رفتن به محتوای اصلی

از قتگاهِ تبسم

از قتگاهِ تبسم

در کرانه هایِ دور و نزدیک
خواب تو را می بینم
در میدانهایِِ خونُ و بیداد
میان هلهله وُ... اندوه وُ داغ-
غوغایِ برده فروشان
خرید و فروشِ زنان
بازار (ایمان) ‌رونق گرفته
مَا مَلَکَتُ اَیّمَانُکُمّ
پیراهنت
و ردایِ پریشانت
در توزیع برده ها
ردِ پاهایت محو شده
کسی ندید بر تو چه گذشت
تنها خورشید شاهد بود
چگونه خونِ بازوانِ بابک
بر رخسار آسمان پاشید
(معتصم)
کبود وُ زرد دقایقی گیج زد*
چگونه سروِ کاشمر را سر زدن
زیر شاخه هایِ آراسته اش
جنونِ شهوتِ( متوکل) فرونشست*
خطِ سرخی از آسمان می گذرد
و من تو را گم کردم
در بغداد وُ هرات وُ...
دمشق
و آنگاه در خرابه های دیریاسین
پاهایت را جا گذاشتی
و تو آمدی
با چند قطره باران در چشمانت
توفانِ مرگ،
خبر تو را
از گورهایِ بی نشان آورد
دستانت پیداست
جان وُ تنت را
جاگذاشتی در خاوران
من اما هنوز سایهِ به سایه
در شهرهای جهان دنبالت هستم
خوشا به حالت
مبارک است حُلولت
در جانهایِ شیفته
کاش تو بودی؛
تاریکی می گریزد از فوران روشنایی

حسن جلالی   شهریور ۱۴۰۴
_________

* سرو کاشمر به دست زرتشت کاشته شد، به دستور متوکل خلیفه عباسی این سرو کهنسال را قطع کردند تا از آن برای سقف کاخ متوکل در بغداد استفاده کنند (بهرام بیضایی).

*معتصم پسر هارون الرشید ازخلفای عباسی  

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید