فتنه انگیزی ناسیونالیسم افراطی در تبریز را محکوم می کنیم!
این، چیزی جز منحرف کردن مسیر مبارزه علیه تبعیض ملی نیست!
استادیوم های ورزشی در ایران مدتهاست که به هنگام مسابقات فوتبال میان برخی از تیم ها، جولانگاه و میدان تاخت و تاز ملیت پرستان رنگارنگ ایران شده و شکل تریبون آزاد حمله و توهین و تحقیر ملی نسبت به این یا آن بخش از ساکنان کشور را به خود گرفته است. حوادث اخیر استادیوم ورزشی تبریز نیز از برجسته ترین جلوه های این تاخت و تازهای نژادپرستانه بود. در جریان این بازی - که انجام آن همزمان بود با تجاوز ارتش ترکیه به اراضی سوریه، کشتار کردها و اعتراضات جهانی علیه این تجاوز، عده ای از پان ترکیست ها با همراه کردن فریبکارانه بخشی از معترضان به ستم و تبعیض ملی، پرچم کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان را برافراشتتند، و با دادن شعار در راستای تشویق و تکریم دولت ترکیه و ادای احترام نظامی به تجاوزگران، آشکارا به دفاع از تهاجم نظامی ترکیه به سوریه و کشتار کردهای این کشور برخاستند. این جمعیت شوریده و فریفته شده، با به نمایش گذاشتن پلاکارد «انتخاب کنید: یا یوگوسلاوی، یا چکسلواکی!»، آشکارا به تبلیغ جنگ داخلی در ایران پرداخت.
این رویداد در رسانه های عمومی انعکاس وسیعی یافت و شور وشعف علنی همه ملیت پرستان افراطی در ایران و همه دشمنان وحدت دمکراتیک مردم ایران را برانگیخت. دوآتشه های جمهوری اسلامی و شوونیسم مرکزگرا با نوشتن این اقدام به پای همه مخالفان ستم ملی در آذربایجان و کاشتن تخم دشمنی میان آذربایجانی ها و کردها از آن بهرهبرداری کرد و ناسیونالیسم افراطی کُرد و پی گیرندگان پروژه"کردستان بزرگ"نیز از یافتن "سندی" دیگر برای نشان دادن دشمنی "ترک" های جهان با خود، به وجد درآمدند.
پان ترکیست ها از این قدرت نمایی سرمست شدند و بسیاری از فریفته شدگان آنها ندانستند که بهره بردار این اقدام آنان، بدخواهان آذربایجان اند، که نه اندیشه حقوق انسانی و ملی آنان را دارند و نه خواهان جهانی صلح آمیز و امن برای همه مردم منطقه اند؛ در این میان اما دولت ترکیه و سازمان ها و نهادهای ایدئولوژیک پان تورانیست و سیاسی این کشور، با به رخ کشیدن این حرکات پان ترکیست ها و فریب خوردگانشان در آذربایجان ایران، اعتراضات خشمگینانه کردهای ایران علیه کشتار کردهای سوریه و عمل زشت سوزاندن پرچم این کشور در بعضی از شهرهای ایران را با خرسندی تلافی کرد.
بی تردید همه آن نیروها و قدرتهای ارتجاعی که برای تشدید تشنج و بازداشتن مردم از مبارزه دوشادوش برای زندگی بهتر صلح آمیز به دنبال یافتن بهانه برای آتش افروزی اند، این واقعه را بمثابه عمیق تر شدن گسل های ملی در ایران، بر وفق مراد خود یافتند؛ اما بزرگترین بازنده این میدان، جنبش عمومی آزادیخواهی و جنبش دموکراتیک ایران – بویژه آذربایجان - علیه تبعیض ملی بود و عمده برنده آن، رژیم جمهوری اسلامی که کمترین تردیدی در نقش توطئه گرانه نهادهای گوناگون سیاسی و اطلاعاتی آن، در پروراندن و بهره برداری از چنین فتنه انگیزی ها نیست.
جمهوری اسلامی که عرصه را در تمام میدان ها بر میلیون ها جوان ایرانی تنگ کرده است، با گشودن راه و مشارکت مستقیم در سازماندهی این نفرت پراکنی ها، از یک سو می کوشد تا خود را از توفان اعتراض های بخشی از جوانان کشور رها کرده و انرژی و پتانسیل متراکم آنان را در راه تشدید نفاق و دشمنی ملی میان ساکنان کشور به کار گیرد و از سوی دیگر با آفریدن فضای نگرانی و خوف و وحشت، خود را به عنوان نگهدارنده کشور از فروپاشی و جنگ های خانمانسوز داخلی جلوه دهد. جمهوری اسلامی نه فقط گشاینده راه این تحرکات نژادپرستانه، بلکه با سلطه و نفوذ نهادهای اطلاعاتی در باشگاههای ورزشی - بویژه با کار سازمانگرانه میان طرفداران تیم های فوتبال پر تماشاگر- در عمل مسئول اصلی راه افتادن یک چنین نمایش هایی است. چگونه است که آذربایجانیهایی، صرفاً به جرم دفاع از آموزش به زبان مادری و هویت و فرهنگ خویش سالهاست که زندانی جمهوری اسلامی اند، ولی گروهی روز روشن، در برابر انظار عمومی، تهدید به آغاز جنگ داخلی در کشور می کنند؟
در سه دهه اخیر محافل پان ترکیست نوظهورایران- که همانند هم جنسان افراطی فارس خود، باستان گرایانه در حسرت عظمت بزرگ از دست رفته می سوزند، زیر تاثیر سودای «امپراتوری بزرگ ترک» و به تاسی از ترکیه، دشمنی با کردها و مشی خصومت با همه چپ ها و ترقیخواهان در تمام کشورهای جهان در پیش گرفته اند. این محافل، برخلاف جریان پرسابقه دموکراتهای وطندوست مخالف ستم و تبعیض ملی در آذربایجان، سرشار از نفرت و دشمنی ملی اند و این پتانسیل نفرت و دشمنی، آنها را بدل به متحدی طبیعی برای ارتجاع و کانونی جهت سرمایه گذاری رژیم حاکم کرده است. از همینجاست که بزرگترین یار و یاور نژاد پرستان نوظهور«ترک» در آذربایجان کنونی، ملیت پرستان افراطی کرد هستند که جمهوری اسلامی در بازی های فرامرزی اش علیه کشورهای منطقه به گونه ای دیگر و خاص از آنها نیز استفاده می کند. آنها که با سودای کردستان «بزرگ» و "بزرگتر"، با برشمردن بی حساب و کتاب شهرها و مناطقی از کشور به عنوان سرزمین ویژه کرد و جادادن آنها در نقشه های جغرافیایی "کردستان"، بهترین بهانه را دست پان ترکیست ها می دهند تا با برانگیختن «حس صیانت ذات» میان مردم، بخشی از جوانان آذربایجانی مخالف ستم و تبعیض را جذب برنامه های بدخواهانه خود کنند. تلاش افراطی های هر دو طرف برای جلب همدلی و همکاری ارگان های جمهوری اسلامی، به رژیم این امکان را داده تا همزمان هم در کسوت طرفدار ترک و هم به عنوان مدافع حقوق کردها وارد میدان شود و کرد و آذربایجانی را جان هم بیاندازد. جمهوری اسلامی سالهاست رهرو این راه است و چهل سال است که تاریخنگاران و قلم بدستان شوینیست و مرکزگرای رژیم می کوشند با جعل اسناد و تحریفات تاریخی، "تضاد" تاریخی ملی میان آذربایجانی ها و کردها را «اثبات» کنند و زهر دشمنی ملی را میان فعالان هردو خلق برادر تزریق نمایند. نهادهای رژیم با جعل اسناد و برجسته کردن حواشی خرد، حتی از آلودن درخشانترین دوران مبارزه دوشادوش آزادیخواهانه این دو خلق برادر درسالهای ۱۳۲٥−۱۳۲۴ نیز نمی گذرند.
در چنین شرایطی، وظیفه مبرم همه آزادیخواهان ایران خنثی کردن توطئه هایی است که جمهوری اسلامی تبعیض بنیاد و ملیت پرستی های رنگارنگ فارس و ترک و کرد و ... راه انداخته اند. این دو جبهه، علیرغم توجیهات ایدئولوژیکی متفاوت، در عمل نه دشمن همدیگر، که همراه و تقویت کننده یکدیگرند. وجهی از این توطئه ها، حوادث "استادیوم یادگار امام" در تبریز است که اکنون رژیم و شوونیست های فارس می کوشند تا آن را به پای این شهر و مخالفان ستم ملی در آذربایجان نوشته و تثبیت کنند! برخلاف چنین تبلیغاتی – که بسیار مورد پسند همان محافل تورانگرایان است – افراطی های ماجرا آفرین، اقلیتی هستند میان نیروهای وسیع فعال مخالف فعال ستم ملی در آذربایجان، که راهگشایی و همیاری محافلی در جمهوری اسلامی و دولت های خارجی، صدای آنها را رساتر کرده است. تبریز و آذربایجان اما چونان زادگاه و دروازه اندیشه های انساندوستانه و تجدد خواهانه به سرتاسر ایران، بسی بالغ تر و عاقل تر از آن است که گیر کمند پان تورانیسم افتد و در دام بر افراشتن پرچم کشوری دیگر گرفتار آید.
این توطئه علیه تبریز و آذربایجان و ایران را می توان و باید متوقف کرد. آنانکه صادقانه نگران اوضاع آذربایجان اند، موظف به محکوم کردن انواع ملیت پرستی ها در ایران، موظف به پشتیبانی از آذربایجانیان ترقیخواهی هستند که آگاهانه و بدور از اندیشه های نژاد پرستایانه، برای ایرانی دموکراتیک و فارغ از ستم ملی مبارزه می کنند. توطئه ها و تلاش های رژیم، ملیت پرستان فارس و افراطیون پان ترک و کرد در برانگیختن دشمنی میان آذربایجانی ها و کردها باید خنثی شود. وظیفه نیروهای ترقیخواه هر دو خلق آذربایجانی و کرد است که شجاعانه در برابر ملیت پرستان خودی – که میدان را برای برادر کشی آب و جارو کرده اند- ایستادگی کرده و مردم خویش را با اهداف و نتایج افراطگرایی آگاه سازند. مبارزان کرد و احزاب کرد ایرانی دمکرات که برای ایرانی رها ازهرگونه تبعیض ملی و برای دوستی همه مردمان این آب و خاک مبارزه می کنند، نیز موظف به تقبیح هرگونه شوینیسم کردی اند که در عمل آنش بیار معرکه شوونیسم ترکی و ... است. سرنوشت این دو خلق دارای هویت ملی خود ویژه در ایران، چنان با همدیگر گره خورده است که یا آنان دست در دست هم از قید رژیم جمهوری اسلامی خواهند رست و در برابرحقوقی ملی و شهروندی در ایرانی دموکراتیک زندگی خواهند کرد، و یا زندگیشان در زیر ستم و فلاکت ادامه خواهد یافت و هردم گرفتار ظهور انواع افراطگرایی ها خواهند گشت.
حزب چپ ایران (فدائیان خلق) که به عنوان حزبی خواستار ایرانی واحد و دمکراتیک و بری از هرگونه تبعیض ملی، حزبی آزادیخواه و عدالت جو که مدافع حقوق ملی پایمال شده میلیون ها آذربایجانی، بلوچ، ترکمن و کرد و عرب در ایران است، هرگونه تبلیغ دشمنی ملی میان اهالی ایران را به شدت محکوم می کند. ما علیه چنین جریاناتی هستیم و تنها و تنها پشتیبان و همراه آن دسته از کوشندگان تامین حق ملی که بر برابرحقوقی ملی در ایران واحد تاکید دارند و تلاشگر ساختن ایرانی آزاد، دموکراتیک و عدالت محور برای تمام ساکنان کشورند. ما قاطعانه و هشیارانه هرگونه ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی –اعم از فارسی، ترکی و کردی و ... را رد می کنیم و بر تفکیک صفوف مبارزان راستین راه رفع ستم وتبعیضات ملی، از نیروهایی هستیم که زیر نام ملیت پرستی – نه برای حقوق ملی- بلکه برای خون ریزی و برادرکشی در ایران زمینه چینی می کنند.
ما ضمن محکوم کردن فتنه انگیزی اخیر در تبریز، بار دیگر تأکید می کنیم که زمینه و سرچشمه برامدهای ارتجاعی از ایندست را در درجه اول آن زخمی می دانیم که ستم و تبعیض ملی بر پیکر جامعه ایران نهاده است. تا زمانی که این زخم دیرین پابرجاست، رهایی از عفونت آن ممکن نیست. برای رستن ازعفونت های رنگارنگ، به درمان زخم باید کوشید. زندگی آزاد و بهتر برای مردمان مناطق مختلف ایران، نه از مجرای "یا چکسلواکی یا یوگسلاوی"، بلکه با ساختن ایرانی دموکراتیک و فارغ از ستم و تبعیض میسر خواهد شد.
گروه کار ملی - قومی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)
۱۶ آبان ماه ۱۳۹٨
دیدگاهها
چرا حداقل در بیست سال گذشته…
چرا حداقل در بیست سال گذشته همچین اعلامیه ای در رابطه با توحین ها و تحقیر های اکثریت فارس ها علیه تورک ها نداده اید؟
چرا به کردهای سوریه نمی گوئید ان نفت متعلق به تمام مردم سوریه است ولی کردها ان نفت را با امپریالیسم امریکا نصف می کنند؟
ادبیات و خشمی که در این اعلامیه بکار رفته ارمان یک تشکل مترقی چب را حمل نمی کند
این اعلامیه زیر بنای ضد تورکی دارد.
ایران.روسیه و کشورهای غربی.عربی هیچ کس برای کمک به مردم سوریه انجا نرفته اند بلکه برای منافع خود رفته اند.
در اکثر نقاط ایران پرچم ترکیه و اذربایجان را اتش زدند کسی اعتراز نکرد
منافع ملی ما تورک ها با منافع فارس ها در تضاد است حمایت ما از ترکیه در ان راستا است و شما نمی توانید بما بگوئید بر حسب منافع فارس حرکت کنید. و ما تورک ها احتیاج به قیوم نداریم نزدیک به 40 میلیون جمعیت هستیم و می توانیم خیر و شرع خود را تشخیص دهیم.
دوباره در ورزشگاه به هیچ ملتی توحین نشده. فقط حمایت از عملیات کشور برادر ترکیه که در جهت منافع ما تورک ها نیز بود.
حیف از این نوشته خوب که…
حیف از این نوشته خوب که متاسفانه با واژه غیر حقوقی ملی سوتفاهم به وجود می آورد به جای ملی واژه مردم مانند مردم ترک یا مردم کرد و ... هم از نظر حقوق بینالملل درست و هم ما را از ادبیات سیاسی نیمه اول قرن بیستم رها میسازد. ترکیب قومی - ملی ترکیب نادرستی است زیرا قومیت می تواند در ادبیات مدرن سیاسی تحقیر آمیز باشد. واژه ملیت هم عذر بدتر از گناه است که عدهای اختراع کردهاند که تا ملی نگویند. واژه زیبا به جا و مرسوم در اسناد سیاسی بینالمللی مردم و مردمان ایران بهترین جایگزین است. من این موضوع را در نوشته های خود از چند سال به این سو بطور مدلل بیان کردهام که بسیاری استفاده میکنند. همینطور در کتاب چهار مقاله که اخیرا انتشار یافته است و پی د اف آن را بطور مجانی در سایت رنگین کمان می توانید داشته باشید آنرا دو باره نقد و تجسس کرده و پیشنهاد نمودهام. با احترام فرهنگ قاسمی
افزودن دیدگاه جدید