یک- در آستانهی صدسالگی تاسیس حزب کمونیست ایران قرار داریم. بازخوانی تاریخ عملکرد حزب کمونیست ایران برای چپ امروز چه منافعی دارد؟ آیا این بازخوانی، نوعی مرثیهسرایی برای گذشته است یا رو به آیندهی سیاسی چپ نیز میتواند حامل پیام و تحلیل باشد؟
مراد رضایی - پاسخ به این سوال بستگی به نگاه ما به تاریخ دارد. آیا ما تاریخ را به عنوان داستانهایی از زندگی بازیگران سیاسی مهم میبینیم، یا قائل به نوعی از ارتباط علت و معلولی در روند وقایع هستیم؟
میتوان ادعا کرد که مهمترین کار کارل مارکس، ارتقای مفهوم تاریخ، از سطح یک دانش متکی به حافظه، به سطح یک علم بود. تاریخ ِ مد نظر مارکس، همچون هر علم دیگری از قوائد و اصولی پیروی میکند که قابل شناخت و تکامل هستند.
با این پیشفرض میتوان گفت وضعیت امروز ما، دقیقاً نتیجهی عملکرد سیاسی دیروز جامعه در معنای عام است. حزب کمونیست ایران، اولین تشکیلات چپ در ایران نیست. اولین تشکیلات چپ در ایران سالها پیش از حزب کمونیست ایران، با نام اجتماعیون عامیون و در دوران مشروطه برآمد کرده بود. تجربهی موفقی هم بود و از نیروهای آن تشکیلات هم، آنان که از ابتلائات روزگار مصون مانده بودند به حزب کمونیست ایران پیوستند. اهمیت حزب کمونیست نه در «اولین» بودن، که در گستردگی کاری است که انجام شد. از تشکیل جمهوری سرخ گیلان، تا سازماندهی گستردهی اتحادیهها.
چه عملکرد حزب کمونیست ایران و چه بلاهایی که بر سر این نیرو آوردند، در شکلگیری ایرانِ پسا حزب کمونیست تاثیرات جدی داشته است. بنابراین بازخوانی تاریخ این جریان، نه تنها لازم که ضروری است.
دو- مراجعه به مبارزات و سنن گذشتهی چپ با چه هدفی میبایست انجام گیرد؟ چه نکاتی در آستانهی صدسالگی تاسیس حزب کمونیست ایران، امروز میتواند مورد توجه نسل جوان چپ در ایران قرار گیرد؟
مراد رضایی - اولین هدف چنین مراجعهای میتواند شناخت خود برای نیروهای چپ باشد. پاسخ دادن به این سوال که ما در کجا ایستادهایم، ابتدا نیازمند اشراف به این امر است که ما چه مسیری را آمدهایم؟ دانستن پاسخ این سوال، هم امارهای برای فهم ظرفیتهای سیاسی جامعه است و هم حداقل تعداد کژراهههای محتمل را محدود میکند.
برای نسل جوانتر چپ، چنین اشرافی یک بعد آموزشی هم دارد. علیرغم پیشرفتهای تکنولوژیک جهان، هنوز تضاد همان است و سرکوب و اختناق همان. نه اینکه جامعه دقیقاً به همان شکل باشد یا روشهای سرکوب ثابت باشند. اما معرفشناسی منتهی به سرکوب در این صد سال تغییر زیادی نکرده است. بنابراین مطالعهی تجربیات حزب کمونیست ایران در امور سازماندهی، تنظیم روابط با سایر نیروها و تغییر تاکتیک در مواقع لازم، میتواند در حد یک آموزش آکادمیک برای فعالان سیاسی و به ویژه چپها عمل کند.
سه- صد سال از طرح برنامهی مترقی و پیشروی حزب کمونیست ایران گذشته است. در این صد سال مبارزه با مصادیق استبداد در ایران به طرق مختلف ادامه داشته است. پس چرا هنوز ما به مطالبات صد سال پیش نرسیدهایم؟
مراد رضایی - سادهانگارانه خواهد بود اگر در جواب این سوال، سرکوب را تنها عامل موثر بدانیم. در ظاهر البته چنین است و سرکوب مهمترین سد راه نیل به مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مترقی. این سرکوب را در تمام تاریخ صد و پنجاه سال اخیر میتوان رهگیری کرد. مثلاً وقتی حزب کمونیست به دستآوردهای تاریخی و مهمی میرسد، با داغ و درفش رضا خانی مواجه میشود و پس از مدتی هم فعالیتاش ممنوع. همین روایت تاریخی را با تغییر نام عملگرهای سیاسی، میتوان در مورد کودتای 28 مرداد و سالهای آغازین انقلاب 57 هم تکرار کرد. تلاش و مبارزهی بیامان و فداکارانه، و سپس سرکوب است، حلقهای است بارها در ابعاد مختلف در ایران تجربه شده است.
شاید بتوان اجتماعی نشدن مبارزه را یکی دلایل مهم این روند دانست. یعنی چه حزب کمونیست ایران و چه نیروهای چپ و مترقی پیش و پس از آن، مبارزه را به شکلی که نیروی پیشرو تمام بار مبارزاتی جامعه را به دوش بکشد میفهمیدند. در نتیجه این نیروی پیشرو، خود را بینیاز از اجتماعی کردن مبارزه و جذب و جلب گستردهی توان جامعه میدانست. بنابراین نهادهای سرکوب، با ضربه به نیروهای پیشرو، کل توان مبارزاتی جامعه را سلب میکردند.
علاوه بر این در اجتماعی نشدن مبارزه، سکتاریسم سیاسی بخشی از نیروها که خود را حقیقت مطلق میپنداشتند هم موثر بوده است. به عنوان مثال در همین مورد حزب کمونیست ایران، احسانالله خان دوستدار، کمونیست دوآتشهای که خطکشی از کمونیسم را در دست گرفته است و نیروهای درون حزب را رد و تایید میکند، تاثیر جدی در تحلیل رفتن نیروهای حزب داشته است و در آخر هم با کودتا افرادی را به کشتن میدهد. حال آنکه دست راست او، خالو قربان، در آخر کار تو زرد از آب در میآید و میشود سرهنگِ رضا خان.
موقعیت ژئوپولتیک ایران و البته نفت هم در این روند موثر بوده است. ایران همواره جغرافیایی از هر حیث قوی بوده است که قدرتمند و دموکراتیک شدن سیاسی آن، مورد خوشنودی و رضایت حاکمان منطقه و جهان نبوده است. در همین خصوص طبق ادعای تاریخدانان میتوان رد پای سرویسهای امنیتی خارجی را در اختلافات درونی حزب کمونیست ایران که بستر را برای سرکوب فراهم کرد، دید.
چهار- با تصویب قانون ضد مرام اشتراکی در سال 1310، عملاً چپ ایران از سنت پیشین خود منقطع میشود و در سال 1320 حزب توده ایران با تحلیل و شرایطی بسیار متفاوت از حزب کمونیست ایران شکل میگیرد. انقطاع در تاریخ چپ چه منافعی برای حکومتهای مستبد داشته است؟
مراد رضایی - تمام آن مسائلی که در مورد فایدهی اشراف بر تاریخ برشمرده شدند، با انقطاع تاریخی سیاسی نابود و یا تضعیف میشوند. هر دیکتاتوری، هر قدر هم که احمق، در سالهایی که کشور شوراها در حال قدرتگیری است، میتواند حدس بزند که ممنوعیت مرام اشتراکی و زندانی کردن تمام نیروها چپ، باعث جلوگیری از رشد چپ در ایران نخواهد شد. اما رضا پهلوی این ممنوعیت را اعمال و افراد زیادی را زندانی میکند. هدف او چه چیزی جز جلوگیری از انتقال تواناییها و تجربیات است؟ در نتیجه وقتی در 1320 حزب تودهی ایران تشکیل میشود، با وجود حضور بخشی از نیروهای حزب کمونیست ایران در حزب جدید، حزب توده از تجربیات و امکانات سَلَف خود محروم است. هیچ نیرویی هم نمیتواند این مساله را جبران کند. تلاش برای ایجاد انقطاع بارها در تاریخ ما رخ داده است. کودتای 28 مرداد، ضربهی 50 به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، ضربات 54 و 55 به سازمان، داغ و درفشهای اسلامی در پس از انقلاب و نهایتاً کشتار 67، نمونههایی از این تلاشهاست که عواقب هر یک را میتوان رهگیری کرد. فیالمثل اکنون که چپ در ایران دوباره برآمد جدی و موثر دارد، خلا حاصل از انقطاع خونین از دههی شصت حس میشود.
پنج- آیا تعلق تاریخی چپ امروز ایران به تاریخ مبارزات صد سال پیش حزب کمونیست ایران تاکنون دارای اهمیت است؟ اگر آری نسل جوان چپ در ایران با این گذشته و سنت تاریخی چپ در ایران چه ارتباطی میتواند برقرار کند؟ نفی یا نقد گذشته؟ لطفاً پاسختان را توضیح دهید.
مراد رضایی - عدم ارتباط با گذشتهی چپ در ایران، تنها میتواند نیروی سیاسی موجود را به شکلی خودخواسته از تجربیات گذشتهاش محروم کند. متاسفانه بخشی از نیروهای سیاسی اپوزیسیون، بر عاج فیل نشسته و گذشته را مطلقاً نفی میکنند. نیروهایی که تمایل دارند تاریخ را مجدداً، و درست از لحظهای که خودشان وارد عرصهی سیاسی شدند بنویسند. این مساله هم سبب میشود که گذشته را با تمام شکستها و پیروزیهایش نفی کنند. یعنی میگویند درست است در گذشته نیروهایی هم بودهاند؛ اما همه خردهبورژوا، بیسواد و سطحی بودهاند. این را میگویند و از روی مساله میپرند.
نیروهایی هم البته هستند که چشمشان در گذشته مانده است و تاریخ سیاسی را نه منبع تجربه و آموختن، که نوستالژی سرخ میپندارند.
در این بین نگاه منتقدانه به گذشته، شاید منطقیترین وسیاسیترین روش ممکن باشد. نگاهی که نقاط ضعف و قوت را به دقت میبیند و در ضمن شرایط تاریخی را هم در این دیدن موثر میکند و به برداشتهای دقیق میرسد.
دیدگاهها
ایرادکاردراین است که چپ…
ایرادکاردراین است که چپ خودرابرای مبارزات سرمایه وکارمسلح نموده است درصورتیکه چهل سال است که جامعه نه ازکالای ساخت کارگربلکه ازکالای طبیعی استفاده میکندبه همین خاطرخدمات نقش اول رادرجامعه ایفامیکند..بحث برسرتولیدکارگری ولاجرم تضادسرمایه وکارنیست .سرمایه داری ملی جایی نداردولاجرم کارگرصنعتی هم بدانگونه نیست هرچه بوده ازصنایع قبل ازانقلاب است که همه چوب حراج خورده .اینقدراین داستان پول خدمات شیرین شده است که خودروتولیدی بازیچه ای میشودبرای این داستان یعنی وقتی تولیدمیشودهنوزدست به دست گشتن تارسیدن بدست مصرف کننده خودش داستانی است پرآب چشم .دلاروسکه وقدیم تروسائل خانگی .یعنی فقط دست بدست کردن .نفت برای بالایی ها وبقیه برای پایینی ها.وبسیاری ازچپها هنوزبرسرهمان اندیشه های کلاسیک.این است که کمترحرفی گوش شنوادارد.
افزودن دیدگاه جدید