رفتن به محتوای اصلی

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش ششم

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش ششم

کارآفرینان خرد یا کارگران دیمی

دوشادوش و همسان اقتصاد "شراکتی"، اقتصاد "طبق درخواست" نیز سر برآورده است. تمرکز این قبیل خدمات طبق درخواست ظاهراً و بسیار بیشتر از هر چیز دیگر، بر منافع مصرف کننده است، توأم با تحسین شوق زده ای از "عجایبی" از این دست که افراد قادر اند خدمتکار ارزانی را برای نظافت آپارتمان شان برای چند ساعت "استخدام" کنند یا ساعت 2 بعدازنیمه شب تاکسی ارزانی را، فقط با لمس یک دکمه آی فون شان سفارش دهند.

از این زاویه هیچ چیز انقلابی ای در اقتصاد "طبق درخواست" وجود ندارد و در واقع چیزی بیشتر از صورت آرایش شدۀ "کتاب زرد" (کتاب قطوری با برگهای زرد، حاوی شماره تلفن شرکتها و کسب و کار های مختلف با خدماتی که هر یک عرضه می کردند)، نیست. تفاوت این است که در دنیای اقتصاد طبق درخواست، یک شغل یا یک کسب می تواند هر کسی یا هر چیزی باشد: حتی یک شخص منفرد، که خدمت معین، یا مجموعۀ متنوعی از خدمات را عرضه می کند. به این ترتیب، مصرف کننده می تواند از طریق شرکتهائی مثل "خرگوش وظیفه شناس" (TaskRabbit) هر خدمت متصوری را از "وظیفه شناسان" پرشماری درخواست کند، که برای عرضۀ زمان و مهارت خاصی نزد این شرکت ثبت نام کرده اند.

در این میان "سرمایه داران آزادیخواه" به ستایش فوق اغراق آمیز مزایای اقتصاد طبق درخواست برای "کارآفرینان" آن برخاسته اند. به ما گفته می شود که اقتصاد طبق درخواست (که همچنین اقتصاد فرفره هم نامیده می شود)، به نسل جدید امکان می دهد که سنت روز کاری از 9 صبح تا 5 بعدازظهر را بشکند و غل و زنجیر استخدام نزد فقط یک کارفرما را بگسلد. کارگران جوان خواهان "آزادی" اند! ببینید:آزادی انتخاب این که کی می خواهی کار کنی، چه کار بکنی. ما دیگر مجبور نیستیم به یک شغل محدود شویم، مجبور باشیم هر روز و هر ساعت وظایف یکنواختی را انجام دهیم. کارگر مدرن امروزی می تواند همه فن حریف باشد، خودش را به عنوان یک فرد شکوفا کند و پیگیر چیزی باشد که برایش شوق و ذوق دارد.

گفته می شود که این کارگران "آزاد" نیروی محرکۀ پشت اقتصاد طبق درخواست اند: "کارآفرینان خردی که سرمایه داری را با اتکا به خلاقیتها و استعدادهایشان به پیش می رانند. زیبائی اقتصاد طبق درخواست این است که دیگر هر کسی می تواند کسب و کار خود را آغاز کند، رئیس خودش باشد، و انسان خودساخته ای باشد".

اما در این مورد نیز باز شکاف عمیقی بین وعده و واقعیت وجود دارد. چنان که نیویورک تایمز در مقاله ای با عنوان "در اقتصاد طبق درخواست کارگران هم آزاد اند و هم نامطمئن"، می نویسد:

... اما در اقتصادی با میزان بالای بیکاری، کارگران طبق درخواست به مراتب بیشتر از آن که کارآفرینان خرد باشند، "دستمزد خرد بگیران" اند. آنها غالباً هفت روز در هفته کار می کنند، و مدام در تقلای کسب درآمدی بخورونمیر با انجام مجموعه ای از کارهای خرد و ریز اند. این کارگران، وقتی شرکتهائی که انجام خدماتی را به آنها می سپرند، مدل کسب و کارشان را عوض می کنند، یا دستمزدها را کاهش می دهند، فاقد منبعی برای گذران به امان خدا می مانند. برای کاهش این ریسک است که آنها به عرضۀ ترکیبی از خدمات متوسل می شوند.

از این رو، این کارگران - بس به دور از توانمندی ادعائی حاصل اقتصاد طبق درخواست – مجبور اند که به "کار آزاد" روی آورند، زیرا بحران سرمایه داری و فقدان امکان مشاغل باثبات قدرت را از آنان سلب کرده است. این "وظیفه شناسان خویش فرما" مطلقاً تجلی یک ارتش کارآفرینان مشتاق نیستند، بلکه در واقع درست نقطه مقابل آن اند: نامطمئن ترین لایۀ طبقۀ کارگر، که هنوز مجبور به فروش نیروی کار خویش است، زیرا این به واقع تنها کالائی است که از آن آنهاست.

تفاوت در این است که چنین کارگرانی مجبور اند نیروی کارشان را در اندازه های کوچک و کوچکتر، بدون هرگونه اطمینان و امنیت شغلی، بدون تضمین یک قرارداد و درآمدی کافی درخور یک زندگی انسانی، بفروشند. شرکتهائی مثل "خرگوش وظیفه شناس" – چنان که نشریۀ جاکوبین به طنز می نویسد – همانا یک "آژانس کاریابی موقت تکریم شده است.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید