رفتن به محتوای اصلی

دکتر فیروز آقازاده به ابدیت پیوست

دکتر فیروز آقازاده به ابدیت پیوست

من، سال پنجاه و پنج وارد دانشگاه شدم. چهار سال تحصیلات دانشگاهی من در تهران همزمان بود با یکی از دوران های اوج  نوسان جنبش های دانشجویی ایران. در این سالها با وجود اینکه بخش اعظم فدائیان خلق و مجاهدین خلق، یا کشته و اعدام  شده ، یا در زندان های رژیم ستم شاهی بودند، تئوری آلترناتیو انقلابی جنبش فدائی روز به روز پایگاه بیشتری در میان جنبش های دانشجویی و مردمی گرفته و گسترش می یافت. اگر سازمان چریک های فدائی خلق ایران تمرکز عمده خویش را بر عملیات انقلابی چریکی نظامی مبتنی کرده بود، عملا شاخه سیاسی اجتماعی آن را جنبش دانشجویان پیشگام تشکیل می دادند. 

در آن سالها نه تنها جنبش دانشجویی پیشگام تشکل های صنفی دانشجویی از قبیل کمیته های کوهنوردی، کمیته فیلم، گروه های تئاتر و گروه های ورزشی و غیره دیگر را بطور غالب در دست خویش داشتند، بلکه از طریق این ابزار، تنوری های نظری خویش را ترویج کرده و به روشنگری های سیاسی در میان طیف دانشجویان می پرداختند. دانشجویان پیشگام، به این موارد اکتفا نکرده، نه تنها به ترویج و  تبلیغ سیاسی در روابط اجتماعی خویش می پرداختند، به چاپ و نشر اعلامیه ها و اطلاعیه های سازمانی اقدام می کردند، بلکه با محیط های کارگری تماس گرفته و تلاش در روشنگری و سازماندهی در میان کارگران و زحمتکشان می نمودند. 

بازده فداکاری ها و جانفشانی های جنبش فدائی از یک طرف، و روشنگری های سیاسی اجتماعی هزاران هزار نفر از فعالین جنبش های دانشجویی پیشگام دانشگاه های ایران، ثمره خویش را در تظاهرات صدها هزار نفری هوادارن فدائیان خلق در تهران، و روی هم رفته میلیونی در سرتاسر کشور و  در اکثریت غالب شهرهای کشور نشان داد. 

اگر بعد از انقلاب، بازماندگان فدائیان خلق ازاد شده از زندان ها در تهران در ستاد سازمان در خیابان میکده دور هم جمع شده و به تدبیر و سازماندهی این نیروی عظیم کادرهای آماده دهها هزار نفری فکر می کردند، دانشجویان پیشگام، ستادهای خویش را در دانشگاه ها و دانشکده های مختلف تشکیل داده و به تبلیغ و ترویج آرمان خواهی سوسیالیستی در میان توده های میلیونی مردم بسط و گسترش می دادند. 

فیروز، نه به جمع آنهایی که در خیابان میکده گرد آمده بودند، بلکه به یکی از هدایت کنندگان جنبش دانشجویی پیشگام در دانشگاه تهران تعلق داشت. فیروز یکی از صدها رهبران جنبش دهها هزار نفری دانشجویی پیشگام دانشگاه های ایران تعلق داشت. او در آن روزها، سالهای آخر دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران را سپری می کرد.

همزمان با اوج گیری جنبش های میلیونی مردم ایران از سال ۱۳۵۶، مثل اکثر دانشجویان شهرستانی مقیم تهران، او هم راهی شهر خود شد. فیروز همشهری من بود و ا و هم مثل من به یک خانواده غیر مرفه تعلق داشتیم. فیروز، من و چند نفر دیگر از رفقای دانشجو ، با سرعت تمام شروع به تشکیل "کمیته شهر هواداران سازمان چریک‌های فدائی خلق در شهر نموده، اقدام به تشکیل جلسات منظم جهت نقش آفرینی فعال در روشنگری و سازماندهی جنبش توده ای در شهر خودمان نمودیم. ما این کار را از طریق سازماندهی کارمندان، معلمان، دانش آموزان آغاز کرده و از طریق نشر و توزیع اعلامیه های سازمانی، نوشتن و انتشار اعلامیه های محلی، تشکیل جلسات عمومی در مکان هایی که برایمان مقدور بود، با قوت و وسعت تمام به پیش می بردیم. در این مدت، فیروز به عنوان یک رفیق ارشد، نسبت به ماها نه فقط نقشی کلیدی در هدایت کمیته شهری ما داشت، بلکه بخاطر شخصیت والای خویش، از احترام ویژه ای میان ما، روشنفکران شهری و دیگر آشنایان و دانشجویان برخوردار بود.

به دنبال پیروزی قیام ملت ایران و به قولی دیگر شکست انقلاب آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران و بازگشایی مجدد دانشگاه ها، همه ما دوباره به دانشگاه های خویش بازگشتیم. درتمام طول سال ۱۳۵۸ فیروز یکی از ستون های جنبش دانشجویی پیشگام در دانشگاه تهران بود. دائما در حال جنب و جوش و فعالیت بود. یک لحظه ارامش نداشت و مثل یک عاشق آزادی خواه و عدالت جو، خود را موظف با ساختن پایه های یک نظام با ساختارهای سیاسی اجتماعی عادلانه و انسانی می دانست. 

فیروز، دانشگاه خود را به سال 58 تمام کرد، و به عنوان یک دکتر دندانپزشک به خدمت نظام وظیفه رفت. او در سالهای پر تلاطم 59، و 60 در خدمت نظام وظیفه بود، و پس از بازگشت از خدمت، اقدام به گشودن مطب خویش نموده و به عنوان دکتری که در کنار رفقای خویش قرار گرفته بود  و در قلب همشهریان برای خویش جای باز کرده بود ، به خدمت پرداخت. 

 آخرین باری که دیدمش، حدود بیست سال پیش بود، که برای اولین بار بعد از دربدری ها و آوارگی های اوایل دهه شصت، از خارج به ایران رفته بودم، سراغ فیروز را گرفته و به مطب او در شهر ارومیه رفتم. او خود را از شهر کوچک مان به ارومیه منتقل کرده و در آنجا مطب خویش را باز کرده و با خانواده خویش زندگی می کرد. همان مهر و محبت بی شائبه  قدیمی را همراه با شجاعت بی پایان در دفاع از ارزش های والای انسانی و پذیرش رفقای سابق در خود داشت و ساعت ها در مورد گذشته و خاطرات خویش با همدیگر به صحبت نشستیم.

بیست سال بعد، به ناگاه در غربت، خبر کوچ ابدی ناگهانی فیروز را شنیده، همراه با اندوه بی پایان درونی به فکر فرو می روم. جایگاه دهها هزار رفیق چون فیروز در تاریخ جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه ملّت ایران کجاست. آیا رفقایی و عزیزانی چون فیروز جایگاه واقعی و در خور خویش را در این جنبش یافتند؟ اگر نه؛ به چه دلایلی؟ اینجاست که جهت یافتن پاسخ به برخی از این سوالات، به آیینه تصویر امروزین اپوزیسیون آزادیخواه و عدالت جوی ایرانی و سازمان های چپ از نسل فدائیان خلق نظاره ای کرده و کدر درونیم بیشتر و بیشتر می شود.

همین به فکر فرو رفتن ها، مرا به سال پنجاه و هفت و هشت، و حرکت  دو سویه و موازی جنبش فدائی یکی از طریق جنبش توده ای سازمان یافته پیشگام دانشجویی از یک طرف، و از طرف دیگر تلاش رفقای خیابان میکده، در تشکیل ستاد ها و دفترهای سازمان در مراکز استان ها و شهرها می اندازد. من به نوبه خویش می توانم بگویم که احترام و حرمت بی شائبه و بی پایان دانشجویان پیشگام، به "رفقای فدائی" با توجه به سابقه خونبار و فداکارانه بنیانگذاران و ادامه دهندگان جنبش فدائیان خلق، همچنان بعد از سال پنجاه و هفت با قوت تمام ادامه یافته و آماده پذیرش بی چون و چرای رهبری رفقای خیابان میکده بودیم. این پذیرش اطاعت گرانه جنبش پیشگام از خیابان میکده، بعد ها خود را در سازماندهی های بعدی و تداوم پیکارهای بعدی خویش را به نمایش گذاشت.

ما پیشگامیها با عشق و فداکاری در راه آرمان های عدالت جویانه، استقلال طلبانه و آزادی خواهانه ، و در صفوف سازمان یافته دوشادوش هم با تعهد و احترام بی شائبه به رفقای فدائی خویش به پیکار ادامه می دادیم. دعواهای جدا شدن اقلیت از اکثریت، گروه کشتگر از اکثریت و و جدا ماندن بخشی دیگر به عنوان چریک های فدائی خلق  و غیره همگی در میان گروه قدیمی فدائیان خلق، که من آنها را فدائیان خیابان میکده می نامم، اتفاق می افتاد. ما پیشگامان، باید بالاخره در این شقه شقه شدن ها، وفاداری خویش را به یکی از این شقه ها اعلام کرده، پیکار خویش در راه عدالت و آزادی را در صفوف آنها  تداوم می دادیم.

امروز شاهد آن هستیم که رهبران جنبش پیشگام، یکی یکی در سکوت و ناشناسی کامل، از میان ما میروند، و این در شرایطی می باشد که پس از گذشت بیش از چهار و نیم دهه، هنوز جنبش سوسیالیستی و چپ ایران اسیر دست و پنجه های تعدادی از همان خیابان میکده ای ها می باشند، که با شبکه هایی از روابط شکل گرفته به سالها، از احترام و اعتماد مطلق و بی شائبه نسل دهها هزار نفری پیشگام به بنیانگذاران جنبش "فدائی"  برخوردار بوده و پنجه های خویش را بر گلوی سازمان های باقی مانده از نسل فدائیان فشار داده و با مدیریت مهندسی شده مثلا دموکراتیک از امکان برآمد دیالکتیکی سنتز نسل پیشگام جوان جهت رهبری جنبش سوسیالیستی و عدالت جویانه، با قدرت تمام جلوگیری به عمل می آورند. 

"فیروز" در سکوت کامل رفت. فیروز را دوستان  و رفقای نزدیکش می شناختند، و در رفتنش اندوه گرفته و افسوس خوردند، و با خاطرات روزهای پیکار و یادآوری شخصیت پاک، فداکار، تیزهوش، اجتماعی و مردمی او را گرامی داشتند. هزاران هزار نفر از فداکارترین فرزندان ملت ایران در صفوف پیشگامان عدالت، آزادی و سوسیالیسم پیکار کرده و امکان و جایگاه  آن را نیافتند تا قابلیت ها و توانایی های خویش را آنطور که در خور آنها بود، در سازمان های خویش به کار گیرند. 

رفقای خیابان میکده با وجود نوسانات نظری عمیق طی سالهای دراز، این کنترل را با قوت و قدرت تمام حفظ کرده اند. در چنین جو مهندسی کنترل شده، همچنان که به هیچ وجه نه تنها امکان برآمد نسل امثال "زوران ممدانی" های سی و هشت ساله نمیتو‌انند عروج کرده و سکان پیشگامی این جنبش را به دست بگیرند، بلکه این شبکه های تارعنکبوتی همچنان این جنبش چپ ایران را خفه خواهد کرد. 

"فیروز" رفت. نسل "فیروز" ها همه در سنین بالای شصت، بلکه اوایل هفتاد سالگی قرار دارند. صدها "فیروز" دیگر در سکوت کامل سیاسی از میان ما رفته اند. نگذاریم مرگ "فیروز" های دیگر در سکوت تمام سپری گردد. هزاران هزار "فیروز" دیگر در کوچه های محله های شهرهای ایران، همچنان همزمان به گذشته درخشان پیکارهای خویش در راه آزادی و عدالت، سمبل ها و نمونه های انسانیت در میان توده های کوچه ها و محلات بوده اند. آنها همچنان نسبت به وضعیت اسفبار سازمان ها و احزاب سیاسی سوسیالیستی ایران با دلی پر از درد و اندوه نظاره کرده و امید به معجزه ای از طرف آنها دارند.

دنیز ایشچی ۴ نوامبر ۲۰۲۵

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید