علی ربیعی وزیر کار پیشین دولت روحانی هفتە گذشتە ضمن تائید مشکلات کارگران گسترش تشکل های کارگری را چارە کار خواند و از کارگران خواست تا تشکل های خودشان را ایجاد کنند. (نقل بە معنی)
البتە این توصیە خوبی است و همە کارگران نیز سالهاست در تلاشند کە تشکل های کارگری مستقل خودشان را ایجاد کنند ولی آقای ربیعی بە آنها اجازە نمی داد. بنا بر این کارگران از چنین توصیە های استقبال می کنند. منتهی وقتی قصاب شناختە شدە تشکل های کارگری طی ٤٠ سال گذشتە کە در قلع و قم شوراها و سندیکاهای غیر حکومتی و اعضا و رهبران موثر آنها و معمار شوراهای اسلامی و خانە کارگر چنین توصیەای می کنند، هر کس با این سوابق ضد کارگری ربیعی آشنا باشد می فهمد آن تشکلی کە ربیعی بە دنبال آن است، با تشکلی کە کارگر می خواهد، زمین تا آسمان با هم فرق دارند.
اما چرا کسی کە در دوران ٦ سالە وزارتش حتی اجازە تشکیل یک سندیکای کارگری را نداد و هر کاری کە از دستش بر می آمد علیە چند سندیکا و تشکل مستقل کوتاهی نکرد، اندک زمانی پس از استیضاح و برکناریش از وزارت طرفدار گسترش تشکل های کارگری شدە است؟
جواب این سوال البتە نظر بە سوابق ایشان چندان دشوار نیست. آری او دنبال گسترش تشکل های کارگری است. ولی گسترش تشکل هایی از جنس تشکل های وابستە و مطیع و هم دست دولت و کارفرما. تشکل هایی مانند شوراهای اسلامی. تا مانند گذشتە کنترل آنها را خود و دوستانش در خانە کارگر و حزب اسلامی کار در اختیار داشتە باشند و با کمک آنها هم با موج سندیکا خواهی و مبارزاتی کارگران مقابلە کنند و هم حالا کە ارج و قربش را در حکومت از دست رفتە می بیند، تکیە گاهی برای خودش درست کند. بی جهت نیست کە بە دنبال هجوم نیروهای امنیتی و بازداشت دە ها نفر از اعضای شورای کارکنان هفت تپە و سازمانگران اعتصابات فولاد، در حالی کە رهبران واقعی کارگران آنها زیر شکنجەهای وحشیانە بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشتند. تصمیم بە سرهم بندی کردن شورای اسلامی در این دو کارخانە می گیرند. علیرضا محجوب کە تا قبل از دخالت نیروهای ویژە سرکوب ساکت نشستە بود، برای فراهم کردن زمینە کار عازم اهواز شد و از کارگران فولاد خواست تا هئیتی را برای دیدار با کمیسیون اجتماعی مجلس بە تهران بفرستند و حسین کمالی رئیس حزب اسلامی کار کە سمت رسمی دولتی ندارد در تهران با یک گروە شش نفرە از کارگران فولاد کە برای مذاکرە با مسئولین دولتی رفتە بودند ملاقت کرد!
کارفرمایان این واحدها نیز کە قبلا حاضر بە تحمل هیچ تشکل کارگری در کارخانە هایشان نبودند، بە امید برچیدن سندیکا و شورای کارگری مستقل از تشکیل شورای اسلامی در این کارخانە ها موافقت نمودند و از هیچ نوع همکاری دریغ نورزیدند.
در واقع تصمیم بە تشکیل شورای اسلامی در کارخانە هفت تپە تصمیم بە انحلال غیر قانونی سندیکا و شورای مستقل کارخانە بود. حال این پرسش پیش می آید کە اگر آقای ربیعی و دوستانش در خانە کارگر قصد گسترش تشکل های کارگری را دارند و قصد شان سوءاستفادە از موقعیت و گرفتن ماهی از آب گل آلود نیست، چە دلیل دیگر موجب شدە است کە آنها قصد کردەاند شورا و سندیکای موجود هفت تپە را منحل و به جایش شورای اسلامی بکارند؟ مگر شورای اسلامی کار چە می خواهد برای کارگر بکند کە سندیکا و شورای کنونی نمی توانند انجام دهند. حتی اگر ماهیت ربیعی و دارودستەاش بر کارگران معلوم نبود. همین دو مورد اخیر برای نشان دادن نیت واقعی شان از گسترش تشکل های بە اصطلاح کارگری کافی است. البتە تشکل های کارگری مستقل و واقعی در حال گسترش اند و اگر چنین نبود آقای ربیعی این همە سراسیمە نمی شد و بفکر مقابلە با آنها نمی افتاد.
افزودن دیدگاه جدید