رفتن به محتوای اصلی

چرا جمهوریخواهی؟ پاسخی به پرسش امروز سیاست

چرا جمهوریخواهی؟ پاسخی به پرسش امروز سیاست

ساختارهای سیاسی، درست مانند شکل‌گیری‌های اجتماعی، تاریخ و ... مسیر مشخصی را طی کرده‌اند. برای نمونه، نظام فئودالی پس از گذر از مراحل گوناگون، پیشرفت علمی و تغییر در ابزار تولید، و در پی جایگزینی صنعت و کارخانه به‌جای کشاورزی و مزرعه، همراه با انتقال نیروی کار از دهقان (رعیت) به کارگر، جای خود را به نظام سرمایه‌داری داد. هرچند برخی نشانه‌ها و بازمانده‌های مناسبات فئودالی در دوران سرمایه‌داری نیز باقی مانده‌اند، این امر روند افول و زوال فئودالیسم را متوقف نکرده است. حتی اگر امروز هم در بعضی کشورها یا مناطق جهان سرمایه‌داری پیشرفته، بقایای شیوه تولید و روابط فئودالی دیده شود، این واقعیت تغییری نمی‌کند که جهان کنونی اساساً بر پایه نظم سرمایه‌داری می‌گردد و تحولات آینده نیز از دل چالش‌های درونی همین نظام برمی‌خیزد. بنابراین، نظام فئودالی اگر نمونه‌هایی از آن همچنان وجود داشته باشد به گذشته تعلق دارد.

ساختار سیاسی پادشاهی، همراه با افزایش آگاهی شهروندان و رشد شعور جمعی که مناسبات سلطانی را به چالش کشید و مشارکت در زندگی اجتماعی را به‌عنوان حق هر فرد به رسمیت شناخت، به تدریج جای خود را به ساختار جمهوری داد. جمهوری، نظامی است که هدف آن فراهم‌سازی شرایط حضور و مشارکت فعال همگان در حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. در این چارچوب، حق هر شهروند برای حضور و ایفای نقش در هر جایگاه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محترم شمرده می‌شود، بدون آنکه کسی فراتر از قانون قرار گیرد.

در این نظام، هیچ فردی به دلیل نسب خانوادگی، وابستگی مذهبی یا تعلق به ایدئولوژی خاص، موقعیتی ممتاز و خارج از شمول قانون ندارد. هیچ مقام سیاسی‌ای موروثی نیست و تمامی تصمیمات بر اساس رأی و اراده مردم اتخاذ می‌شود. در چنین شرایطی، هیچ فرد یا مقام سیاسی نمی‌تواند خود را ولی‌نعمت مردم تلقی کند و هیچ شهروندی صرفاً رعیت یا فرمانبردار نیست.

اصل بنیادین این رویکرد، رهایی انسان است؛ نیروی محرکه‌ای که همواره عامل اصلی تغییر و تحول در حیات اجتماعی بوده است. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که هرچه انسان‌ها در محدودیت و قید و بند قرار گیرند، حتی در شرایطی که مذهب برای آنان ساخته شود یا شاه و رهبر بر آن‌ها فرمان برانند، نهایتاً به سوی آزادی و توانایی تصمیم‌گیری برای زندگی خود حرکت خواهند کرد. انسان‌ها می‌کوشند خود تعیین کنند که زندگی‌شان در چه مسیر و با چه کیفیتی جریان یابد، تا چه اندازه و در پاسخ به چه ضرورت‌هایی مشارکت کنند و برای کدام اهداف همکاری نمایند.

تاریخ بشر نشان داده است که انسان همواره به دنبال ساختار سیاسی و نظم اجتماعی‌ای بوده است که بیشترین امکان و بهترین شرایط را برای همه فراهم کند؛ ساختاری که هر فرد بتواند، در عین برابری حقوقی با دیگران، متناسب با شناخت، توان و نیاز خود بیشترین تأثیرگذاری را بر محیط و زیست‌بوم خود داشته باشد و از منابع و خدمات اجتماعی متناسب با نیازهایش بهره‌مند شود.

چنین نظامی هیچ فردی را به دلیل امتیازات ویژه مستثنی نمی‌کند، هیچ فردی را به دلیل سبک زندگی خود حذف نمی‌سازد و خود را فراتر از مردم نمی‌داند؛ زیرا اساس آن مبتنی بر حاکمیت مردم است.

جمهوری، بیش از هر نظام سیاسی دیگری که بشر تا کنون تجربه کرده است، توانایی تبدیل شدن به ساختاری زنده، پویا و انسانی را دارد. جمهوری تنها یک قالب خشک و ثابت نیست؛ بلکه جوهری است که در بافت خود عناصر معنا و عدالت را حمل می‌کند. هنگامی که این عناصر فراموش شوند یا نادیده گرفته شوند، جمهوری تهی و ناقص خواهد بود..

تاریخ نمونه‌های زیادی از جمهوری‌های ناموفق را نشان می‌دهد؛ نظام‌هایی که حقوق برابر شهروندان را نادیده گرفته و رهبرانی مادام‌العمر را بر مسند قدرت نشانده‌اند. این‌ها گواه آنند که تنها شکل و نام جمهوری کافی نیست؛ جوهر و معنای آن است که آن را زنده و اثرگذار می‌کند.

در مقابل، نمونه‌های درخشان دیگری وجود دارند که با تکیه بر اصول واقعی جمهوری، موفق شده‌اند شهروندان را در هویت‌بخشی و قدرت تصمیم‌گیری سهیم کنند و فضایی برای مشارکت فعال آنان فراهم آورند. جمهوری واقعی، جایی است که هر فرد، در عین برابری حقوقی، می‌تواند در زندگی اجتماعی تأثیرگذار باشد و با آزادی و اختیار، سرنوشت خود و جامعه‌اش را شکل دهد.

آیا جمهوری، به خودی خود کامل و کافی است؟ قطعاً خیر. جمهوری اگر دموکراتیک نباشد، نقض غرض است. اگر سکولار نباشد، دموکراتیک نخواهد بود؛ و اگر عدالت اجتماعی را به‌عنوان یکی از مبانی خود نپذیرد، نه سکولار است و نه دموکراتیک. افزون بر این، اگر هویت‌های جمعی و گوناگون از جمله جنسیتی، ملی، قومی، مذهبی و فرهنگی نادیده گرفته یا حذف شوند، جمهوری نه دموکراتیک است، نه سکولار و نه عادلانه.

برای جلوگیری از فراموش شدن این عناصر اساسی که جوهره جمهوری را شکل می‌دهند، بخشی از جمهوری‌خواهان پسوندهایی مانند «دموکراتیک» و «سکولار» را به دنبال واژه جمهوری می‌آورند. هدف آن‌ها این است که یادآوری کنند جمهوری مورد نظرشان تنها یک قالب سیاسی صرف نیست که در اذهان عمومی به انتخاب رئیس‌جمهور محدود شود؛ بلکه دارای ویژگی‌هایی بنیادین است که آن را نسبت به ساختارهای غیرجمهوری و همچنین جمهوری‌های ناقص و تهی از معنا متمایز می‌سازد.

جمهوری دموکراتیک، سکولار و عدالت‌پژوه، نتیجه هماهنگی و پویایی نیروهای فعال جامعه و مشارکت مستمر و اثرگذار شهروندان است. اما مشارکت فعال مردم، حتی اگر آزادانه باشد، اگر بر پایه شناخت و آگاهی نباشد، به تدریج جنبه‌ای صرفاً ظاهری پیدا می‌کند و زمینه را برای شکل‌گیری قشری از افراد خاص با امتیازات ویژه فراهم می‌آورد؛ در نهایت جوهر جمهوری و از جمله اصل برابری را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

از این رو، تلاش مستمر برای آگاهی‌رسانی و تضمین گردش آزاد اطلاعات میان شهروندان، یکی از مهم‌ترین سازوکارهایی است که جمهوری را زنده و پویا نگه می‌دارد و امکان آسیب‌های درونی را کاهش می‌دهد. شناخت مردم از روندهای جاری و دسترسی به اطلاعات مهم و کانال‌های انتقال آن، اشتیاق به مشارکت را تقویت کرده و کیفیت مشارکت را ارتقا می‌بخشد.

شهروندی که بر جریان امور مسلط است، اختیار خود را به ولی فقیه، شاه یا رهبر نمی‌سپارد تا برای او تصمیم بگیرند. او در شکل‌گیری زندگی خود سهیم است و در مواقع لازم، نمایندگانی را برای انجام وظایف مشخص و محدود منصوب می‌کند. بر عملکرد نمایندگان نظارت دارد و از آنان پاسخ می‌طلبد و در صورت لزوم آن‌ها را تغییر می‌دهد. چنین شهروندی دارای عاملیت قوی است و نیازی به ولی فقیه، شاه، رهبر یا پیشوا ندارد تا هویت جامعه پیرامون خود را برای او تعریف کنند.

جمهوری‌ای که حاکمیت را بر شالوده کنش و واکنش چنین شهروندانی و برقراری مناسبات پویا، دموکراتیک و عادلانه میان آنان استوار کند، می‌تواند مدعی آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی باشد؛ ساختاری که بازگشت به هر نوع خودکامگی و استبداد را غیرممکن می‌سازد.

 

عباد عموزاد ـ شهریور 1404

دیدگاه‌ها

Soltani
در پاسخ به پرسش!
دیدگاه

رفیق ارجمند هادی، در رابطه با کامنت شما یک ایمیل به آدرس شما ارسال شد و در انتظار واکنش شما هستیم.

با احترام

هادی
جمهوری سرمایه داری
دیدگاه

چرا مطلب ارسالی در این مورد را درج نموده‌اید؟
لطفا به عنوان نظر مستقل درج فرمائید .

هادی
جمهوری
دیدگاه

تاریخ جوامع تاریخ تحولات اجتماعی از پست به عالی ، از نظامات ساده به نظامات پیچیده ، از نوعی از مالکیت و متناسب با آن از نوعی حقوق و فرهنگ به نوعی دیگر از حقوق و فرهنگ اجتماعی در تغییر و تکامل بوده است . بر اساس آموزه های کارل مارکس ، بنیاد اصلی و اساسی این تغییر و تحولات بر بستر مادی زندگی ، و روابطی که این بستر مادی ایجاب می‌کرده است بنا گردیده ومیگردد . بر این اساس انسانها مراحلی از نظام‌ها با روبنا های مختص به آنها را تاکنون تجربه کرده اند . زندگی انسانها دائما در حال تغییر و تکامل است و این فقط مربوط به گذشتهٔ انسان نیست بلکه در حال و آینده نیز این دگرگونی ها ادامه داشته و خواهند داشت . اگر انسان توانسته تاکنون از مراحل جوامع اشتراکی اولیه ، برده داری ، فئودالی و بعضی از نظام‌های ویژه و استثنائی ( نظام‌هایی محدود که خصلت‌های مشترک همهٔ نظام‌های پیشینی را در خود داشته اند یا دارند ،) با مبارزات پیگیر خود عبور نماید ، با اطمینان می‌توان حکم داد که همین انسان قادر به تغییر و دگرگونی در نظم کنونی خود اگر مانع و سدی در مقابل تکامل او ایجاد کرده باشد ، خواهد بود .
هم اکنون نظام سرمایه داری با اشکال گوناگون آن بر نظام‌های ما قبل خود تفوق یافته است . اگر چه هنوز بقایایی از نظام‌های ماقبل خود را در مناطقی از جهان در مقابل خود دارد اما از بدو پیدایش خود ضدی را در بطن خود نیز پرورش می‌دهد که ثابت می‌کند که هنوز تغییر و تکامل اساس جوامع انسانی را تعیین می‌کند. نظام سرمایه‌داری متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی و مرحله پیشرفت خود و برای پیروزی بر نظام‌های پیشینی و بقا در برابر آن ضد در بطن خود به تجربه های گوناگونی دست زده است . این نظام دشمنان قهاری را شکست داده و طعم شکستهایی هر چند ناپایدار را چشیده و آن ضد در بطن ، اگر چه ناقص و نارس را هم چند بار بدنیا آورده است . دوران معاشقه و وصلت ، لازمهٔ حفظ و حرکت به سمت آیندهٔ او بوده اما امروز با سرنوشتی محتوم روبرو گشته که از درون او را متلاشی می‌سازد. بدون اینکه بخواهد دشمن خود را متحد و به ضرورت متشکل می‌نماید.اگر چه با سماجت تمام ، تلاش می‌کند تا جایی که می‌تواند از اتحاد و متشکل شدن دشمن خود ( طبقه کارگر ، زحمتکشان و ستمدیدگان از این نظام ) جلو گیری کند ، همهٔ امکانات را به انحصار خود در می‌آورد، از همهٔ ابزار های سرکوب و ویرانگری استفاده می‌کند . حتی به دشمن دیرین خون به شاه ، به شیخ و به قرون وسطی متوسل می‌شود و آنها را به بطن جامعه می‌آورد، و همهٔ اینها را همراه دروغ بزرگی ارائه می‌نماید که در نظام سرمایه داری ، " جمهور مردم خود بر سرنوشت خود حکم می‌رانند "
در این نظام فاصله طبقات چنان گشته که تعداد انگشت شماری حتی به تعداد انگشتان یک دست از بزرگ سرمایه داران ، به اندازهٔ بیش از نیمی از ساکنان کرهٔ زمین ثروت در اختیار دارند . گفته می‌شود که تا سال 2027 جوامع سرمایه داری سرمایه دارانی خوهد داشت که بیش از تریلیون دلار سرمایه خواهند داشت . این نظام غرق در بحران است و مانند زامبی اعضای خود را می‌خورد تا زنده بماند . هیچ قانونی جز جنگ وکشتار و چنگ و دندان نشان دادن به مردم جهان نمی‌شناسد. هر صدای مخالفی را در گلو خفه می‌کند و هم در عین حال به فریب انتخاب ( توبخوان گزینش بزرگترین سرمایه داران و یا چهره هایی امتحان پس داده از میان احزاب فرمایشی و یا افراد هزار چهره و مزور و مزدور) به نام جمهوریت می‌پردازد. جمهوریت در این نظام بزرگترین فریب است . بجز استثنائاتی که قائده را به هیچ وجه خدشه‌دار نمی‌سازد، چهره های انتخابی در این نظام هیچ ارتباطی با عدالت و برابری وهیچ تعهدی به اکثریت عظیم جامعه نداشته و ندارند . هر چند ممکن است بخشی از همین اکثریت عظیم از سر توهم و فریب پروپاگاند به پای صندوقهای آرا کشانده شوند . رشد اقتصادی در اکثر کشورهای صنعتی سرمایه‌داری و امپریالیستی بجز فعلا دو کشور هند و چین ، یا مانند آلمان به صفر رسیده و یا حداکثر به بالای ۱.۵ درصد نمی‌رسد. از این رو مانند گرگان گرسنه به دریدن مردم جهان از طریق جنگهای خانمان سوز روی آورده‌ و یا برای ایجاد بازار فروش کالاهایشان به ویرانگری آنچه تاکنون در کشورهای اقمار ساخته شده است می‌پردازند. تنها دمکراسی خاورمیانه طی دوسال نزدیک به هفتاد هزار نفر از مردم سرزمین‌ تحت اشغال خود را که اکثریت آنان را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند به فجیع ترین شکل ممکن کشتار کرده و نزدیک به دویست هزار نفر از آنان را معلول و مجروح نموده است . در کشور ما حکومتی باصطلاح جمهوری را بر ساخته‌ و بر گردهٔ مردم تیره بخت سوار کرده‌اند که روی سرکوبگرترین جنایتکارترین ، استثمارگر ترین ، چپاولگر ترین و فاسد ترین و ارتجاعی ترین حکومت‌ها را سفید کرده است . در قرن ۲۱ حکومتی را مانند لیبی به دوران ماقبل قرون وسطی یعنی به دوران برده داری عقب رانده اند . در جنگ اکراین بین دو جناح امپریالیستی تاکنون بیش از ۶۰۰ هزار کشته و زخمی بر جای مانده و زندگی میلیونها نفر ویران و یا از سرزمین‌های خود آواره شده اند . تمام وسائل تبلیغ و ترویج در اختیار انحصارات قرار گرفته چنانچه به راحتی می‌توانند نامشرعترین سیاست‌ها را در سطح جهان دیکته کنند ومشروع بنمایانند . کار را به جایی رسانده اند که بخشی از مردم ما خود از امپریالیستها می‌خواهند که کشورشان را بمباران کنند تا از شر این جانیان رهایی یابند . من به هیچ وجه باور نمی‌کنم که نویسندهٔ این مقاله یعنی آقای عباد عموزاد از این بدیهیات بی‌اطلاع باشند . اما اینکه چرا چنین کسانی با این همه فاکتهای دم دستی به انحراف اذهان عمومی می‌پردازند نشان می‌دهد که صف دشمنان طبقه کارگر تنها به حاکمان ستمگر محدود نمی‌شود بلکه بسیار فراتر از آنانند .
جمهوری و کسب سرنوشت مردم زحمتکش و ستمدیده از طریق مراجعه به صندوق آرا نه تنها در کشور ما بلکه در اغلب نقاط جهان یک فریب و یک دروغ بزرگ است . مردم کارگر و زحمتکش و زنان و ملیتهای ایران باید به تجربهٔ سخت و سنگین و پر هزینهٔ خود دریافته باشند که جز با انقلاب اجتماعی که نتیجهٔ آن سرنگونی این رژیم ارتجاعی ، ددمنش و فاسد و چپاولگر و مدافع استثمارگران و برپایی حکومتی شورایی باشد چاره‌ای نخواهند داشت .

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید