رفتن به محتوای اصلی

"بهار عربی" دیرهنگام لبنان و عراق میان بیم و امید!

"بهار عربی" دیرهنگام لبنان و عراق میان بیم و امید!

همسانی و خودویژگی

دو کشور لبنان و عراق هفته‌هاست درگیر اعتراضات مردمی‌‌اند و در آنها، جنبش مردمی همچنان رو به گسترش. گرچه این دو خیزش ویژگی‌های خود را دارند، با اینهمه اما همسانی‌ها بسی بیشتر از ناهمگونی‌هاست. هنگام "بهار عربی"، در این دو سرزمین نه بهاری شکوفید و نه که طبعاً مشابه آن دیگری‌ها، شاهد پاییزی زودرس شدند. آنها در انتظار فردا بودند؛ فردایی که، هم اینک فرارسیده است. اکنون در پی سالها انباشت مایه خشم و خروش در تهیدستان و ستم‌دیدگان برای به شورش درآمدن، هم لبنان و هم عراق در چهره جنبش‌های اعتراضی جاری به پیشواز بهار تغییر شتافته‌اند و اولی حتی، قسماً وارد گردونه انقلاب شده‌ است. خیزش‌ در این دو کشور بگونه خودانگیخته سربرآورده، باخود مدیریتی پیش رفته و فریاد ملی اجتماعی در آنها بی کانون رهبری معین به پژواک درآمده و در لبنان به پیشروی‌هایی نیز دست یافته‌ است. هر دو آنها پرچم پیکار علیه شکاف ژرف میان غارتگری بالایی‌ها و فقر کمرشکن پائینی‌ها در دست گرفته‌اند و خصلتی مدنی و تبعیض ستیزانه دارند. خیزش‌هایی‌اند مردمی‌ در سیمای جوانانی که، از رانت‌خواری نهادینه در دولتمردان فاسد به تنگ آمده‌اند؛ خیزش‌هایی فراگیر اجتماعی و دربرگیرنده جغرافیایی جنوب و مرکز و شمال و نه تنها فرا قومی و دینی، که اصل توزیع قدرت بر پایه دین در هر دو کشور را نشانه گرفته‌اند. دو کشوری که، اداره امورات حکومتی در یکی سی سال و در دیگری پانزده سال بر پایه بده بستان میان سران کیش‌های دینی و قبایل و خاندان‌ها صورت می‌گیرد و در آنها حقوق شهروندی همواره پایمال شده و باز هم از سوی قدرتمداران لگدمال می‌شود. هر دو این برآمدها، جنبش‌ از جنس آلترناتیو‌ند، خصلت شهروندی دارند و قابل تعریف با این خواست روشن که اداره امور کشور می‌باید بر پایه اراده و حق شهروندی و بگونه سکولار و توزیع دمکراتیک قدرت پیش برود. این دو حرکت، در تحلیل نهایی و ترجمان سیاسی‌شان، علیه قدرت‌مداری فرقوی و مداخلات خارجی‌اند و برآمدهایی به منظور برخورداری از قدرتی دمکراتیک و مستقل جایگزین ساختار قدرت حاکم در کشور. قدرتی که در لبنان بعد جنگ داخلی، گرچه از سرناچاری و عمدتاً بگونه درونزا شکل گرفت ولی نه بر پایه دمکراسی شهروندی و شایسته‌سالاری دمکراتیک و حزبیت واقعی؛ تقسیم قدرتی ناظر بر تعلقات دینی و مذهبی و لذا منجر به نظام تقسیم امتیاز میان سران همین تعلقات‌. در عراق هم، نه مبتنی بر فدرالیسم دمکراتیک با جوهره شهروندی، بل عمدتاً برون‌ساز و در خدمت تجزیه قومی – مذهبی زیر نفوذ و اقتدار فرقه‌ها و دستجاتی رهبر محور و جملگی خودرای.

بیداری لبنان

جنبش با اعتراض بیروتی‌ها علیه بسته‌شدن مالیات بر ارتباطات اینترنتی آغاز شد، با شتابی بس شگرف شکل حرکت ملی به خود گرفت و توانست تقسیم‌بندی‌ مرسوم فرقه‌ای در کشور را درنوردد و با فراگیر شدنی زنجیروار، کابینه و کل ساختار فاسد مبتنی بر زدوبندهای فرقوی را آماج اعتراضات خود قرار دهد. توفندگی جنبش، چنان نیرومند است که نه کناره‌گیری چند وزیر مارونی کابینه برای بهره‌جویی فرصت‌طلبانه از نارضایتی‌ها به قصد امتیاز‌گیری از شرکا – رقباء در قدرت، نه فرمان لغو آن مالیاتی که انگیزه شروع حرکت شد، نه ارائه بسته اصلاحات 17 بندی دولت با درونمایه وعده‌ جهت گشایش‌ها در وضع معیشتی مردم، نه اعلام همبستگی ریاکارانه "حزب الله" در آغاز با این حرکت به نیت منحرف و متوقف کردن آن، و نه حتی بلاخره استعفای سعد حریری نخست وزیر، هیچ کدامشان حتی یک ذره‌ نیز نتوانست از اراده معترضان برای مبارزه با فساد و تباهی کل ساختار حکومتی بکاهد. خواست این مردمان مجتمع در خیابان‌ها، اکنون دیگر برکناری میشل عون رئیس جمهور لبنان و پایان دادن به یکه‌تازی‌های "حزب الله" حسن نصرالله به عنوان دولتی در دولت این کشور است. هر سه مولفه اصلی ساختار قدرت سی ساله در لبنان، به شیوه‌های گوناگون دلواپس عواقب این تظاهرات مردمی‌اند و رسماً و یا عملاً در برابر آن قرار دارند. همه آنها منافع و موقعیت‌های جاافتاده خود را به شدت در خطر دیده‌اند. در این میان اما، "حزب الله" نسبت به این برآمد مردمی، موضع بمراتب خصمانه‌تری اتخاذ کرده است. رهبر آن با اعلام اینکه "حزب الله نمی تواند جزیی از این اعتراضات باشد" نه فقط خواست با اتخاذ چنین شگردی معترضان شیعی همراه این حرکت مردمی را وادار به فاصله‌گیری از آن کند تا جنبش اعتراضی تضعیف و منفرد شود، بلکه چماقدارانش از دو روز پیش اینجا و آنجا وارد زدوخورد با معترضان شده‌اند.

این صف‌آرایی‌ سیاسی در لبنان، نخستین و چشمگیرترین جبهه‌بندی همگانی مردم در برابر کل ساختار قدرت بعد فاجعه جنگ داخلی سی سال پیش آنست که اکنون دیگر حالت انقلابی بی خشونت به خود گرفته است. در لبنان بپاخاسته طی دو هفته گذشته، حرکت مردمی خوشبختانه و البته برخاسته از میزان آگاهی معترضان از یکسو و خویشتن‌داری دولت و ارتش از سوی دیگر، تظاهرات مردمی و ملی - جدا از موارد جمع آوری شدن زوری چادرهای معترضین- تا همینجا توانسته است در ریل خشونت پرهیز پیش برود. با اینهمه، نگرانی‌ها نسبت به سرنوشت این جنبش سراپا امید و اشتیاق کم نیست. لبنان منقسم میان سه جریان سنی، شیعه و مسیحی و نیز کانون رقابت میان قدرت‌های منطقه‌ای و مشخصاً جمهوری اسلامی، اسرائیل و عربستان سعودی بر سر میزان نفوذ در آن، استعداد فرورفتن دیگربار در منازعات قومی – دینی دارد و درافتادن به دام جنگ فرقوی. این خطر را همین اکنون بیش و پیش از همه در به تکاپو افتادن "حزب الله" می توان دید. هم از اینرو، جنبش سکولار دمکرات جاری در لبنان که به دنبال نظامی است مبتنی بر برابر حقوقی شهروندی و نیز خواهان عدالت اجتماعی و برون رفت اقتصاد ورشکسته مالی کم مانند در این کشور، بر سر آزمونی بزرگ و حساس تاریخی قرار دارد. حفظ امنیت، صلح و وحدت ملی در لبنان، گره‌خورده تنگاتنگ با آزادیخواهی شهروندی و رشد و عدالت اجتماعی هستند. برسازی لبنان واحد دمکراتیک، منوط به حد هوشیاری و میزان کامیابی این جنبش ملی و دمکراتیک امید آفرین است.

خودآگاهی ملی در عراق

در عراق نیز جنبش اعتراضی با گسترانیدن بال پرواز خویش از بصره در جنوب تا موصل در شمال کشور، اوج خود را در قلب بغداد مرکز کشور به نمایش نهاده و هر روز هم ابعاد اجتماعی وسیع‌‌تری به خود می‌گیرد. خشونت دولتی علیه ناراضیان در کربلا که نزدیک به بیست کشته بر جای گذاشت، تازه‌ترین رخداد در تقابل حکومتی‌ها با مردم معترض بود. جنبش جوانان خشمگین در عراق عملاً فروپاشیده، بگونه سایه روشن علیه کلیت سیستم قدرت آن سمت گرفته است. در اینجا نیز مطالبات اقتصادی با هدف فقرزدایی از لایه‌های اجتماعی دچار انواع تنگناها، تنگدستی‌ها، بیکاری‌ها و بی چشم‌اندازی‌های محض، عمیقاً با ابراز نارضایتی و بی اعتمادی نسبت به دولتمردان فاسد حاکم درهم تنیده‌ است. این کشور خوابیده بر دریایی از نفت و ثروت، ورشکسته‌ترین دوره اقتصادی حیات صدساله خود را طی می‌کند و دولت در آن، عملاً به گروگان مراکز قدرت فرادولتی مسلح درآمده و بدل به مرکزی برای گردآمدگان فاسد بهره‌مند از انواع امتیازات شده است. عراق را میدانی باید فهمید صحنه رقابت قدرت‌های همسایه یعنی جمهوری اسلامی و عربستان سعودی، قسماً نیز ترکیه ولی مشخصاً جولانگهی برای "سپاه قدس" همچون بازوی اجرایی منویات ولایت فقیه در برونمرز ایران. امریکا هم که از پانزده سال پیش عراق را غنیمتی جنگی برای خود به حساب ‌آورده هر جابجایی نظامی دلبخواهی در آن از فراز سر دولت عراق را یک حق طبیعی برای خود می‌پندارد. در جنبش اعتراضی فراگیر مردم عراق، مردمی به ستوه‌آمده از ناکارآمدی‌های دولتمردان و خشمگین از تحقیر شدگی ملی ناشی از وابستگی و نوسان حکمرانان میان منافع و مصالح قدرت‌های مداخله‌گر در امورات داخلی عراق، شعار نان و کار آشکارا با رهایی از این دخالت‌ها گره خورده است. این، نقطه عطفی در مبارزات مردم عراق به شمار می‌رود و جمهوری اسلامی هم بیش از هرچیز هراسناک همین احیای شعور ملی در آن و اینبار بگونه دمکراتیک و دور از هرگونه شائبه فرقوی است.

جنبه خودبخودی جنبش اعتراضی در عراق و مستقل بودن آن از جریانات ذینفوذ و ذینفع در قدرت باعث شده تا در تیررس خشن‌ترین سرکوبگری‌ها از سوی همه دستجات مستقیماً و غیر مستقیماً شریک در قدرت قرار بگیرد. واکنش دولت عراق در برابر حق‌خواهی‌ها، تا به امروز فقط بکارگیری گلوله‌های جنگی از سوی نیروی پلیس، ارتش و شبه‌نظامیانی بوده که جملگی دارای دستور رسمی برای شلیک به تظاهرات‌اند. این پتانسیل اعتراضی بالقوه و اینک به فعل درآمده در معرض خطر بهره‌برداری توسط قدرتمدارانی است که در کار رقابت بر سر سهم بیشتر در قدرت‌اند. تازگی این جنبش اعتراضی در آنست که متشکل از جوانان شیعی و سنی تبار است با سمتگیری سکولار دمکراتیک و عمدتاً مواجه با قدرت دولتی بیشتر موتلف گروهبندی‌های شیعی. این، یعنی وضعی نوین در عراقی غرق در فرقه و لذا موقعیتی امیدبخش. خطر نیز متقابلاً در محاصره بودنش توسط دستجات قدرت مذهبی.

عراق، امروز پیش از همه نیازمند همبستگی سراسری دمکراتیک و برونبرد خویش از دخالت‌های بیگانگان و همچنین تمرکز بر رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی است. این نیز به دست نخواهد آمد مگر در آن ساختار از قدرت که بر حق و اراده شهروندان استوار شود و بری از هر نوع تبعیض ملی و مذهبی در بافتار اجتماعی و سیاسی این کشور باشد. یعنی، نظامی شهروند مبنا و سکولار دمکرات. رسیدن به این نیز همانا با تکیه بر جنبش‌های مردمی در جهت احراز حق مشارکت واقعی در سرنوشت کشور است که میسر می‌شود. دشواری کار در عراق نه ناشی از حذف صدام همچون دولتی سرکوبگر، جنگ‌افروز و ماجراجو بوده است و نه در فدرالیزه شدن بعدی آن! منشاء فجایع بعدی در این کشور همچون طاعون داعش، فساد نهادینه شده ساختاری، پسرفت‌های اقتصادی و گسترش فقر و فاقه منجر به مرگ پرشمار مردمان آن را، می باید در سیاست‌هایی جست که امریکای اشغالگر‌ و همسایگان نائب بر آن تحمیل کردند. خطای نابخشودنی را باید در اقداماتی همچون منحل کردن یک شبه ارتش عراق و تصفیه بی حساب و کتاب ساختار برورکراسی آن کشور و دچار خلاء قدرت و مدیریت کردن آن دید. در تقسیم قدرت به شکل فرقوی جای توزیع دمکراتیک آن بر متن رعایت حقوق شهروندی و تحقق حقوق ملی در این کشور دارای تنوع ملی و قومی ردگیری کرد. تنها با درنظرداشت تجارب تلخ و واقعیت‌های گزنده تاکنونی است که این کشور در اتکاء بر جنبش آزادیخواهانه و عدالت طلبانه اخیر جوانان رها از تعلقات دینی و قومی خود در سراسر کشور، خواهد توانست از میان بیم و امید موجود ره به عراقی همبسته و دمکراتیک بدارد تا رو به شکوفایی نهد.

ماتم و مکر جمهوری اسلامی

ولی فقیه خامنه‌ای می‌تواند مکارانه ادعا کند آنچه در لبنان و عراق می‌گذرد نه اساساً برخاسته از آمال مردمان این دو کشور و نه بازتاب اراده بیدار شده خود آنان، بلکه توطئه‌هایی است که "امریکا" و رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی در آنجاها پیش می‌برند! اما فرار به جلوهای این چنینی کی می‌تواند خودآگاهی بلوغ یافته مردمان این دو سرزمین را محبوس جام تنگ ولایی کند؟ مگر می‌توان اینهمه صراحت در شعارها، پلاکاردها و پیام‌های معترضین لبنانی و عراقی علیه مداخلات و تحکمات جمهوری اسلامی را حاشا کرد؟ داعیه‌های رهبر جمهوری اسلامی در واقع برای لاپوشانی شکست مفتضحانه و بدفرجام سالها مداخله بیجای این حکومت در برونمرز است که اینک فریاد معترضانه دو ملت لبنان و عراق را پاسخ می‌گیرد. بیانگر ماتم و وحشت اوست. اکنون با رونما شدن هرچه بیشتر آثار شوم سیاست "صدور انقلاب اسلامی" و "هلال شیعی" جمهوری اسلامی در سوریه، عراق و لبنان بن‌بست بودن مشی ماجراجویانه و تبهکارانه آن آشکارتر از هر وقت دیگر به نمایش درآمده است. مشی و سیاستی که هم بر ضد مردمان آن کشورها بوده و هست و هم تماماً خلاف منافع و مصالح مردم ایران. جمهوری اسلامی، شکست خورده است.

این شکست، یک کامیابی و کسب حقانیت برای آزادیخواهان و صلح دوستان ایرانی است که سالها از این سیاست سرتاپا زیان جانی و مالی ابراز نارضایتی کرده و صدای اعتراض خود علیه آن را ولو برای یک دم نیز قطع ننموده‌اند. کارنامه سیاه جمهوری اسلامی در هر سه این کشورها اکنون دیگر پیش روی همگان است و بیشترینه مردم ایران نتایج سراسر شکست و مصیبت‌بار این سیاست ضدمردمی و ضد ملی را، چه علیه این ملت‌ها و چه بر ضد ملت ایران، با پوست و گوشت خود لمس می‌کنند. ابراز بیزاری از این سیاست‌ها و به اتکاء آنها از خود جمهوری اسلامی، زمینه واقعی گسترده‌تری یافته و هم از اینرو اپوزیسیون سکولار دمکرات جا دارد در مبارزه خود برای گذر ایران از این حکومت قویاً از آن بهره برگیرد.

جنبش‌های‌ اجتماعی دمکراتیک و استقلال‌طلبانه در لبنان و عراق، نه صرفاً حرکاتی ترقیخواهانه در کشورهای همجوار و نزدیک به ما، که گره‌خورده با سرنوشت خود ایران است. این خیزش‌ها از آن مردم ایران‌اند و از همین منظر، اعلام همبستگی با آنان ضرورتی مضاعف به شمار می‌آید. این حس و وجدان مبارزاتی مشترک با آنها، اپوزیسیون دمکرات و عدالت خواه را وامی‌دارد تا هرچه پیگیرتر سرکوبگری دولت‌ها و کانون‌های قدرت در این دو کشور و اعمال خشونت دولتی و تحمیل خشونت از سوی حکومت بر این جنبش‌ها را محکوم کرده و هم‌صدا با تظاهرکنندگان لبنانی و عراقی، خواستار خروج بی قید و شرط نیروهای عملیاتی و مستشاری جمهوری اسلامی از این دو کشور بشود. این مبارزات لبنانی‌ها و عراقی‌ها مبارزات ما هم هستند.

دیدگاه‌ها

صادق

اگرمردم کردرامیفرماییدحرف شماصحیح ولی فعلا خودمردم کردنیزدرستم گردانندگان اقلیم هستندوبامردم عراق فرقی ندارندپس اگریکدست خطاب گیرنددرمقاله موضع اشتباهی نیست مبارزات مردم کردعراق را درجهت احقاق حق خودرانمی توان نادیده گرفت ولی این نادیده گرفتن ابتداازهمان رهبران نشات میگیردواین ثابت میکندکه قومیت به تنهایی سبب رهایی مردم نمی شوداگرمبارزه باستم سرمایه درآن لحاظ نشده باشد 
 

ش., 02.11.2019 - 00:23 پیوند ثابت
قنبر

جایگاه و موضع کردها در خیزش عمومی مردم عراق مشخص نیست. نویسنده محترم هم همه تمرکز خودرا برعراق بدون کردستان گذاشته اند، گویی تعیین سرنوشت عراق بدون مشارکت کردها امکان پذیراست. 

جمعه, 01.11.2019 - 20:23 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید