در این نوشتار قصد توضیح مشخصههای امپریالیسم نیست، لنین در کتاب "امپریالیسم بهمثابه بالاترین مرحله سرمایهداری" با قلمی روان و شیوا، با استفاده از متد علمی مشخصههای آن را بیان کرده است. هدف تنها بیان مسئلهای است که پس از فروریزی شوروی، در ادبیات برخی نیروهای چپ بهعمد به فراموشی سپردهشده است.
شوروی بر پایه دو علت: تأثیر سازگیهای داخلی و خارجی فروریخت. فقدان شوروی در بیست و اندی سال گذشته، در جهان عواملی را سببساز گردیده است. پس ستاندن بخش عمده مزایای اجتماعی در بسیاری از کشور، شدت جنگهای منطقهای، زیر پا گذاشت حقوق اولیه انسانها، تخریب شدید محیطزیست، ایجاد شبکههای کنترل افکار و مهندسی شدید آن، حذف برخی از دولتهای اجتماعی -محور ازجمله نمونههایی است که میتوان نام برد.
در بسیاری از مناطق، جنگ بر باز تقسیم جهان ادامه دارد، گویی در یک جنگ جهانی اعلان نشده و نامرئی بسر میبریم. جنگی که بسیاری از کشورهای جهان را درگیر خود نموده است. روسیه از دریای کاسپین با موشکهای بالستیک هدفی را در سوریه میزند، امریکا با متحدان غارتگر خود در اعم مناقشات با تجهیزات اهریمنی نظامی خود ویرانی ببار میآورد. جهان ما، جهانی کاملاً ناامن، جهانی که تخم نفاق در جایجای آن کاشته میشود، کی و کجا موجب نابودی کره زمین خواهد شد، معلوم نیست.
شوروی فروپاشید، ولی آیا امپریالیسم تغییر ماهیت داد؟. آیا جهان سرمایهداری سیمایی انسانی به خود گرفت؟
پاسخ کاملاً واضع است. پس از فروریزی شوروی نیز هنوز تضاد میان کار و سرمایه با همان شدت ادامه دارد، ماهیت امروزین جهان ما، بسان سالهای نخست سده بیستم و قبلتر از آن، در تضاد میان کار و سرمایه قرار دارد. حتی ابر دستاوردهای فنی و نوآوریهای بیسابقه از این تضاد نکاهیدهاند، که حتی بغرنجتر کردهاند. بر همین مبنا، به اعم پدیدهای اجتماعی این دوران بسان دورههای پیش باید از زاویه طبقاتی نگاه کرد، چراکه جهان، جهان طبقاتی است. هنوز هم بسان گذشته، 1% ابر ثروتمندان، برای 99 % جمعیت تحت استثمار تعیین تکلف میکنند. اگرچه امروزه تحریف مقوله فقر دستخوش تغییر شده است و داشتن یک واحد آپارتمان و ماشین هم هنوز فقیر است. لذا وجود چنین امکاناتی در سطح عمومی، نباید سبب محاسبات اشتباه در دگرگونی سیمای امپریالیسم گردد. ممکن است در سده آتی (در صورت ماندگاری سرمایهداری) یک فرد عادی یک هواپیما هم بخرد، ولی آیا متناسب به دوره میتوان وی را ثروتمند نامید؟. امروزه، با استفاده از پرداخت وامهای خرید کالا به اقساط سبب شده است که بخش عمده باشندگان جوامعِ سرمایهداری به بانکها مقروض باشند. بر همین اصل، پس از بحران مالی 2008 آن دسته از کسانی که جهت خرید مسکن... وام دریافت کرده بودند، در عدم امکان پرداخت بهراحتی، خانه و ماشین خود را به بانکها برگرداندند، ینی بیخانمان شدند. ازاینروی، سرمایهداری با ایجاد چنین امکاناتی، در عرصهای ممکن است شرایط را چنان دگرگون نماید، که در آینده خرید یک هواپیما بسان خرید یک ماشین در شرایط امروزی ما گردد. بر همین مبنا نباید تصور کرد، که سرمایه پدیدههای اجتماعی، نارضایتیها را درک نمیکند، به حال خود رها میسازد تا انبار گردند، بل متناسب با شرایط و فروکش کردن واکنشها، امکاناتی را واگذار مینماید، امکاناتی که شخص را کاملاً در خود غرق مینماید و این از شگردهای سرمایهداری است. وظیفه ما دیدن و درک، سازوکارهای ایجاد سودهای نجومی همزمان برای سرمایه است. تفاوت دیگر این است، که گاهی اوقات ارفاقهایی را برای مردم در نظر میگیرند. ینی هرچقدر حجم سرمایه برای سرمایهدار نجومی گردد، درصد معینی برای پائینیها بجهت فرونشاندن اعتراضات احتمالی، رام سازی جامعه در نظر گرفته میشود، این همان اصل مسلم است که برخی از نحلههای کمونیستی ما عملاً چشم بینا را بران بستهاند و تغییر در سیمای سرمایه را میجویند!.
شوروی فروپاشید، ولی آیا تاریخ نیز پایان یافت؟
سوسیالیسم از نوع اسکاندیناوی که در زمان حیات شوروی در برخی کشورهای اروپایی ایجاد شد یک عوامفریبی بزرگ بود، بیم از گسترش شوروی، درواقع مهار آن بود، نه بیش! در شرایط کنونی، بسیاری از آن آببندها که درواقع سدی برای گسترش اندیشههای سوسیالیستی بود، یکی پس از دیگری برچیده میشوند، در فقدان علت، معلول نیز از بین میرود.
دمکراسی مورد پیشنهاد امپریالیسم را هم باید بر دیوارهای آغشته به خون انسانهای بیگناه شهرهای کشورهای چون افغانستان، عراق، لیبی و سوریه دید، دمکراسی، حقوق بشر، این واژگان پرطمطراق امپریالیستی درواقع، برگه جواز برای ویرانی تمدن کشورهایی است، که منابع ای داشته، دودستی تقدیم هیولای امپریالیستی نمیکنند.
جهانیسازی پدیدهای ژرفا سرمایه دارانه، امپریالیستی در راستای اهداف امپریالیستی غارت جهان است، هیچ بهره دیگر برای مردم نخواهد داشت. سرمایهداری جهت ایجاد بازار فروش فراوردههای صنعتی، غیر صنعتی ... و حتی سهام ابر شرکتها و درگیر کردن مردم به خود، به یک فضای فشردهشده نیازمند است. این آن جهانیسازی که مرزها برای پیدایش افق انسانیتها بازمیگردد، نیست، در اینجا هدف غارت ثروت ملل دیگر است، ثروتی که در کشورهای پیشرفته متمرکز، رفاهی نسبی برای مردم همان کشورها ایجاد، در مقابل کشور غارت شونده، عقبمانده و هرچه بیشتر در فقر غوطهور میگردد. برای مثال ایران با منابع طبیعی سرشار خود، همزمان سیستان و بلوچستان.... را در خود جایی داده است که، فاقد چند ساختمان با بلوکهای سیمانی بنام مدرسه است، آیا در اروپا و امریکا... کودکان در آلونکها درس میخوانند؟
امپریالیسم در معانی لغوی خود تغییری نکرده، تنها رویکردهایی را در پیش برد اهداف غارت گرانه خود اتخاذ کرده است.
هنوز هم بسان گذشتههای دور و نزدیک غارت ثروت ملی کشورها با زیر پا گذاشتن حق حاکمیت ملی توسط امپریالیسم جهانی بر پایه همان فرمولهای لنین ادامه دارد.
سیاستهای نتولیبرالی، بازار آزاد و بدون کنترل، کاهش نقش دولت تا حد یک تشکیلات مرزبانی جهت حفظ امنیت نئولیبرالها، زمینهساز بستری برای حذف دولت بهمثابه تنظیمگر حل روابط و ایجاد شرایط تقسیم ثروت عادلانه آن است. اگرچه ما با گفته مارکس: که دولت ماشین سرکوبی یک طبقه بر طبقه دیگر است، کاملاً موافقیم. اما در شرایط فعلی حاکمیت افسارگسسته بازار آزاد که سبب فقر میلیونها انسان گشته است، با سرعت منابع زمین را میمکد، ویرانی ببار میآورد، سایر موجودات دنیای وحش را که به همان اندازه ما حق حیات دارند منقرض میکند، تنها دولت بر پایه اتکا به همه و رأی مستقیم همه تا گذار جامعه به مراحل عالیتر، گزینه بیبدیل است. طبیعتاً در اینجا منظور از دولت دولتهای سرمایه دارانه که در چندین سده متوالی واقعیت ماهیت خود را به نمایش گذاشتهاند نیست، بل دولتهایی منظور است که کم بیش بر مشارکت عموم جامعه استوار باشد.
از طرفی نیز در دو دهه پس از فروریزی شوروی، مبارزه طبقاتی فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته، اینک میرود که هرچه بیشتر منسجمتر گردد. جهان از حالت گیج شدن پس از ضربه به اردوگاه سوسیالیسم، به خود میآید، نبرد با دشمن بشریت متناسب با نیازهای دوران با رویکردی جدید آغاز میشود. حزبهای کمونیستی با برطرف نمودن یاسهای حاصل از پیروزی موقت نظام سرمایهداری و بهرهمندی از تجارب سوسیالیسم شوروی برای ساختمان دنیای بهتر خیز برمیدارند.
اما، رویکردهای برخی نیروهای کمونیستی در ایران بهویژه پس از فروریزی شوروی، در برخورد و تأکید بر مبارزه با امپریالیسم، و یا چشمپوشی بر موجودیت ویرانگر آن، نافی وجود یکی از هارترین نیرو و فاز سرمایهداری نمیشود. چه این نیروها امپریالیسم را نادیده بگیرند و چه نگیرند، جهان ما جهان یکهتازی نیروهای امپریالیستی است. نادیده گرفتن وجود و نقش امپریالیسم، همزمان افزودن پیشوند و پسوند به سوسیالیسم، ماهیت و مشخصه شاخص هیچکدام را دگرگون نمیکند.
در شرایط امروزی، رژیم ضد مردمی ولایی، با اعمال سیاستهای خطرناک منطقهای، با بنبست اقتصادی، آسیبهای وارده اجتماعی و بادهها مسئله گوناگون، جهت پذیرش ملی، متعاقباً تداوم بقای خود، نیاز به ساختن دشمن در خارج از مرزها دارد. این حرکت ویرانگر رژیم ضد ملی و ضد مردمی میتواند سببساز یورش امپریالیستها به همراه عوامل منطقهای و همزمان با نامهنگاریهای خودخواهانه برخیها به اهریمنیترین سرکرده امپریالیسم، به ایران گردد. در چنین شرایطی سهم نیروهای کمونیست در برابر صیانت از میهن دوچندان میگردد. در صورت حمله نظامی امریکا و سایرین و یا دخالت در گماشتن عوامل خود در ایران، کمونیستها باید در دو جبهه؛ هم با امپریالیسم و هم با حکومت ضد مردمی ولایی بجنگند. پناه بردن به هریک از دو طرف درگیر، برای یک کمونیست در آینده فاجعهبار و بهمثابه خیانت ارزیابی خواهد شد.
ادامه سیاست نادیده گرفتن موجودیت و نقش امپریالیسم در جهان، موجب عدم درک درست توازن قوا، در جهان و منطقه میگردد، جایگاه دوست و دشمن در محاسبات را بههمریخته، سبب میگردد، که ناخواسته در صف نیروهای اهریمن – امپریالیستی مطالباتی را طرح کنیم، که نیاز همان نیروهاست، مسیر پویندگی کشور را با موانع بسیار همراه سازیم. البته در تعیین صفبندیها نیز نباید، اندازه را ازنظر دور داشت، با اتخاذ سیاست ویرانگر مبارزه با "استکبار جهانی" به سیاق و سبک رژیم ولایی خود را منزوی نموده، مشکلاتی را برای زندگی مردم فراهمسازیم. در جهان کنونی باید با همه کشورهای جهان چه امپریالیستی و غیر امپریالیستی و دمکراتیک روابط سیاسی –اقتصادی بر پایه حفظ منافع ملی داشت. اما لازمه چنین روابطی اقرار و پذیرش موجودیت امپریالیسم بهمثابه نیروی اهریمنی غارتگر، دخالت گر است. باید پدیدهها را چنان دید که موجودند، زندگی در دنیای رؤیایی نبود نیرویی بنام امپریالیسم خواب نیست، بهترین حالت خود سادهلوحی و در بدترین آن دشمنی با منافع ملی ایران است. نگاه ملتمسانه به امپریالیسم و دیدن آن بهمثابه سوشیانس بزرگترین خیانت به مردم است.
افزودن دیدگاه جدید