رفتن به محتوای اصلی

برگ‌هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ١٠

برگ‌هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ١٠

پس از کودتای ننگین ٢٨ مرداد هجوم وحشیانه کودتاچی‌ها به اتحادیه‌های واقعی شدت بی‌سابقه‌ای یافت. در این یورش علاوه بر کودتاچیان طرفدار کاشانی نیز شرکت وسیع داشتند.

در همان روزهای نخست پس از کودتا هزاران مبارز و صدها فعال و رهبر اتحادیه‌ای در شهرهای مختلف توسط مأموران حکومت‌نظامی دستگیر و در زندان‌ها و پادگان‌های نظامی به بند کشیده شدند.و فعالیت اتحادیه‌های واقعی و موردحمایت کارگران هم کلاً مانند حزب توده ایران و سازمان‌های دمکراتیک و مردمی ممنوع و فرمان انحلال آنان صادر شد. در کنار آن درحالی‌که همه روزنامه‌ها و نشریات مستقل و غیردولتی تعطیل و سانسور شدید برقرارشده بود و مخالفین امکانی برای دفاع از خود نداشتند، کارزار تبلیغاتی شدیدی به‌منظور ارعاب و علیه فعالیت اتحادیه‌ها به‌منظور تخریب سیمای مردمی آن‌ها در رسانه‌های تحت کنترل کودتاچیان به راه افتاد. بااین‌همه تبلیغات و بگیروببند، اما گروهی از اعضا اتحادیه‌ها مرعوب جو نشدند و بلافاصله با تشکیل محافل و هسته‌هایی کوشش کردند به فعالیت‌های سندیکایی متناسب با شرایط تازه ادامه دهند. به نوشته "حبیب لاجوردی" در فروردین سال ١٣٣٣ ٣٥ تن از اعضای شورای متحده مرکزی که از رهبران شعبه تهران این سازمان بودند و تا آن موقع موفق به دستگیری آن‌ها نشده بودند دستگیر شدند. چنانکه لاجوردی در صفحه ٣٥٦ کتابش "اتحادیه‌های کارگری و خودکامگی در ایران" نوشته است، این سرکوب‌ها و تبلیغات دروغین ولی موجب از دست رفتن محبوبیت و مقبولیت شورای متحده مرکزی در میان کارگران نشد. بنا به نوشته لاجوردی، در سال ١٣٣٤ گروهی از مسئولین شورا که شمارشان به ٥٠٠ نفر می‌رسید، سازمانی متشکل از رهبران اصلی اتحادیه‌ها را همچنان حفظ کرده بودند. شماری از رهبران سندیکایی آن دوران در سال‌های بعد از انقلاب نیز وجود کانون‌های مقاومت بعد از کودتا را تائید می‌کنند. درواقع این تلاش‌ها و مقاومت‌ها البته با فراز و نشیب‌های تا زمان انقلاب ٥٧ هم ادامه داشت و حتی تشکیلات سندیکاهای رستاخیزی و کنترل پلیسی بر سندیکاهای دولتی با همه تمهیداتی که برای جلوگیری از نفوذ طرفداران سندیکاهای واقعی اندیشیده شده بود در این کار کمتر موفق می‌شدند. رهبران شناخته‌شده و سابقه‌دار طبعاً نمی‌توانستند به مراکز تصمیم‌گیری اتحادیه‌های کارگری دولتی نفوذ کنند، ولی از طریق تربیت و آموزش افراد ناشناخته شده برای ساواک سعی می‌کردند روی فعالیت آن‌ها اثر بگذارند و در عمل پرده از وابستگی و بی‌خاصیت بودنشان بردارند و تفاوت‌هایشان با اتحادیه‌های واقعی را نشان دهند و روحیه تشکل خواهی کارگران را تقویت کنند. تأثیرات روی اعضای یکی از این اتحادیه در دوران اوج رونق اقتصادی و کنترل ساواک بر اتحادیه‌ها چنان زیاد شد که در کنگره آن هیئت‌رئیسه فرمایشی کنگره که نمی‌توانست به خاطر مخالفت‌های نمایندگان کنگره برنامه از پیش آماده و تائید شده‌اش توسط ساواک را از تصویب بگذراند، کل کنگره را منحل کرد.

"کنگره اتحادیه‌های کارگری" که یک تشکل فرمایشی مخالف اتحادیه‌های واقعی و غیردولتی و دولت "مصدق" و حامی کودتاچیان پیش از کودتا بود به‌پاس خیانت‌هایی که کرده بود اولین اتحادیه‌ای بود که در اوج سرکوب شورای متحده مرکزی و در اصل برای حمایت از کودتاچیان از دولت زاهدی اجازه فعالیت گرفت. در رأس این اتحادیه "امیر کیوان" دبیر کل آن بود که در سال ١٣٢٣ به همراه "شمس صدری" در سرکوب اتحادیه کارگران نساج اصفهان به همراه دربار و فرماندار نظامی اصفهان نقش اصلی را داشتند و در میان کارگران به بدنامی شهره بودند. مخالفت آن‌ها با اتحادیه‌های کارگری واقعی ظاهراً از موضع ملی‌گرایانه بود. اما مخالفتشان با مصدق و همدستی‌شان با کودتاچیان کاذب بودن ادعای ملی‌گرا بودنشان را اثبات کرد. با چنین سابقه‌ای شکست چنین اتحادیه‌ای پیشاپیش محرز بود. "لاجوردی" در صفحه ٣٥٩ کتاب خود پس از اشاره به اینکه این اتحادیه هیچ کاری برای کارگران نمی‌کرد، در مورد رابطه آن با کارگران و فعالیت‌هایش می‌نویسد، :"کارگران ایران که در دهه ٢٠ چنان با شور و شوق از اتحادیه‌های کارگری غیردولتی پشتیبانی کرده بودند، برای اثبات بلوغ سیاسی خویش پیوستن به این اتحادیه‌های فرمایشی را نپذیرفتند". در صفحات مختلف کتاب این بی‌اعتمادی نسبت به اتحادیه‌های کارگری فرمایشی و ناکامی آن‌ها در جذب کارگران به نقل از منابع مختلف به‌کرات آمده است.

نفوذ ماندگار شورای متحده مرکزی روی کارگران که نتیجه فعالیت و دست آورده‌ای مبارزاتی آن ازجمله تحمیل نخستین قانون کار در زمان خود جامع ایران بود، و تأثیرات فعالیت‌های آگاه‌گرانه آن روی کارگران و همچنین آموزش‌های طبقاتی که طبقه کارگر در جریان اعتصابات خود پیداکرده بود، بازگرداندن طبقه کارگر به گذشته‌ای را که از هیچ حق‌وحقوقی برخوردار نبود غیرممکن کرده بود. هم ازاین‌رو تلاش‌های حکومت، کارفرمایان و دولت‌های خارجی کودتاچی بعد از کودتا برای پس گرفتن همه آن دستاوردهایی که نتیجه پیکار طبقاتی سازمان‌یافته وسیع طبقه کارگر بود بی‌نتیجه ماند. به همین جهت و همچنین برای از بین بردن اثرات روانی و مادی آن دوره ١٢ ساله درخشان و به انحراف بردن مبارزات طبقه کارگر راه چاره را در تشکیل اتحادیه‌های فرمایشی و تحت کنترل شدید پلیسی یافتند. واضح بود که کارگرانی که هم تجربه اتحادیه‌های واقعی و مبارز و هم مدل فرمایشی‌شان را سر گذرانده بودند، اغوا نشوند و در عوض سعی کنند تا جایی که امکان دارد بجای آنکه به خدمت آن‌ها درآیند، آن‌ها را به خدمت خود بگیرند و هر جا هم که شرایط اجازه می‌داد سندیکاهای مستقل را دوباره احیا کنند. این تلاش‌ها گرچه نتوانست به احیای شورای متحده مرکزی منجر شود ولی حداقل توانست دستاوردهای آن را تا حدود زیادی تا زمان انقلاب ٥٧ حفظ کند حفظ کنند. پس از اصلاحات ارضی و هجوم روستائیان به شهرها و کارخانه‌ها و کنار رفتن شمار زیادی از کارگران که تجربیات اتحادیه‌ای دهه ٢٠ را با خود داشتند مبارزات اتحادیه‌ای نیز برای مدتی تضعیف شد و یک و نیم دهه وقت لازم بود که نیروی کار جدید به‌تدریج یاد بگیرد که چرا و چگونه باید خود را متشکل کند تا بتواند از حق‌وحقوق خود که نتیجه تلاش‌های نسل‌های پیشین هم‌طبقه‌ای‌هایش بود دفاع کند.

در قسمت بعدی برگه‌ای دیگری از تاریخ جنبش سندیکایی را مرور می‌کنیم.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید