رفتن به محتوای اصلی
جمعه ۲۶ دسامبر ۲۰۲۵
جمعه ۵ دی ۱۴۰۴

آیا مار-آ-لاگو گوادلوپ جمهوری اسلامی خواهد بود؟

آیا مار-آ-لاگو گوادلوپ جمهوری اسلامی خواهد بود؟

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، در سفر هفته آینده خود به مار-آ-لاگو، در فلوریدا محل سکونت شخصی رئیس جمهور آمریکا، طرح‌هایی را برای حمله احتمالی جدید به ایران به دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا ارائه خواهد داد. اسرائیل به طور فزاینده‌ای نگران این است که ایران پس از جنگ ۱۲ روزه در ماه ژوئن، در حال بازسازی و حتی گسترش تولید موشک‌های بالستیک خود باشد. اسرائیل همچنین نگران است که ایران در حال بازسازی برنامه غنی‌سازی هسته‌ای خود که در اثر حملات اسرائیل و آمریکا به شدت آسیب دیده است باشد. در حالی که اسرائیل علناً برنامه هسته‌ای ایران را یک تهدید وجودی خوانده است، اما اخیرا خطر موشک‌های بالستیک جمهوری اسلامی را بعنوان نگرانی جدی‌تری مطرح کرده است.

اسراییل می‌داند که جمهوری اسلامی در حال تلاش برای بازسازی برنامه تسلیحات هسته‌ای خود که در جریان حملات اسراییل و آمریکا به شدت آسیب دید است و آن را بسیار نگران‌ کننده میداند و در عین حال، میداند که این تلاش جمهوری اسلامی زمان‌بر است و آن قدر فوری نیست. اما تهدید موشک‌های بالیستیک را بسیار واقعی میداند و خود هم اذعان کرده است که در حملات ماه ژوین نتوانست همه موشکهای پرتاب شده از سوی جمهوری اسلامی را رهگیری و دفع کند. طبق گفته منابع آگاه، اسراییل معتقد است که تولید مجدد موشک‌های بالستیک ایران در صورت عدم کنترل می‌تواند به ۳۰۰۰ فروند در سال افزایش یابد. چنین توان موشکی، علاوه بر تهدید اسرائیل، می‌تواند به عنوان عاملی بازدارنده در برابر اقدام اسرائیل علیه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه یا علیه برنامه هسته‌ای آن عمل کند.

طبق گزارش این هفته واشنگتن پست، نتانیاهو و ترامپ در اوایل فوریه ۲۰۲۵، در اولین دیدار خود پس از بازگشت ترامپ به کاخ سفید، در مورد حمله احتمالی به برنامه هسته‌ای ایران بحث کرده‌اند. طبق این گزارش، در آن جلسه، نتانیاهو چهار گزینه در مورد چگونگی حمله به ایران به ترامپ ارائه داد. چهار سناریو عبارت بودند از حمله منحصراً اسرائیلی، حمله‌ای به رهبری اسرائیل با حداقل کمک ایالات متحده، حمله اسراییل با همکاری کامل ایالات متحده و حمله‌ای به رهبری ایالات متحده. طبق گزارش روز شنبه NBC، به نقل از شخصی که مستقیماً از برنامه‌های اسرائیل مطلع است، نتانیاهو ممکن است در دیدار هفته آینده خود با ترامپ در مار-آ-لاگو ، گزینه‌های مشابهی را به ترامپ ارائه دهد.

ترامپ مدام اصرار داشته است که برنامه هسته‌ای ایران توسط حملات آمریکا نابود شده است. ارزیابی‌های دیگر، از جمله ارزیابی‌های سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل، محتاطانه‌تر بوده‌اند و تخمین زده‌اند که این برنامه سال‌ها یا حتی فقط چند ماه به عقب رانده شده است، نه اینکه به طور کامل نابود شده باشد.

دیوید بارنیا، رئیس پیشین موساد، در روز سه‌شنبه گذشته گفت که "اسرائیل باید اطمینان حاصل کند که ایران برنامه هسته‌ای خود را از سر نگیرد. ایده ادامه توسعه بمب هسته‌ای هنوز در قلب آنها می‌تپد. ما مسئولیت داریم که اطمینان حاصل کنیم که پروژه هسته‌ای، که با همکاری نزدیک آمریکا به شدت آسیب دیده است، هرگز فعال نخواهد شد."

جمهوری اسلامی ایران، که مرتباً خواستار نابودی اسرائیل است، پیوسته تلاش برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای را انکار کرده است. با این حال، اورانیوم را تا سطوحی که هیچ کاربرد صلح‌آمیزی ندارند غنی‌سازی کرده، مانع از بازرسی بازرسان بین‌المللی از تأسیسات هسته‌ای خود شده، از روشن کردن محل نگهداری اورانیوم ۶۰ در صد غنی شده سر باز زده و قابلیت‌ موشک‌های بالستیک خود را گسترش داده است.

خامنه‌ای و بقایای فرماندهان سپاه دچار توهمی شده‌اند که می‌توان با تولید انبوه موشک هم می‌توان در مقابل حمله احتمالی اسراییل و امریکا سیاست بازدارندگی ایجاد کرد و هم در صورت وقوع حمله میتوان با پرتاب انبوه موشک به اسراییل ضربه جدی وارد کرد. در مقابل نتانیاهو تلاش می‌کند امریکا و اروپا را متقاعد کند که گسترش تولید موشک‌های بالیستیک جمهوری اسلامی با برد بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر نه تنها تهدیدی است برای اسراییل بلکه برای خود اروپا و امریکا هم می‌تواند تهدید جدی تلقی شود.

اسراییل همچنین ادعا می‌کند که جمهوری اسلامی در ماههای گذشته هم در انتقال فن‌اوری و قطعات موشکی و هم در ارسال موشک‌های تولید شده در خاک ایران به نیروهای نیابتی بویژه حوثی‌های یمن فعال بوده است.

موسسه ایتالیایی برای مطالعات سیاست بین‌المللی (ISPI) در تحلیلی می‌نویسد: با وجود اتهام‌های مکرر اسرائیل و در بسیاری موارد ایالات متحده، تا پیش از جنگ دوازده‌ روزه، علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، همواره مخالف ساخت سلاح اتمی از سوی ایران بوده است. به صورت مشخص‌تر او در مقابل خواسته‌ها در درون حکومت ایران برای افزایش غنی‌سازی اورانیوم تا سطح ۹۰ درصد و آغاز ساخت کلاهک‌های هسته‌ای کوچک مخالفت کرده است. این در حالی است که به باور این اندیشکده، فشارهای جدی برای حرکت به سمت ساخت سلاح هسته‌ای از سوی سپاه پاسداران وجود داشته است. در عین حال، این اندیشکده به نقل از منابع خود در تهران در گزارشی ادعا کرد که علی خامنه‌ای، رهبر ایران، پس از ناکامی در جنگ دوازده روزه، در ماه اکتبر دستور داده تا کلاهک‌های کوچک هسته‌ای که قابلیت سوار شدن روی موشک‌های بالستیک خرمشهر را داشته باشند، ساخته شوند. این اندیشکده تاکید می‌کند باتوجه به اتفاقاتی که در طول ماه‌های اخیر در مناقشات ایران و اسرائيل رخ داده، تهران در سال ۲۰۲۶ احتمالا به سمت ساخت سلاح اتمی حرکت خواهد کرد.

با وجود همه شواهد و با علم به اینکه اسراییل جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی موجودیتی برای خود می‌بیند، این گمان تقویت میشود که نتانیاهو در این سفر خود سعی خواهد کرد ترامپ را متقاعد کند که تا در سیاست‌های جمهوری اسلامی در بر همان پاشنه "نابوذی اسراییل" میچرخد، خاورمیانه روی آرامش نخواهد دید و باید "سر مار" را یکبار و برای همیشه قطع کرد.

آیا نتانیاهو در این سفر ویژه خود در دیدار با پدر خوانده خود ترامپ، با دست پر به اورشلیم باز خواهد گشت؟ آیا ترامپ به او چراغ سبز حمله به جمهوری اسلامی را خواهد داد و خود فقط نظاره‌گر خواهد بود و یا او را به حمایت آمریکا در صورت وقوع حمله دلگرم خواهد ساخت؟ آیا مار-آ-لاگو گوادلوپ جمهوری اسلامی خواهد بود؟

نشست گوادلوپ نام جلسه‌ای است که از ۱۴ تا ۱۷ دی‌ ماه ۱۳۵۷(۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹) با شرکت سران چهار کشور قدرتمند جهان یعنی آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان غربی در جزیره گوادلوپ برگزار شد. در آن جلسه مهمترین مسائل جهانی از قبیل، تحولات ایران،کامبوج، آفریقای جنوبی، افغانستان، ترکیه و نفوذ شوروی در خلیج فارس، مورد بررسی قرار گرفت. از اصلی‌ترین موضوعات مورد بحث در آن نشست بحران ایران بود.

ژیسکاردستن در کتاب خاطرات خود نقل می‌کند که کالاهان نگاه واقع بینانه‌ای نسبت به اوضاع ایران داشت و عقیده داشت شاه از دست رفته و قادر به کنترل اوضاع نیست و جایگزینی هم برای او وجود ندارد. ژیسکاردستن خود نیز بر این عقیده بود که دو خطر عمده وجود دارد؛ یکی جنگ داخلی و تجزیه ایران و دیگری مداخله شوروی. همچنین آن‌ها از قدرت گرفتن نیروهای رادیکال انقلابی در ایران نگران بودند.

در چنین شرایطی بود که رهبران چهار قدرت غربی برای بررسی اوضاع ایران در کنفرانس گوادلوپ به چاره اندیشی پرداختند و به توافق رسیدند که شاه از ایران رفته و خمینی در یک انتقال قدرت آرام جای او را بگیرد تا منافع آمریکا و متحدینش به خطر نیفتند. به این ترتیب پس از کنفرانس گوادلوپ آمریکا از محمدرضا شاه خواست ایران را ترک کند. پس از خروج او از ایران زمینه‌ها برای ورود خمینی و در دست گرفتن قدرت توسط وی فراهم شد.

شرایط کنونی جهان و به تبع آن شرایط اجتماعی-اقتصادی-سیاسی جامعه ایران با شرایط سال ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۹ میلادی) کاملا متفاوت است. در مقیاس جهانی، الان دیگر اتحاد جماهیر شوروی بعنوان یکی از دو ابرقدرت جهان وجود ندارد. ایالات متحده با فاصله‌گرفتن از سیاستهای مداخله جویانه خود در هر گوشه‌ای از جهان، سیاست خود را بر دگترین "اول آمریکا" متمرکز کرده و در صدد احیای دکترین مونرو در مقیاس آمریکای لاتین است. چین در قامت ابرقدرت جدید قد علم کرده است. در مقیاس جامعه ایران، رژیم استبدادی جمهوری اسلامی در ضعیفترین موقعیت خود در ۴۷ سال عمر ننگین خود است. ابر بحران اقتصادی سفره مردم را هر روز کوچک‌تر میکند، طبق نظرسنجی‌های گوناگون، بیش از ۷۰ درصد مردم خواهان برچیده شدن رژیم ناکارآمد و فاسد هستند. پدیدار گشتن هرچه بیشترشکاف بین جناحهای صاحب قدرت هر روز آشکارتر میشود. همه این مشکلات چنان خشمی در بین مردم ایجاد کرده که به آتش زیر خاکستر میماند که با هر جرقه‌ای میتواند به شورش‌های مردمی بینجامد.

آیا بدون اینکه ائتلاف و اتحادی از گرایش‌های مختلف سیاسی شکل گرفته باشد میتوان یک نظام سیاسی مستقر را از پای درآورد و به جای آن دموکراسی را جایگزین کرد؟

جنگ‌های خارجی در نبود آلترناتیوی که در بین مردم مقبولیت داشته باشد و در جامعه جهانی هم مطرح باشد و بتواند مردم را حول نیازهای وقت جامعه و بر علیه رژیم حاکم بسیج کند به خودی خود قادر نخواهند بود که رژیم مستقر را تغییر دهند و حاکمیتی مردمی و دموکراتیک را جایگزین آن کنند. سرنگونی رژیم منحوس اسلامی تنها به وسیله مردم ایران و تحت رهبری آلترناتیوی متشکل از اکثر نیروهای اپوزیسیون مقدور خواهد بود. اپوزیسیون ما که از پراکندگی و عدم انسجام رنج میبرد باید شرایط را درک کند و حول اشتراکات که همان گذار از حاکمیت جمهوری اسلامی است به اجماع برسد. هم جمهوری‌خواهان (سوسیال دمکراتها، چپ‌ها، ملیون) و هم پادشاهی خواهان باید این را بپذیرند که  صندوق رای و خواست مردم است که تعیین کننده نوع حکومت و فرایند سیاسی فردای ایران خواهد بود. جمهوری خواهان باید بپذیرند که در همکاری با هم و ایجاد انسجام درونی و انتخاب رهبری کم کاری کرده‌اند و نتوانسته‌اند خود را در قامت آلترناتیوی قابل اتکا به مردم ایران معرفی کنند. ظاهرا نیروهای جمهوری‌خواه در راستای تشکیل آلترناتیوی منسجم راه درازی در پیش دارند. باید سخت کار کرد و این رویا را به واقعیت تبدیل کرد  با همه این تفاسیر، همانطور که مردم در جریان حملات اسراییل و آمریکا ترجیح دادند در خانه بمانند و از آن حملات استقبال نکنند، در شرایطی که آلترناتیو مطرح و قابل اتکایی شکل نگرفته نمیتوان به سرنگونی رژیم ولایت فقیه در نتیجه حمله اسراییل یا آمریکا امید بست.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید