امسال در شرایطی به پیشواز روز جهانی کارگر میرویم که شیوع گستردۀ یک ویروس مهلک، هم جمهوری اسلامی را در عرصۀ داخلی و هم نظام نولیبرال حاکم بر جهان را در عرصۀ گسترده تر بین المللی، در برابر آزمونی جدّی قرار داده است. صرفنظر از شرایط ویژۀ هر یک از کشورها و مسائلی که معلول آن شرایط ویژه است، ضرورت برخورد با این بحران، دولت ها را بطور عمومی و مشترک در برابر یک انتخاب ناگزیر قرار داده است: انتخاب میان حفظ جان مردم و قبول هزینه های آن که مستلزم قرنطینه شهرها و گاه تمام کشور برای مدّتی است که ناچار به رکود اقتصادی و کوچکتر شدن افتصاد کشورها منجر خواهد شد؛ یا حفظ سرمایه ها و منافع صاحبان ثروت و قدرت و جلوگیری از انقباض اقتصادی و خواب سرمایه ها، به بهای قربانی شدن بخش قابل توجهی از مردم که عمدۀ آنها زحمتکشان هستند. به نظر میرسد کاربدستان جمهوری اسلامی ایران راه دوّم را انتخاب کرده اند. از همان آغازسال که تعیین حداقل دستمزد کارگران بدون موافقت و حضور نمایندۀ آنان، و فقط با حضور نمایندۀ دولت و نمایندۀ کارفرمایان تعیین شد، این جهتگیری آشکار بود. در شرایطی که نرخ تورّم از سوی بانک مرکزی در سال گذشته 2/ 41 درصد و حداقل مایحتاج یک خانوادۀ سه نفره کارگری چهار میلیون تومان اعلام شده است، حداقل دستمزد برای سال جاری را یک میلیون و هشتصد و سی و پنج هزار تومان تعیین کرده اند. در زمینۀ مقابله با بحران کرونا هم آنان که طی دهه های گذشته از غارت منابع ملی به ثروتهای باد آوردۀ نجومی رسیده اند، حتی حاضر نشدند یکی دو ماه حقوق و دستمزد بدون کار پائین ترین لایههای درآمدی جامعه را که دست به دهان زندگی میکنند تأمین کنند، تا هم آنان مجبور نباشند در این هنگامۀ بلاخیز برای تأمین نان شب و اجارۀ خانه خود هر روز بیرون آیند، به آب و آتش بزنند و قربانی شوند؛ و هم این اپیدمی مهلک در زمانی کوتاهتر و به شیوۀ خردمندانه تری مهار شود. در حالی که در بسیاری از کشورها سرمایه داری دیگر که در آنها از ثروتهای باد آوردۀ نفتی هم خبری نیست، دولت و کارفرما هر یک پرداخت بخشی از حقوق و دستمزد کسانی را که در دورۀ قرنطینه در خانه مانده اند، بی بهانه و بی تشریفات پرداخت می کنند.
در عرصۀ جهانی هم بحران کرونا محکی بود که سرشت واقعی نظام لیبرال و درماندگی آن را برملا ساخت، نظامی که یکی از موفقیت های درخشان آن طی چند دهه سلطه اش بر جهان، انهدام شبکه های بهداشت و درمان عمومی و محروم ساختن تهیدستان جوامع از خدمات این شبکه ها است که از یادگارهای دولت رفاه بود. محکی بود که نشان داد نظامهائی که همۀ منافع و ثمرات کار زحمتکشان را در راه توسعه طلبی های نظامی طبقۀ حاکم و تولید توپ، تانک و بمب و موشک و تجهیز سیستم های اطلاعاتی و امنیتی و چاقتر کردن دستگاه سرکوب صرف میکنند. و فضای شهرها را زیر پوشش صدها و هزارها دوربین در هر کوی و برزن قرار میدهند تا بتوانند جزئی ترین حرکات مردم را زیر نظر داشته باشند، وقتی موضوع به حفظ جان مردم مربوط باشد، تا چه حدّی بی تفاوت، درمانده وناتوان اند. چرا آنان که در غارت ثروت ملّی، در غارت مردم با ترفندهای مالی، با مشتقه های تو در تو و پیچ در پیچ آنهمه مهارت دارند، آنان که در کشتار و سرکوب مردم آنهمه شدت به خرج میدهند، وقتی پای حفظ جان مردم در میان باشد این همه درمانده و ناتوان اند؟
امروز، حتی همین دولتها هم روشنتر از هر زمان دیگری این واقعیت را درک کرده اند هر حاکمیت فقط زمانی نیرومند است که مردم آن را بخواهند. در شرایط عادی و سکون، میتوان با کنترل و سرکوب، با تبلیغات و عوامفریبی، با جذب گروهی و مرعوب کردن گروهی دیگر نظام موجود را حفظ کرد. امّا در بحرانهای نامنتظره و سخت، تنها حمایت و مقاومت مردم میتواند مانع فروپاشی نظامهای سیاسی شود. تاریخ در آستانۀ تحولات جدّی است و دورۀ حاضر، دورۀ چنین بحرانهائی است. تغییر صفبندی قدرت در جهان، انتقال مرکز ثقل اقتصاد جهان از غرب به شرق و دیگر تحولات و رویدادهای نامنتظره ای که آغاز سدۀ بیست و یکم رخ داده بخوبی نشان میدهند که جهان در حال عبور از یک پیچ تاریحی است و سرنوشت ما هم از کلّیت جهان جدا نیست. از سوی دیگر تعادل کنونی اکثریت دولتها که فاقد پشتیبانی و حمایت مردماند، تعادلی لرزان و ناپایدار است و بحرانهای نامنتظره و خارج از روال روزمرهای که تحت کنترل و مهندسی آنان قرار دارد، به آسانی میتواند این تعادل را برهم زند. از اینرو باید پندارهای واهی را کنار گذارد و برای رویاروئی با شرایط جدید و وظائف جدید آماده شد. امّا سرشت و نوع مشارکت طبقۀ کارگر در تحولات اجتماعی و تاریخی مستقیماً به تشکل یا عدم تشکل صنفی و سیاسی آن و نوع این تشکلها بستگی دارد. باید به جای حرکات واکنشی، موردی و پراکنده، تشکلهائی بوجود آورد که برای دستیابی به مطالبات فوری و هدفهای نهائی، بطور روزمره، و دائم فعالیت کنند.
گرامی باد اوّل ماه مه
دیدگاهها
باسلام به استادخستگی ناپذیر…
باسلام به استادخستگی ناپذیر.هرعنصرمبارزی مارکس زمانه خوداست وبه این بایداعتقادبیاوریم .خیلی ازاندیشمندان رامیبینم که ازگفته های مارکس بیرون نمی روندودائم کتابهاراورق میزنندتا باشرایط الان چاره ای بیاندیشند.به نظرمن هرکشوری شرایط خاص خودراداردودرودبرشماوکسانی که میخواهندراه حل این مشکلات رابیابند.پاینده وبرقرارباشیدبرای زحمتکشان ایران.
افزودن دیدگاه جدید