بارها شنیدهایم که از سوی اقتصاددانان لیبرال و گاهی غیر لیبرال گفته میشود اقتصاد جمهوری اسلامی «سرمایهداری متعارف» نیست. این گزارهپردازی درون خود، یک دفاع تلویحی از سرمایهداری دارد. به این معنی که حالا که سرمایهداریِ جمهوری اسلامی متعارف نیست، باید یک سرمایهداری متعارف بسازیم که همه با هم به مدینهی فاضله برویم. اما این گزارهپردازان اقتصادی هیچگاه نمیگویند منظورشان از «متعارف» دقیقاً چیست؟ آیا یک مدل مثال و نمونه وجود دارد که هر کس در آن باشد متعارف است و بقیه نیستند؟ به عنوان مثال حالا که آمریکا معاهدهی برتون-وودز را زیر پا میگذارد و جنگ تعرفهها راه میاندازد هم متعارف نیست؟ این متعارف دقیقاً چیست و کجاست؟ یعنی اگر در راس دولت، به جای آخوندی که نامش حسن است، یک کراواتی، با ریش سه تیغ داشته باشیم که نامش مثلاً کامبیز یا بیژن باشد، همه چیز درست میشود و کارگر و معلم و اختلاسگر و امید اسدبیگی و اسماعیل بخشی و خلاصه همه، با هم به بهشت میروند؟
چنین گزارههایی، خواه صریح باشند و خواه تلویحی، نهایتاً ابزارهای تبلیغاتی وضعیت موجوداند. اما هر دروغی، بخشی از حقیقت را با خود حمل میکند. وضعیت سیاسی جمهوری اسلامی واقعاً «نامتعارف» است. ما عملاً با یک وضعیت سیاسی ویژه و البته نا روشن طرف هستیم که تکلیفش با خودش مشخص نیست. یکی از مثالها و مصداقهای این ناروشنی و بلاتکلیفی، موضوع این نوشتار است.
انتخابات پارلمان تقریباً در تمام دنیا، مبارزهی سیاسی میان برنامهها، اهداف و اصول احزاب سیاسی است. هر کاندیدای پارلمان، منتخب حزبش برای یک منطقه است و مردم نه به نام و قیافه و مدل لباس او، که به برنامه و سیاستهای حزبی آن فرد رای میدهند. اگر در طول نمایندگی این فرد، او از برنامهی وعده شده تخطی کند، عمر سیاسیاش تمام میشود و البته حامیان سیاسی حزب هم میتوانند بروند یقهی حزب را به دلیل انتخاب نادرست شان بگیرند.
اما در مجلس ایران، که به دلیل نبود فضای عقلی در آن و همچنین همهمهها و بینظمی جلسات، شباهت عجیبی هم به مدرسهی موشها دارد، وضعیت به طور کلی متفاوت است. نمایندگان مجلس، چند ماه آخر مجلس را، به زمینهسازی برای انتخابات مجلس بعدی میگذرانند. هر فرد، خود یک حزب سیاسی میشود که بعداً در مقابل کسی پاسخگو نباشد. نطقهای مهیج پیش از دستور در مجلس و باز شدن نطق کسانی که سه سال و نیم حتی یک کلمه در مجلس حرف نزدهاند و احتمالاً در رایگیری برای طرحها هم رای ممتنع دادهاند تنها بخشی از ماجراست.
این نمایندگان، از شوق و اشتیاق خدمت به خلق، شال و کلاه میکنند و به حوزههای انتخابیه میروند. در این ماههای آخر مجلس میتوان آنها را در مساجد، هیاتها، قهوهخانهها، کنسرتها، عروسیها، افتتاحها، و هر جا که ممکن است چند رای وجود داشته باشد، دید. علاوه بر این سازماندهی برای گدایی رای نیز در همین فرصت باقی مانده انجام میشود. بنابراین نمایندگان دیگر در مجلس نیستند. حتی اگر در جلسات شرکت کنند.
این فرصت خالی بودن مجلس، مجالی برای دولت حسن روحانی شده است تا «تقاضای استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری» را از مجلس بکند. طرح و لایحهای که خود دولت، در گرماگرم اعتراضات معیشتی به مجلس فرستاده بود تا در اقدامی تبلیغاتی به کارگران و حقوقبگیران بگوید به فکر آنهاست! حالا همین دولت به سراغ لایحه رفته است تا آن را پس بگیرد تا احیاناً آن را به سطل زباله بیندازد.
برای روشن شدن اهمیت لایحه، کافی است بدانیم که طرح همسانسازی حقوق بازنشستگان که در طول دو سال اخیر دهها تجمع اعتراضی برای اجرای آن برگزار شده است، شفافیت استخدام در نهادهای دولتی، روشن شدن وضعیت شغلی بیش از سه ملیون کارگر قراردادی دولت و چندین مورد مشابه دیگر، در گروی این طرح بوده است.
اما نکتهی با اهمیتتر اینجاست که بازنشستگان کشور علیه این استردادخواهی بیانیه دادهاند و بازنشستگان اصفهان نیز علیه این اقدام دولت تجمع اعتراضی برگزار کردهاند.
در واقع معلوم است نمایندگان مجلس، دنبال کارهای خود هستند که برایشان مهمتر از امور جاری مجلس است. اما آنانی که متوجه ضایع شدن حقشان در صورت عملی شدن تصمیم دولت هستند، پای کار ایستادهاند و موثرتر از مجلس عمل میکنند. حال باید پرسید ساکنین فعلی بهارستان لایق نمایندگی مردم هستند یا بازنشستگان آگاه و کارگران معترض؟
نمایندگان واقعی مردم را میتوان در تجمعات، در زندانها و در اعتصابات کارگری دید. وگرنه آنان که نام نماینده را یدک میکشند، جز در پر کردن جیب خود و اقوامشان، در امر دیگری موثر و موفق نبودهاند.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد، بازگشتپذیر بودن تغییرات در جمهوری اسلامی است. دولتی که زیر فشارهای سیاسی تودههای مردم، از ماهیت ضد کارگری خود اندکی عقب نشسته بود، با کمتر شدن صدای اعتراضات، حتی حاضر است حرف خودش را پس بگیرد.
جنبشهای اعتراضی در ایران، باید تمهیدی برای پیشگیری از این عقبگردها هم داشته باشند. وگرنه امیدی به صداقت این اسوههای ریا و دروغ نیست...
افزودن دیدگاه جدید