بیشک واقعه 30 خرداد سال 60 نقطه عطفی در مبارزات دمکراتیک ایران و انحرافی از انقلاب 57 محسوب میگردد. پرداختن به این موضوع و ریشهیابی علل آن هنوز هم نیاز مبرم جنبش دمکراتیک و عدالت خواهانه کشورمان است.
سالها قبل از انقلاب 57 چه در زندانها و چه بیرون از زندان روابط مجاهدین خلق با دیگر جناحهای مذهبی خصوصاً روحانیت رو به سردی گراییده بود. که در ادامه واقعه 30 خرداد 60 را به وقوع پیوست؛ واقعهای که در تاریخ مبارزات سیاسی کشورمان یک حادثه بسیار غمانگیز و مصیبتبار بود، و مردم ایران همیشه سنگینی آن را بر دوش خود احساس خواهند کرد. بررسی این فاجعه نیازمند پرداختن و بررسی رویدادهای یک صد سال اخیر از مشروطیت به این طرف است. نمی توان تصادم خونین مجاهدین را با دیگر هم مسلکان مسلمان خود مورد کنکاش قرار داد، بی آنکه سلطه دیرپای شریعتمداران حوزه های علمیه را بخصوص در این صد سال اخیر از نظر دور داشت. همچنین لازم است به نقش تعیین کننده جمهوری اسلامی و تصمیم آنان برای سرکوب مجاهدین خلق و دیگر نیروهای سیاسی، نقش امپریالیسم آمریکا در هدایت جمهوری اسلامی به سرکوب مجاهدین خلق، خطای رهبری مجاهدین خلق در درک توان و آرایش نیروها و اتخاذ تصمیمهای فاجعهبار توسط آنها و همچنین اشتباههای نیروهای سیاسی از جمله چپ در برخورد منطقی با این موضوع باید پرداخت.
انقلاب مشروطیت تا حدودی توانست سلطه روحانیت را لگام زند، ولی متأسفانه به خاطر محدودیتهای تاریخی و ضعف نیروهای نوین اجتماعی در جهت کاربست نظراتشان در راستای جدایی دین از حکومت، در نهایت مجبور به نوعی مصالحه با روحانیت در تدوین قانون اساسی شدند. و از التقاط قانون کونستیتوسیون فرنگی با قوانین اسلامی ملغمهای را عرضه کردند، که در بطن خود حامل دوگانگی لائیستیسیته و مشروعه بود. این موضوع همان موقع هم داد خیلی از روشنفکران ترقی خواه را درآورد. آنان بارها فریاد برآوردند؛ “این مشروطه سر از جای دیگری در خواهد آورد.“ سرشت اساساً مذهبی روشنفکران و پیشروان جریانات سیاسی ایران عامداً حافظه تاریخی - سیاسی جامعه معاصر را خدشهدار و از انتقال تجارب نسلهای گذشته به نسلهای بعدی جلوگیری کرد. عدم آگاهی کافی از اندیشههای نوین و ممنوعیت انتشار تحقیقات علمی در بارۀ تاریخ اسلام و دین، زمینه را برای رشد باورهای غیر علمی باز گذاشت.
روشنفکران مذهبی که نتوانسته بودند خود را از قیود باورهای ایدهآلیستی رها سازند، در برابر سیل بنیانافکن یافتههای علمی و دستآوردهای علوم اجتماعی سعی در نزدیکسازی علم با متافیزیک داشتند. روشنفکران مذهبی رادیکال از اختلاط دین (اسلام) با مارکسیسم درپی یافتن راهحلی بر دوگانگی حاکم بر باورهای خود بودند. البته این دوگانگی صرفاً مختص روشنفکران مذهبی نبود. مارکسیستهای ایرانی هم که هنوز نتوانسته بودند بین اعتقادات قبلی و باورهای نوین خود مرزها را ترسیم نمایند، به نوعی حامل این دوگانگی بودند. اینان نیز گاهاً با عاریهگیری از ایدهآلیسم و عدم مرزبندی مشخص با دین و ناآگاهی از تعالیم اجتماعی اسلام، در روند مبارزه دچار انحراف شدند. در این مورد نقش حزب توده ایران در ایجاد توهم نزدیکی ماتریالیسم و ایدهآلیسم، و شبیه جلوه دادن تعالیم اجتماعی اسلام با سوسیالیسم، مؤثر بود.
حزب توده ایران در سال 1325 با اعلام اینکه “هر گونه عناد و مخالفت با دین اسلام را ابلهانه قلمداد مینماید، ..... “ نقش خود را در زدودن توهمات مذهبی جامعه و بخصوص جامعه روشنفکری به فراموشی سپرد. این سیاست منجر به حمایت از جریانات سال 42 و نهایتاً از روحانیت حاکم در انقلاب 57 گردید. بطوریکه رفیق احسان طبری در مقالهای به نام "سوسیالیسم و اسلام“ مینویسد: “عدهای تنگ نظر از قرابت اسلام و سوسیالسم در هراسند.“ این توهم در بین سایر نیروهای چپ نیز کمابیش دیده میشد، رفیق مصطفی شعاعیان در سال 1343 اعلام میکند: “برای مبارزه با رژیم شاه باید به روحانیون و شبکه گسترده آنها یعنی مساجد در شهرها و روستاها تکیه زد و از موقعیت اجتماعی این قشر به نفع حرکات تودهها استفاده نمود.“ سالها بعد بزرگمردی چون خسرو گلسرخی در دادگاه تاریخیاش اعلام میدارد: “از عدالت اجتماعی اسلام به سوسیالیسم رسیدهام.“ تمامی این عبارات حاکی از عدم آشنایی کافی آنان از تاریخ ایران و اسلام و از تعالیم و آموزههای اجتماعی اسلام است. در خوشبینانهترین حالت ناشی از ضعف آنان در انطباق دستآوردهای علمی- مارکسیستی با واقعیات جامعه بوده است.
تأثیر مذهب به خصوص شیعهگری در اکثر این مبارزین به وضوح آشکار بود. حقیقتاً در بریدن آنان از اسلام و گرویدنشان به مارکسیسم عنصر نقد علمی و آگاهی بهای لازم را نداشته است. جلال آل احمد نمونه خوبی در این خصوص میتواند باشد؛ وی که در یک خانواده مذهبی و آخوندی پرورش یافته بود تا مدیریت نشریه مردم ارگان رسمی حزب توده ارتقاء مییابد؛ و در بازگشت به خویشتن خود را “خسی در میقات“ مییابد.
-------------------
این مطلبی را زنده یاد، رفیق سیف اله اکبری (عمو سیف) نوشته شده بود که توسط یکی از دوستان آن زنده یاد، به سایت «به پیش» ارسال شده است.
افزودن دیدگاه جدید