حزب چپ ایران میکوشد تا در زمینه مسایل زیست محیطی نیز فعال باشد و شاید به سهم خود باری از روی دوش طبیعت بردارد. روشن است که فکر این کار بسیار مثبت است. این حزب جدید که تشکیل آن با امیدهای تازهای برای توجه جنبش چپ به محیط زیست همراه شده است بدون شک وظایف جدی در این زمینه دارد. امروزه هر نیروی واقعی سوسیالیست باید یک نیروی زیستبوم گرا باشد و نگرش سبز زیست محیطی مثل خون در رگهای برنامه آن جریان داشته باشد. برای موفقیت در این زمینه شاید توجه به شماری مسایل کلی لازم باشد.
یک: برنامه دفاع از زیستبوم نمی تواند مطابق سنت احزاب ایرانی افزودن یک یا چند پاراگراف تزیینی به برنامه سیاسی باشد. برنامه سیاسی اجتماعی حزب با چنین پاراگرافهایی محیط زیستی نمیشود. تقریباً در برنامه هر حزبی امروزه میتوان تزئینات محیط زیستی را دید.
محیط زیست باید در تمام بافت برنامه، در بافت برنامه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و رفاهی وجود داشته باشد. چنانچه برنامه یک حزب در حد لازم محیط زیستی باشد آنگاه میتوانیم ببینیم که این برنامه دیگر یک برنامه قدرت بنیاد یا در بیان دیگر کانونی شده در امر قدرت نیست بلکه هدفگرایی در آن قوی تر از قدرتگرایی است. یک نمود این سمتگیری عدم تکیه بر مواعید و شعارهای رفاهی ناهمخوان با الزامات حفظ محیط زیست علیرغم امکان تضعیف موقتی حزب است. دلیل اصلی این پدیده در آنست که در مبارزه برای محیط زیست، متفاوت با مبارزه طبقاتی، همه اقشار و طبقات مخاطب و مورد نقد و انتقاد هستند و با فرهنگ و رفتار و طرز زندگی زیستبوم ستیزانه کل مردم مبارزه میشود. یک برنامه زیستبومی ناچار در بسیاری از مسایل مورد علاقه توده با تودهها در تفاوت و تضاد قرار میگیرد. در یک برنامه سنتی چپ سوسیالیست همواره دفاع از خواستها و نیازهای مردم مبنا بود و هست. اما در یک برنامه زیست محیط بنیاد تنها بخشی از خواستها و نیازهای مردم مورد دفاع هستند و بخشی حتی ممکن است سخت مورد مخالفت حزب باشند. چنین برنامه ای نمیتواند به خاطر این که کارگران و کارکنان بیکار نشوند از تعطیل معادن ذغال سنگ دفاع نکند. و یا به خاطر کارکنان مؤسسات حمل و نقل از قیمت پایین نفت و گاز دفاع کند. اگر سیاست دولت آقای ترامپ در مورد معادن را با سیاست جزب های چپ و محیط زیستی در آن باره مقایسه کنیم خواهیم دید که کارگران و کارکنان معادل ممکن است خود را به سیاست بورژوایی نزدیکتر ببینند در آن زمینه مشخص. اما ما نمیتوانیم به خاطر کسب قدرت از این کارکنان شعارهای خود را تغییر بدهیم. ما باید هدف خود را دنبال کنیم و از همین رو میگوییم که هدف بنیاد هستیم نه قدرت بنیاد، اگر چه در آینده دور قدرت باید از راه درست کسب شود. اقتصاد رفاه در مفهوم رایج آن، رفاه کاپیتالیستی، فراوانی کالایی، ارزانی انرژی و کالا، ارزانخواهی کالایی، استقبال از جامعه مصرف و اقتصاد بازار بدون کنترل، استقبال از افزایش جمعیت، دفاع از زیاده خواهی مردم در امر مسکن و خوراک و غیره، اینها همه با برنامه محیط زیستی زاویه دارند. حفظ محیط زیست فقط مبارزه با سرمایه و صنعتسالاران نیست بلکه مبارزه با مصرفگریی توده نیز هست. بدینگونه، یک برنامه محیط زیستی معمولا یک برنامه مناسب برای به هم زدن تعادل قوا به خاطر کسب قوا نیست. کوشش آن به هم زدن تعادل قوا در سمت هدفهای اعلام شده است. خیلی از احزاب محیط زیستی گاهی و در زمینه هایی خود خویش را با شعارهایشان تضعیف میکنند و خود بر این امر واقف هستند. امر محیط زیست بر تبلیغات دروغین و مواعید سنتی سیاسی متکی نیست بلکه به آگاهسازی مردم، دادن اطلاعات لازم به مخاطب و بسط دانش زیستبومی متکی است.
منشور حزب چپ ایران سندی با اهداف بسیار نیک است. این منشور مستعد یک بازبینی اساسی زیست محیطی است که لازم است صورت بگیرد. خاصه وقتی هنوز محیط زیست یا جنبش سبز حزب مستقل و توانمند خود را ندارد این بار به شانه برادر سرخ آن منتقل میشود.
دو: مکمل اصلاحات برنامهای برخی اصلاحات ساختاری لازم است. نه یک کمیسیون فرعی بلکه نهاد اصلی رهبری حزب باید مرکز توجه و هدایت و تصمیمگیری در باره مسایل زیستبومی باشد. نهادهای رهبری حزب، یعنی هیأت سیاسی و شورای مرکزی آن، لازم است با هدف و نیازهای زیست محیطی انطباق داشته و با توجه به آن شکل گرفته باشند. در این راستا افزایش وزن جوانان زن و مرد در دستگاههای رهبری، افزایش وزن تحصیلکردگان در ترکیب آن جوانان، گزینش هدفمند اعضای نهادهای رهبری با توجه به امر زیستبوم و با نظارت یک کمیسیون تدارک انتخابات، از جمله این کارهای لازم است. اگر دستگاه رهبری به طور متوسط پیر و در سن بازنشستگی است، اگر دستگاه رهبری به طور متوسط سنتی است، اگر نه تحصیل و تخصص و دانش بلکه تجربه و موقعیت و سابقه سیاسی مبنای گزینش است، در آن صورت امید لازم به این که کار زیستبومی جدی در حزب صورت بگیرد ممکن است کمتر بشود. امر زیستبوم به شدت به مطالعه و دانش و آگاهی از مسایل مربوط نیاز دارد. امر زیستبوم به یافتن راه حل گره خورده است نه به تبلیغات و ستیزهجویی با حریفان. میزان اندیشیدن به آینده و در نتیجه به محیط زیست به طور معمول به سن و تحصیل و دانش و شغل افراد بستگی دارد. هر اندازه افق پایان عمر دورتر باشد شرایط مادی یا سنی برای نگرانی نسبت به محیط زیست و آینده جامعه و جهان بیشتر میشود. بر این اساس، نهادهای رهبری نیازمند بازبینی هستند که آیا متناسب با هدف تلاش برای حفظ زیستبوم شکل گرفتهاند یا خیر.
سه: پاندمی کرونا با ارزیابی متخصصان و نهادهای مهم مسئول در جهان به یک نقطه عطف در تاریخ معاصر بدل میشود. این نقطه عطف مهر خود را بر زندگی و مناسبات اجتماعی و روابط جهانی خواهد زد.
چه ویروس کرونا از خفاش و پاندولین به انسان منتقل شده باشد و چه از طریق آزمایشگاههای سری نظامی و علمی، این یک حادثه مرتبط با زیست و محیط زیست است. تعرض انسان به حیاط و حش و طبیعت زیست منشأ این حادثه است. این حادثه بشر را ناچار به توجه جدید به مناسبات میان انسان و طبیعت میکند. پس، توجه به محیط زیست جبرا افزایش پیدا میکند و محاسبه شرایط جهان پساکرونا در تدوین برنامههای سیاسی کشورها و احزاب گریز ناپذیر خواهد شد. هدایت جهان در دوران کرونا به شدت حساستر است و نیازمند به دانش بسیار دارد. جهان نیازمند همبستگی و همکاری بیشتر است. جهان نیازمند رهبری مشترک در مقابله با فاجعه های طبیعیی است. جهان نیازمند جهانی تر شدن است. اما در چنین شرایطی، شاید فکر خودکفایی در عرصههایی از نیازهای زیستی در تمام کشورها زمینه پیدا کند و لازم شود. شاید هرکشوری نیازمند آن شود که برخی نیازهای اولیه خوارکی و بهداشتی و درمانی را خود تولید کند. از یکسو همبستگی و همکاری لازم است و اساس کار است و از سوی دیگر هیچ ملتی نمیتواند در زمینه حساسترین نیازمندیهای خود صرفا به این جهانی بودن و همبستگی و همکاری تکیه کند. حل این مسایل نیازمند نظارت دائم دانش محیط زیستی در سطح آکادمیک است. اینطور نیست که هر کس بدون مطالعه بتواند برای کشور پیشنهاد بدهد. حزبها باید بدانند که، قبل از دادن برنامه اقتصادی برای آینده باید دانش موجود در جامعه و جهان را کاملا به کمک طلبیده باشند. باید مدارک و مدارج دانش تخصصی برای این کار را روی میز بگذارند. گذشت آن دورانی که میشد شفاهی تاریخ نوشت و با ده تا نقل قول سناریو جنگ مسلحانه را برای کشورها تجویز کرد. اگر میخواهیم راجع به کم و کیف خاک کشاورزی و محصولات مورد نیاز ایران برنامه بدهیم اولین کار سپردن این حق به متخصصان است و فارغ کردن متخصصان از قیود حزبی و سنگرهای گروهی. حزب باید بسی بیش از آن که تولید کننده فکر باشد مصرف کننده شایسته دانش در جامعه و جهان باشد و باور کند که نهادهای اصلی فکری نه در حزب بلکه در دانشگاهها و مؤسسات علمی هستند. سیاست باید بتواند سازماندهی کند نیروی دانش و تخصص کشور را برای پاسخگویی به مسایل نه این که دانستههای نامستدل خود را روی کاغذ بیاورد و به خورد کشور بدهد.
چهار: ایران با مشکلی عظیم درگیر است. سوخت فسیلی تک کالای ارزآور و عمده سرمایه کنونی این کشور است. اما، سوخت فسیلی بلای اول محیط زیست است و نجات زیستبوم با تداوم بازار سوخت فسیلی در تضاد است. مسیر جهان ایران را از بهره مندی از تک کالای خود باز میدارد. یک نیروی مدافع زیستبوم چاره ای ندارد جز برخلاف نیاز کشور خود حرکت کند و برای نجات زندگی از حفظ و گسترش بازار نفت دفاع نکند. اگر برنامه بنیادین زیستبومی در جهان و در ایران پیش برود، مردم ایران در اقتصاد خلع سلاح کامل میشوند. حزبی که بخواهد هم از محیط زیست دفاع کند و هم از مردم خود باید برای این معمای عظیم و بسیار خطرناک راه حل داشته باشد. این راه حل با افزایش بحران زیست بومی، با نقطه عطف کرونا، با محاصره اقتصادی ایران، و کوشش افراطیون مرتجع حاکم بسیار پیچیده میشود؛ از هم اکنون نیروی عمده باید در خدمت حل این معضل قرار گیرد.
پنج: ارائه رهنمود و برنامه برای مسایل زیستبومی کشور حتما باید در رابطه و با توجه به کار و نظر نظرداران و نظر سازان داخل کشور، اعم از مستقل یا دولتی باشد. لازم است به نهادهای مسئول امور زیستبومی در کشور، چه دولتی و چه مستقل، همچون همکار در امر زیستبوم نگریست و کوشید تا دانش مجموع این نیروها جمع شده و به نتایج مثبت و مشترکی برای حل مشکلات مربوطه بدل شود. چنانچه چنین مناسباتی با نیروهای متخصص داخل لازم شمرده شود، آنگاه ملاحظات ضرور برای ممکن کردن این همکاری ها باید در نظر گرفته شود.
دیدگاهها
رفیق امیر عزیزسپاس بابت این…
رفیق امیر عزیز
سپاس بابت این مقاله خواندنی و نکات بسیار ارزشمندی که مطرح نموده اید. امیدوارم آنچه مطرح کرده اید مورد توجه اعضای حزب چپ ایران (فدائیان خلق) قرار بگیرد.
ما یک زمین بیشتر نداریم و نمی شود همچنان به تخریبش ادامه داده داد!
افزودن دیدگاه جدید