- 
تعریف و سنجش فقر 
2.1 تعریف فقر
واژه فقر (poverty در زبان انگلیسی) از کلمۀ فرانسوی قدیم «poverte» یا در لاتین «paupertas» گرفته شده است. طبق فرهنگ لغت آکسفورد، فقر به معنای "وضعیت حاد ناداری و وضعیت قهقرائی از نظر کیفیت یا ناکافی بودن از نظر مقدار" است.
با این حال در این مقاله، تعریف سازمان ملل متحد و بانک جهانی از فقر استفاده شده است. در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد فقر را در بیانیه ای به عنوان نقض کرامت انسانی توصیف کرد که در آن انسانها از داشتن انتخابها و فرصتها محروم میشوند. بانک جهانی فقر را به عنوان محرومیت آشکار در رفاه، شامل عناصر و عوامل مختلف، تعریف میکند. افرادی که در فقر زندگی میکنند ممکن است درآمد پایینی داشته باشند و در نتیجه قادر به خرید کالاها و خدمات اساسی لازم برای بقا با کرامت نباشند. فقر، فقرا را به سطوح پایین سلامت و آموزش، فقدان آب پاک و بهداشت، ناامنی فیزیکی، فقدان حق اظهار نظر، و ظرفیت و فرصت ناکافی برای بهبود زندگی خود میکشاند.
تعریف دیگری از فقر که توسط «ارزیابی مشارکتی فقر» (Participatory Poverty Assessment, PPA) وابسته به بانک جهانی ارائه شده است، شامل دیدگاه خود افراد فقیر است. فقرا پنج دیدگاه را درباره فقر ارائه کرده اند:
- 
فقر وضعیت پیچیده ای است و از اجزای متعددی از واقعیتها تشکیل شده است؛ 
- 
فقر کمبود در نیاز اساسی انسان است، برای مثال غذا یا سرپناه؛ 
- 
فقر منجر به استثمار فقرا میشود زیرا آنها صدایی ندارند، ناتوان و بدون استقلال اند. این امر منجر به تحقیر و گاهی اوقات رفتار غیرانسانی توسط دیگرانی میشود که قدرت و موقعیت دارند، هنگامی که فقرا برای درخواست کمک به آنان متوسل میشوند؛ 
- 
فقرا از زیرساختهای ضروری مانند آب پاک، امکانات بهداشتی و آموزش محروم اند. آموزش ارزش بسیاری دارد اما به زندگی فقرا بیربط است، زیرا آنها بیشتر نگران محرومیت از نیازهای اساسی خود اند؛ 
- 
افراد فقیر بیشتر نگران چیزکی هستند که دارند، تا مثلاً اشتغال؛ و چون فاقد دارایی اند، در نتیجه آسیب پذیر نیز هستند. 
2.2 سنجش فقر
طبق نظر بوث و لوکاس، سنجش فقر دارای اهمیت بسیار است زیرا شاخص آن، بر حسب سنجش صورت یافته، کمک خواهد کرد تا تعیین چه کسانی و بنابراین چه تعدادی فقیر اند. سنجش فقر موجب می شود گروه های مختلف فقرا شناسایی شوند، تا بر این پایه بتوان از رویکردهای متفاوتی برای کمک به آنان استفاده کرد. هاتون و خاندکر نیز، در همین راستا، اعلام کرده اند که دلایل اهمیت سنجش فقر از جمله عبارتند از حفظ مسئلۀ فقر در دستور کار مقامات، شناسایی فقرا، و سرانجام اجرا، نظارت، ادامه و ارزیابی برنامه هایی که برای گروه های هدف مناسب اند.
به طور کلی روشهای مختلفی برای سنجش فقر وجود دارند. سامر فقرا را با نگاه کردن به توان اقتصادی و غیراقتصادی آنها متمایز میکند، در حالی که برخی دیگر به این نگاه میکنند که آیا فقرا در گروه فقر مطلق قرار می گیرند یا در گروه فقر نسبی. سنجش فقر توان اقتصادی مبتنی بر درآمد افراد را در نظر میگیرد. مزیت این سنجش این است که دادهها به سرعت قابل بازیابی، آسانتر قابل اندازه گیری اند و به طور کلی می توانند منظماً بهروزرسانی شوند. سنجش توان غیراقتصادی شاخصهائی نظیر آموزش، سلامت و تغذیه، محیط زیست و توانمندسازی و مشارکت در جامعه را در شامل میشود. این شاخصها برای ارزیابی از توان گروهی از مردم در یک روند بلندمدت قابل استفاده اند.
به طور خاص، فقر را میتوان بیشتر به صورت مطلق و نسبی تعریف کرد. فقر مطلق به معنای فقدان توانایی برآوردن نیازهای اساسی انسان است، برای مثال غذا و سرپناه. شاخص آن یک معیار کمی به نام آستانۀ پولی است، مثلاً خط فقر یک دلار آمریکا در روز. فقر شدید ممکن است فقر مطلق نیز نامیده شود. گوردون و اسپیکر بر این نظر اند که فقر نسبی را باید به عنوان فقر از نظر نسبت آن با استانداردهای موجود در جای دیگری در یک جامعه وجود تعریف کرد. این کیفیت صرفاً به این معناست که یک نفر ممکن است فقیر محسوب شود اگر درآمد بسیار کمتری نسبت به افراد دیگر در منطقه سکونت خود داشته باشد، اما اگر با دیگران در جامعهای دیگر مقایسه شود، ممکن است فقیر محسوب نشود. بنابراین، کمی کردن فقر نسبی آسان و بدون ریسک نیست.
 
افزودن دیدگاه جدید