ما، در میانۀ دومین دهه از قرن 21، در محاصرۀ انبوهی از نوآوریهای تکنولوژیک قرار گرفته ایم: ماشینهای خودران، چاپگرهای سه بعدی، :اینترنت اشیاء"، که امکان ارتباط انسانها و اشیاء را در سراسر دنیا با هم فراهم می آورد. اتوپیستهای تکنوکرات و سرمایه داران طرفدار آزادی فردی به ما وعدۀ جهانی پروپیمان را می دهند: سیستم فوق مؤثر تولید و توزیع، یک زندگی سرشار از فراغت، ووو و اما واقعیت برای 99 درصد از مردم چیست؟ بحرانهای محیط زیستی، رکود پردوام، ونابرابریهای گریه آور.
این پیشرفتهای تکنولوژیک برای اکثریت عظیم مردم موجب ارتقاء استانداردهای زندگی، دستمزدهای بالاتر، یا تقلیل ساعات کار هفتگی نشده اند. علیرغم پتانسیل حیرت آور علمی و تکنولوژیکی که در اختیار جامعه است، چشم اندازی برای حل بیشتر مسائل پایه ای – مثل بیماریها، فقر، بیخانمانی – دیده نمی شود.
قریب یک دهه پس از بحران اقتصادی جهانی در سال 2008، میلیونها انسان – با ناخشنودی بسیار از آنچه سرمایه داری می تواند در میانۀ دهۀ دوم قرن حاضر به آنها عرضه کند – به پاخاسته اند، سازمان یافته سر به شورش علیه حکومتها و برگزیدگانی برداشته اند که مدافع این سیستم فرسوده اند.
با این حال تبلیغات ادامه دارد. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، به اتکای پیشرفت جهشی در آن سالها و بر بستر صنعتی سازی و اتوماسیون گسترده، ادعا می شد که "ما دیگر همگی مان طبقۀ متوسط ایم." امروزه، علیرغم پیش بینی های غم انگیز بسیاری از اقتصاددانان جدی بورژوائی، به ما گفته می شود که "تغییر انقلابی بعدی بیخ گوش ماست. ما همگی مان به زودی سرمایه دارانی آزاد، مختار و کارآفرین خواهیم شد".
این افسانه ای است که در سراسر کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری ظاهراً به عنوان شکل "نوینی" از اقتصاد که از خاکستر بحران 2008 سر برآورده، سرگردان است و نام اقتصاد شراکتی یا اقتصاد طبق درخواست را به خود گرفته است.
برخی ها، مثل همان اوتوپیستهای تکنوکرات و سرمایه داران طرفدار آزادی فردی پیشگفته، خوشبینانه اعلام می کنند که ما شاهد تولد دورانی نوین و شاداب در حیات سرمایه داری هستیم. دیگرانی، مثل پائول میسون نویسندۀ کتاب "پساسرمایه داری"، قدری هوشیارانه تر، تناقضی را که تکنولوژی نوین اطلاعات و اقتصاد شراکتی در محدوده های سرمایه داری – یعنی در محدوده های مالکیت خصوصی، تولید و مبادلۀ کالائی و تولید برای سود – درگیر آن اند، برجسته می کنند.
اما واقعیت چیست؟ آیا اکنون ما فقط با انبوهی از خدمات طبق درخواست، یک "اپ"، یک کلیک، شاهد دوران نوینی بر بنیان تلفن هوشمند ایم؟ آیا اقتصاد شراکتی واقعاً مبین تغییراتی پایه ای در سازمان جامعه و شیوه های ساماندهی آن است؟ آیا ماهیت کار و شغل تنها مبتنی بر ترکیبی از تکنولوژی اطلاعاتی، اتوماسیون، کار شبکه ای پرچگال، تغییری اساسی رو به بهبود داشته است؟
فقط یک کلیک و خلاص
ایربی ان بی و اوبر بهترین نمونه های شناخته شده اند. اما این فقط نوک کوه یخی است که وضع اقتصاد شراکتی یا اقتصاد طبق درخواست را ترسیم می کند. امروزه نه فقط می توان اتاق و کل آپارتمان و خانه را، بلکه می توان "همه چیز خدا" را از ماشین و دوچرخه گرفته تا ابزار و کتب درسی را اجاره داد.
همچنین این فقط سرویس تاکسی نیست که هر کس می تواند هر لحظه سفارش دهد، بلکه "اپ" های مختلف برای سفارش نظافتکار، مواد غذائی، غذای آماده، و تحویل اینها در عرض چنددقیقه دم درخانه، وجود دارند. به واقع شرکتهائی مثل "خرگوش وظیفه شناس" لشکری از وظیفه شناسان را گردآورده است تا انواع کارهای دستی را به شراکت با کسانی که خواهان این قبیل خدمات اند، انجام دهد: سوار کردن مبل و صندلی، تعمیر کامپیوتر، تحویل بسته های پستی، چمن زنی، ...
اقتصادهای شراکتی و طبق درخواست، اگرچه غالباً همراه با هم به کار گرفته می شوند، اما تفاوتهای کلیدی روشنی با یکدیگر دارند. هر دو اصطلاح در دورۀ واحدی بر پایۀ گسترش تلفنهای هوشمند، "اپ"ها، و جمعیتی جوان، خبرۀ تکنیک و به هم پیوسته سر برآوردند. اما اصطلاح اقتصاد شراکتی متمرکز است بر به اصطلاح "اشتراک" کالاها، در حالی که اقتصاد طبق درخواست ناظر بر سرویسهای "طبق درخواست" است.
پتانسیل انقلابی که توسط این قبیل تکنولوژیها و مدلهای کسب و کار عرضه می شود، واضح است. ما می توانیم به جای تولید بیهودۀ خانه، ماشین و دیگر کالاها، که فقط در بخشی از عمر مفیدشان مورد استفاده قرار می گیرند، منابع مان را به اشتراک بگذاریم وکارآئی آنها را به حد اعلی برسانیم. همچنین با ایجاد این امکان که بتوانیم انبوهی از خدمات را فقط با فشار چند دکمۀ تلفن سفارش دهیم، می توان آن خدمات را به نحو مؤثری بر نیازهای کاربران منفرد منطبق کرد.
افزودن دیدگاه جدید