد. و بنظر می رسد که بهاین سادگیها هم قادر به اتخاذتصمیم نهائی برای ورودمستقیم نباشد مگر آن که فرض پیروزی سریع و آسان بر او مسلم شود و یا با تاب آوری رژیم وتحلیل توان اسرائیل، روند جنگ به حالت فرسایشی و درازمدت شیفت کند که تاکتیک کنونی حاکمیت ایران را تشکیل میدهد. اما در وضعیت کنونی او براین باوراست که تفوق با اسرائیل بوده و اوضاع بسود او در جریان است. در چنین وضعتی او بیشتر مایل است تا با بکارگیری انواع ترفندها و فریبدادنها و جنگ روانی و تاکتیکهای نمایش قدرت و تهدیدورودبه جنگ مستقیم و بمباران فردو و.... بههدف خویش برسد. اما اگر تابآوری حکومت اسلامی فراتر از این نوع ضربالعجلها باشد، و بتواند جنگ را به جنگ فرسایشی تبدیل نماید، با این پیش فرض که توانائیهای جنگی دولت اسرئیل همواره بر پیروزیهای ضربتی و برق آسا بناشده است و در صورت فرسایشی شدن قادر به ادامه تهاجمات کنونی نخواهد بود، آنگاه امکان ورود مستقیم آمریکا و ترامپ به جنگ بیشتر میشود و این در شرایطی که فرمانده ستاارتش اسرائیل در آخرین اظهارنظر با اشاره باین که اسرائیل درگیربزرگترین جنگ سرنوشت حیات خوداست، به مردم اسرائیل هشدارداده است که خود را برای طولانی شدن جنگ آماده کنند.
این احتمالات و چالشها، تازه با فرض آن است که دامنه حریق از مرزهای ایران قراتر نرود. اما نگرانی گسترش جنگ به منطقه و پی آمدهای جهانی آن در کنارمخالفت با آن نیز مطرح است که روزبروز هم بیشتر می شود. چنانکه در آخرین واکنش دبیرکل سازمان ملل بشدت نسبت به خطرگسترش جنگ و دامنه آن به منطقه و حتی برای جهان ابرازنگرانی کرده و به عنوان سخنگوی جامعه جهانی نسبت به کشانده شدن جهان بهلبه پرتگاه هشدارداده است. معنای دیگرخطر زمین گیرشدن آمریکا در باتلاق جنگ ایران و منطقه آنخواهد بود که استراتژی کلان ایالات متحده که بر سوگیری به شرق آسیا و مهارچین بناشده است،ممکن است به محاق برود. باین دلیل ترامپ و مشاوران نزدیکش ناگزیرند چندبارگزکند و بارها بیاندیشند.
نتیجه گیری:
۱- فعلا تاکتیک اصلی ترامپ تشدیدفشارجنگی و ضربات ارتش اسرائیل به ایران است تا زمانی که در مذاکره محتمل، دست بالا را داشته و به هدف برچیدن تأسیسات غنی سازی هستهای برسد و شاید بدون آن که حتی صراحتا وعده قطع کامل اقدامات اسرائیل را بدهد.
۲- حکومت ایران، تاکنون در زیر سایه جنگ و حملات اسرائیل نه حاضر به مذاکره شده است و نه اساسا حاضر به غنی سازی صفر.
۳- در چنین شرایطی در هردو حالت، چه اگر جنگ بین ایران و اسرائیل حالت فرسایشی پیداکند و چه کفه موازنه کاملا بسود اسرائیل باشد، احتمالا از مداخله مستقیم اجتناب ورزد و سعی کند که از طریق مذاکره سعی بر گرفتن امتیازات کند. اما در صورتی که اسرائیل برتری پیداکند و ایران همچنان از پذیرش خواستهای ترامپ امتناع کند، بدرجاتی این احتمال وجوددارد که برای بمباران فردو و تأسیسات زیرزمینی که بهتنهائی از عهده اسرائیل بر نمیآید به کمک مستقیم وی بشتابد و سپس سعی کند که به موازات حملات اسرائیل از تاکتیک مذاکرات سیاسی برای مدیریت اوضاع بهره بگیرد.
۴- گروهها و نهادها و تشکلهای مردمی و کارگری و زنان و قاطبه مردم ایران و افکارعمومی با شعار نه بهجنگ از هردوسو، هم سیاستهای جنگ طلبانه رژیم را و هم تجاوز و حمله اسرائیل و حامیانش را محکوم میکنند. در این رابطه بویژه مردم ایران مخالف سیاست هستهای رژیم بوده و خواهان حل مسالمت آمیز بحرانی هستند که هیچ ربطی به منافع مردم ایران و کشور ندارد. آنها در عین تجاوزهاو حملات دولت اسرائیل و حمایت ایالات متحده از آن را محکوم میکنند. مشکلی دراین عرصه وجود دارد فقدان پژواک این رویکردهای بسیار روشن در خارج و شماری از رسانههای مزدور و جنگ طلب است. از همین رو اهمیت تبدیل شدن به صدای جامعه و زحمتکشان علیه جنگ از هردوسو، درخارج از کشور توسط ایرانیان پیشرو و ضدجنگ از هردو و سوحکومت اسلامی دارای اهمیت زیادی است. امروزه علاوه برخود رژیم، دراین سو هم کاسبان تحریم ، بویژه سلطنت طلبان و مجاهدین فعال شده اند که تحقق سوداهای ارتجاعی و پریشانحال خود را با رقص در اطراف شعلههای آتش و بر تل خاکستر جامعه و دخیل بستن به قدرتهای بزرگ جستجو می کنند.
۵- وضعیت کنونی به شدت گرگ و میش است و عدم قطعیت بر اوضاع حاکم است، در چنین شرایطی، ضمن رصدروندها، اما اپوزیسیون مسئول و نیروهای پیشرو ناگزیزند که خود را برای احتمالات مختلف آماده کنند و منطقی نیست که صرفا حول یک احتمال شرط بندی کنند. آنها باید بجای پیشگوئی آینده، آستینهای خود را برای ساختن آینده بکارگیرند.
تقی روزبه ۲۰۲۵.۰۶.۲۱
افزودن دیدگاه جدید