رفتن به محتوای اصلی

جنبش کارگری و مبارزه برای دموکراسی در نیجریه

جنبش کارگری و مبارزه برای دموکراسی در نیجریه
بخش نهم

مذاکره و چالش با دولت: از تامین اجتماعی تا مبارزه دموکراتیک

کنگره کارگران نیجریه NLC برای مبارزات سنتی خود برای حقوق کارگران و تأمین اجتماعی معروف است. اما این مبارزه را نمی توان از یک سری مسائل دیگر جدا کرد - حداقل نه از دموکراسی، شفافیت مالی، و آزادی های فردی - و از دیگر فعالین دموکراسی خواه در جنبش مدنی. این نشان می دهد که NLC تجریدی عمل نکرده است: همواره در اتحاد با دیگران در توسعه منافع کارگری عمل می کند، و همواره نیز ادعا کرده است که برای همه اعضای جامعه مدنی نیجریه صحبت می کند. بنابراین علاوه بر مبارزات سنتی کارگران، و در هماهنگی و همکاری نزدیک با آنها، جنبش کارگری همواره پیشتاز مبارزات علیه زیاده خواهی های دولت ها و سیاست های ناعادلانه آنها بوده است و تا دهه 1980 هم با اقتدار و استقلال کامل از حکومت عمل می کرد. این رفتار و عملکرد بیرونی از نزدیک با رشد توان نسبی سرمایه داری در کشور بویژه با ظهور اقتصاد صنایع نفتی مرتبط است. عیسی آرِمو می نویسد که استقلال سیاسی کارگران در اصل "تشکل مستقیم حزبی" ریشه دارد؛ همکاری و همیاری حساب شده با "بورژوازی ملی مترقی با هدف بهبود شرایط زندگی و کار طبقه" و "در ارتباط با جنبش کمونیستی در جهان که به نفع حذف سوء استفاده و استقرار نظم اجتماعی نوین است،" حتی وقتی که این ارتباطات در تضاد با میل و علاقه حاکمین دولتی قرار داشت. این شاخصه ها همه علامت و شهادتی قوی بر استقلال عملی جنبش کار هستند.

در نزدیکی با مبارزات کارگری کنگره نیز از نزدیک سیاست حزبی را دنبال می کند. استدلال برای این نزدیکی همواره این بوده است که سیاست های نزدیک به منافع کارگران در سطح ملی باید حمایت شود. در جمهوری اول نیجریه 1960-1966 بخشی از جنبش کارگری حزب سوسیالیست کارگران و دهقانان (SWAFP) و حزب کارگران نیجریه (NLP) را بنیاد گذاشت. در جمهوری سوم که سقوط کرد نیز NLC برای تأسیس حزب ملی کارگری NLP به کمیسیون ملی انتخابات درخواست گذاشت اما این تقاضا رد شد. در حال حاضر نیز جریانی در داخل NLC برای بازسازی حزب زنده است و در عمل اساسنامه کنگره نیز تأکید دارد که
1- کارگران نیجریه خواستار حزب سیاسی خود هستند؛
2- کارگران می توانند برای تشکیل حزب سیاسی ویژه خود سازماندهی کنند؛
3- رهبری حزب کارگر باید به مترقی ترین ایدئولوژی و متعهد ترین افراد به منافع طبقه کارگران وابسته باشد و در آن ریشه داشته باشد؛
4- حزب طبقه کارگر باید برنامه سیاسی کاملاً مستقل از سایر احزاب داشته باشد؛
5- حزب کار باید از اعضای طبقه کار تشکیل شود و وسیله همین طبقه ادامه یابد نه در شراکت با طبقات حاکمه و وابسته به منافع دیگر.

در ارتباط با مسئله دولت، کنگره ملی کارگران NLC، بویژه در دهه های 1980 و 90 و دولت نظامیان، توانست کارگران را علیه استبداد طبقات قدرتمند سیاسی و اقتصادی متحد کند. کنگره در عین حال در بسیج افکار عمومی و اعتراض به اقدامات افراطی هیئت حاکمه در رابطه با مسائل کارگری و تأمین اجتماعی در سطوح ملی از قبیل آموزش و پرورش، بهداشت عمومی، انرژی و امنیت اجتماعی نیز موفق بود. در این جریان اما NLC با جبهه های مختلفی روبرو بود که موفقیت و شکست هایی را با خود به همراه آورد. در زیر به سه نمونه از این زمینه ها پرداخته می شود.

یک نمونه کلاسیک برای مشکلات موجود در رابطه بین دولت و کارگران در زمان ریاضت های اقتصادی دیده می شود که مسبب بسیاری از دشواری های اقتصادی در سطح زندگی کارگران می گردد. بطور مثال رژیم بابانگیدا سعی کرد با قول ترمیم و لغو قوانین ضد کارگری انتظارات و توجه کارگران را بالا ببرد که با اعلام دولت بوهاری ادامه یافت که شامل قول افزایش دستمزدها، آزادی کارگران، و بهبود شرایط کار و زندگی آنان می شد. اما بزودی روشن شد که این قول های توخالی محتوایی ندارد و در سطح حرف باقی ماند و برعکس با حذف رایانه ها در اقلام حیاتی و کاهش تعهدات حکومت در تأمین اجتماعی و کاهش منافع بازنشستگی کارگران و کارکنان دولتی بر دشواریهای اقتصادی زندگی طبقه کار افزود. این سیاست ها همه برای اقناع شرط و شروط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی صورت می گرفت و در جریان آن حقوق و آزادی تشکل های کارگری هم مورد تهدید قرار گرفت و اعتراضات آنان ممنوع گردید و سرکوب کارگران توسعه یافت.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید