مقدمه
یک پنجم، یک شاخص ریاضی تقریبی، با ضریب واریانس کمی بالا پایین، در این برآوردها و ارزیابی های ما در این نوشته همراهی خواهد کرد. کشوری که خود را بزرگترین اقتصاد دنیا میداند، پنج درصد جمعیت دنیا در آن ساکن هستند، ولی در خیلی زمینه های سنجشی، یک پنجم شاخص ها را در ارزیابی معیارهای ارزشی به خود اختصاص میدهد. کاشکی معیار سنجش یک پنجم، بطور غالب معیارهای شاخصی بالندگی، ترقی و مدنیت انسانی را به خود اختصاص میداد.
در حدود یک پنجم جمعیت زندانیان دنیا در این کشور هستند. این کشور که خود را مهد صدور آزادی، دموکراسی و حقوق بشر نئولیبرالی به تمام دنیا معرفی کرده و با تمام قدرت امنیتی نظامی خویش پروژه های بین المللی خویش را تحت پوشش صدور و صیانت از آزادی و دموکراسی به جهانیان تحمیل میکند. امروزه بیش از یک پنجم مبتلایان به ویروس کرونا و یک پنجم مردمی که جان خود را بخاطر ابتلا به این ویروس از دست داده اند، به این کشور پنج درصدی جمعیت جهان متعلق هستند.
آغاز سخن
باورمندی اینکه سوسیالیستها، به راه سوم و مستقل خویش باور دارند و نمیخواهند مسیر رشد اقتصادی سرمایه داری، بخصوص سرمایه داری نئولیبرالی را برای رشد اقتصادی اجتماعی کشورهای خویش در پیش بگیرند، یک انتخاب نظری برنامه ای مستقل آنها برای کشورهای خودشان است. بطور مثال، اگر جبهه متحد نحله های چپ ایران، آلترناتیو سوسیالیستی را برای آینده ایران مناسب میدانند، این انتخاب آنها است، که میتوانند در جامعه خود تبلیغ و ترویج نموده و در ترازوی سنجش دموکراتیک، به انتخاب و آرای مردم خویش واگذار نمایند.
مخالفت مردم ما و خصوصا احزاب چپ با امپریالیسم، نه تنها به این دلیل است که نظام سرمایه داری امپریالیستی بر پایه های نظام های ضد ارزشی خویش به بزرگترین مانع رشد، ترقی و سعادت بشری تبدیل گردیده است، بلکه مخالفت با دخالت های مستقیم و غیر مستقیم و سلطه گرانه امپریالیستی بر کشور ما و کشورهای مشابه ایران است. به بیان دیگر، احزاب سیاسی ما و مردم ایران به هیچ وجه نه قصد نبرد با امپریالیستها را دارند، نه قصد دخالت در امورداخلی سرنوشت سیاسی کشورهای با حاکمیت امپریالیستی را. سرنوشت و راه انتخابی چگونگی رشد آن کشورها توسط مردم خودشان تعیین میگردد. با همان استدلال، ما نیز در تعیین سرنوشت سیاسی کشور خودمان، مخالف دخالت های سلطه گرانه امپریالیستی، از جمله تعیین حکومت های دست نشانده برای کشور ما، دخالت های امنیتی، سیاسی و نظامی در امور داخلی کشور ما، و اعمال سلطه گری اقتصادی امنیتی سیاسی از طریق استفاده از ترکیب های مختلف اهرم های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی، روانی و فشارهای منطقه ای و غیره هستیم.
یک بیستم جمعیت جهان
آمریکا با 330 میلیون جمعیت، حدود 5% جمعیت جهان را در خود دارد. کشوری که با تمام قدرت نظامی امنیتی تبلیغاتی خویش خود را بصورت الگوی لیبرال دموکراسی بر کشورهای دیگر جهان تحمیل می کند. این کشور اصولا باید درعرصه های شاخص های بالنده رشد و ترقی انسانی درصدهای بالاتر از سنگینی 5 % را بر دوش خویش حمل نموده، و در زمینه های شاخص های منفی و ارتجاعی و غیر انسانی باید بطور طبیعی شاخص های درصدی کمتری از خود به نمایش بگذارد.
شاخص های متفاوت سنجشی تاییدی اند بر این امر که واقعیت در خیلی عرصه ها خلاف این را نشان میدهد. اگر چه در خیلی عرصه ها کشورهای عقب نگه داشته شده جهان سوم هنوز راه نسبتا طولانی را باید طی بکنند تا خود را به بقیه کشورهای پیشرفته برسانند، اما شاخص های منفی "بزرگترین اقتصاد نئولیبرال جهانی" با خیلی از عقب مانده ترین کشورها برابری کرده و به آنها نزدیک است. در عرصه های شاخص های منفی دیگر، در خیلی زمینه ها به مراتب از بقیه جلوتر است.
یک پنجم زندانیان عادی جهان
آمار رسمی زندانیان جمعیت زندانیان دنیا در حدود یازده میلیون نفر برآورد میشود. از این یازده میلیون نفر، دو میلیون و یکصد هزار نفر در آمریکا زندانی هستند. زندان های آمریکا توسط بخش خصوصی اداره میشود، و اگر بطور متوسط، هر زندانی در سال حدود یکصدهزار دلار برای دولت خرج بردارد، به گفته دیگر، دولت از پول مالیات مردم و بودجه دولتی، سالانه دویست و ده میلیارد دلار به جیب شرکت هایی سرازیر میکند که زندان ها را اداره می نمایند. شرکت هایی که اداره زندان ها را در دست دارند، نه تنها اکثرا همان شرکت هایی هستند که گاردها و محافظت های شخصی خصوصی را دست و کنترل خویش دارند، بلکه اکثرا اقدام به تشکیل نوعی از "ارتش ها و نیروهای نظامی خصوصی" نموده اند، تا دولت آنها در صورت لزوم، از خدمات نظامی آنها نیز، که به گفته خودشان کم هزینه تر و از نتیجه بازدهی به مراتب بیشتری در مقایسه با ارتش کلاسیک برخوردار است، از طریق قرارداد استفاده نمایند.
لازم نیست در زمینه ارتباط این شبکه ها با صنایع نظامی آمریکا و فرهنگ آزادی حمل اسلحه در آمریکا، که بصورت ارزشی مقدس، از زمان کابوی ها در کشور باقی مانده است، اشاره و توضیحی داده شود. ترویج و محافظت مقدس مابانه از این فرهنگ برای صنایع نظامی آمریکا در سال میلیاردها دلار سودآوری داشته و هر سال موجب جان باختن هزاران هزار آمریکایی در کوچه و خیابان ها، چه توسط پلیس، چه توسط مردم بیمار و اشرار میگردد.
یک پنجم مبتلایان به ویروس کرونا
امروز که این مقاله نوشته میشود، با نهایت تاسف باید گفت که در کل دنیا از 65 میلیون مبتلایان به ویروس کرونا، حدود 17 میلیون آن آمریکائی هستند. ما همگی طی نه ماه گذشته شاهد بوده ایم که علت های ریشه های عمده این فاجعه انسانی ملی در آمریکا را هم در ساختار بندی اقتصادی، سیاسی طبقاتی آن کشور، هم در نظام ارزشی، یا ضد ارزشی فرهنگی اجتماعی نظام نئولیبرالی در اشکال مختلف آن شاهد بوده ایم. نظامی که سود، بهره شخصی قدرتمداران و شرکت ها و چرخش چرخه های اقتصادی به نقع کلان سرمایه داران را بر جان مردم خویش در ارجهیت و اولویت قرار میدهد، ناچار با چنین فاجعه ای رو در رو میگردد.
یک پنجم جان باختگان ویروس کرونا
نباید اینطور فرض نمود که چون یک چهارم مبتلایان به این ویروس آمریکائی بودند، لزوما باید یک چهارم جان باختگان نیز آمریکائی بوده باشند. عدم آمادگی های استراتژیک برای مقابله با چنین بحران هایی بخاطر اینکه در اولویت های سود دهی و نظام بهره وری نظام سرمایه داری کلان، تدارک چنین آمادگی هایی هزینه برداری بالایی دارند، از علت های اساسی یک چنین فاجعه ای هستند. بر اساس آمار امروز، از یک میلیون و ششصد هزار جان باخته در سرتاسر دنیا، سیصد هزار نفر آنها آمریکائی هستند. این رقم در حدود 30% جان باختگان را شامل میگردد.
در مقایسه با آمریکا، در این رابطه تقریبا تمام کشورهای جهان، از شاخص نسبی جمعیت مبتلایان و جان باختگان کمتری برخوردار بوده اند. گرچه این شاخص در خیلی از کشورهای اروپایی پیشرفته صنعتی نیز بالا است، امّا، کشورهایی که در مهار کردن، کنترل این ویروس موفق تر بوده و به موازات آن در تولید واکسن برای آن نیز به نائلیت های شایانی دست یافته اند، اغلب در رده کشورهای صعنتی پیشرفته غربی قرار ندارند.
بیست درصد اقتصاد جهان
طبق آمار های معمولی منتشر شده، از هشتاد تریلیون دلار تولید ناخالص ملی جهانی، 20% آن متعلق به آمریکا، %14 چین، 12% اتحادیه اروپا، 5% ژاپن، 3% هندوستان، 3% انگلستان، نزدیک به 2% روسیه هستند. گرچه من معمولا به این آمارها با کمی شّک و تردید های پرسشگرانه نگاه میکنم، ولی اگر همین آمارها را هم قبول داشته باشیم، میتوان مشاهده کرد که فاصله بین سه قطب آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه و چین، هر روز به همدیگر نزدیک تر و فاصله میان آنها کمتر و کمتر میشوند.
مجموعه کشورهای بریکس ( برزیل، روسیه، هندوستان، چین و آفریقای جنوبی)، که رویهمرفته چهل و یک درصد جمعیت دنیا را در خود دارند، نیز 20% تولید ناخالص جهانی را به خود اختصاص میدهند. این شاخص ها به تنهایی نشان میدهد که چرا جهان امپریالیستی از انسجام و قدرت گیری و یک دستی کشورهای عضو "بریکس" در عرصه های مختلف نگران است.
یک چهارم بدهی های دولتی جهان
میزان بدهی های دولتی امریکا در حدود 20 تریلیون دلار است، که نزدیک به یک چهارم میزان بدهی های دولت های جهان را به خود اختصاص میدهد. این شاخص نشان میدهد که میزان بدهی های دولتی در دنیا در حدود 80 تریلیون دلار است. اگر اتحادیه اروپا حدود 15 تریلیون، ژاپن 11 تریلیون، چین نزدیک به 7 تریلیون و روسیه 200 بیلیون دلار است. این آمار گستره میزان بدهی های دولتی بین کشورهای پیشرفته صنعتی سرمایه داری نئولیبرال و کشورهایی که از آن فاصله میگیرند را به نمایش میگذارد.
گرچه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که ابزارهای سرمایه داری مالی جهانی هستند در تلاش فراوان هستند تا میزان بدهکاری های کشورهای جهان سوم را به دلار های بدون پشتوانه آمریکایی افزایش دهند، این استراتژی اغلب با قید و بند های ریاضت اقتصادی توام است که در نهایت بصورت ابزاری در به به بند کشیدن کشورهای جهان سوم مورد استفاده قرار میگیرد.
یک چهارم بدهی های کشوری جهان
میزان بدهی های کشوری آمریکا به تنهایی ( دولتی و بخش خصوصی و غیره )، هشتاد تریلیون دلار است. این در حالی است که میزان کل بدهی های جهانی خصوصی و دولتی نزدیک به دویست و هشتاد تریلیون دلار است. اگر این مبلغ بیش از سه برابر تولید ناخالص ملی جهانیست، که حدود هشتاد تریلیون دلار است، این شاخص نشان میدهد که به اضای هر یک دلار تولید ناخالص ملی، نظام اقتصادی سرمایه داری مردم و دولت ها را به اندازه سه دلار بدهکار کرده است.
با نرخ بهره نزدیک به 2.5% میتوان نتیجه گرفت که سالانه 10% تولید ناخالص ملی جهانی باید بصورت بهره به جیب بانک ها و صندوق های مالی مجازی دنیا واریز گردد. این شاخص به تنهایی یکی از نمودارهای قدرت سلطه گرانه سرمایه داری مالی بر نظام های سرمایه داری سلطه گر امپریالیستی است که مثل اختاپوسی گلوی توسعه اقتصادی جهانی را فشرده و آن را خفه میکند.
یک سوم بودجه نظامی جهان
از حدود دو تریلیون دلار هزینه های سالانه نظامی دنیا، حدود 37.5% درصد آن تنها متعلق به آمریکا است که بطور متوسط بودجه هزینه های نظامی سالانه آن در حدود 750 میلیارد دلار است. این مبلغ بیشتر از ده کشور بعدی دیگر که در رده های بعد از آمریکا قرار دارند و مجموعه همه آنها حدود 725 میلیارد دلار هست، است.
هدف استراتژیک اینکه کشوری با 5% جمعیت جهان و با تولید ناخالص ملی 20% اقتصاد دنیا، سالهای طولانی مداوم 37.50% بودجه نظامی سالانه جهانی را به خود اختصاص داده است، چه می تواند بوده باشد؟ آیا تامین منافع شرکت های تولیدات تسلیحاتی از طریق تداوم چرخه های تولیداتی آنها یکی از این عوامل است؟
آنچه که منافع آمریکا در چهار گوشه جهان نامیده میشود، این بودجه نظامی در کنار صدها پایگاه های نظامی مستقر در بطن کشورهای اروپایی گرفته تا ژاپن، کره جنوبی استرالیا، اقیانوس هند، اقیانوس آرام، کشورهای مختلف خاورمیانه و غیره با صدها هزار نفر نیروی نظامی خواهان مدافعه از آنها هستند، چه چیزهایی را شامل میگردند؟ آیا هدف تامین سلطه " دلار آمریکائی " بر واحدهای پولی دیگر بعنوان واحد پولی مبادلاتی جهانی است؟ یا تنبیه کشورهایی که با سلطه گری امپریالیستی زاویه داشته باشند.
جمعیت آوارگان خیابانی
طبق آمار رسمی آمریکا، نزدیک به ششصد هزار نفر در آن کشور در خیابان ها میخوابند. از این میزان، تقریبا نصف آنها را جوانان زیر هیجده سال تشکیل میدهند. نزدیک به چهل هزار نفر از آنها را سربازان بازگشته از جنگ های آمریکا تشکیل میدهند. تعداد کل آنهایی که بی خانمان هستند، حدود 0.17% جمعیت کل کشور را تشکیل میدهند، که این درصد با درصد بی خانمان های چین و هندوستان، که عضو کشورهای در حال توسعه هستند، برابری میکند. این درصد در روسیه 0.04% جمعیت را تشکیل میدهد. در حالی که خیلی از کشورهای پیشرفته صنعتی جهان از درصد بالای بطور متوسط 0.30% جمعیت بی خانمان برخوردار هستند.این در حالی است که از 150 میلیون جمعیت بی خانمان جهان، در حدود 0.35% درصد آن آمریکائی هستند.
گرچه خیلی از کشورهای جهان سوم آفریقایی، آسیایی از قبیل نیجریه و اندونزی و هندوراس غیره از درصد به مراتب بالاتری از جمعیت بی خانمان برخوردار هستند، این شاخص به تنهایی نمایانگر وسعت و ریشه های فقر، فاصله های طبقاتی میان فقرا و ثروتمندان و تبعیض های اجتماعی ناست. وقتی در کنار شاخص های دیگر قرار میگیرد، تصویر کامل تری از سیمای واقعی اجتماعی آن کشور را به نمایش میگذارد.
پایان سخن
سنجش پیشرفتگی اقتصادی کشورها را شاید بشود از طریق میزان کیفیت کالاها و میزان صادرات آن سنجید. کشوری که شما در آن ساکن هستید، از آمریکا چه اقلام واراداتی را خریداری میکند؟ اگر ژاپن، به تولیدات "تویوتا"، " میتسوبیشی"، "سوزوکی"، "نیسان"، و غیره میبالد، آیا صادرات کالایی امریکا به تنهایی میتواند نماینده 20 تریلیون تولید ناخالص ملی سالانه آن کشور بوده باشد؟ به نظر من نه.
این سرمایه مالی آمریکا است که بصورت سرمایه گذاری خارجی و تحت پوشش حمایت از رشد اقتصادی کشورهای دیگر به تمام کشورهای جهان، بخصوص کشورهای جهان سوم در حال گسترش است و از یک طرف از طریق دریافت سودهای سرمایه گذاری و یا بهره های بانکی شیره رشد اقتصادی این کشورها را میمکد، بلکه از طرف دیگر با ایجاد مالکیت بر ثروت های اقصادی کشورهای دیگر، انگیزه های آمریکایی برای محافظت از آنچه که "منافع آمریکا در تمام نقاط جهان نامیده میشود"، را توجیه نموده و حضور نظامی آن در تمام نقاط جهان را توجیه می نماید.
اگر در قدیم ها، بانک ها به میزان پول تزریق شده در اقتصاد، پشتوانه طلا داشتند، تا بتوانند در مقابل طلب مشتریان خویش بپردازند، امروزه دلارهای تزریقی در جهان، فقط بصورت ارقامی دیجیتالی در حساب های بانکی و بدون هیچگونه پشتوانه واقعی ارزشی از طرف آن بانک ها در حساب آنها تظاهر پیدا میکنند. از جمله اصلی ترین عواملی که به این واحدهای دیجیتال، و بطور خاص دلار آمریکا ارزش اسمی مبالدلاتی در بازارهای عرضه و تقاضای پولی را میدهد، قدرت نظامی جهانی آمریکا در تبدیل و حفظ آن بعنوان واحد پولی مبادلاتی جهانی و ایجاد تقاضا برای آن از طریق تقاضا برای تولیدات نظامی و سرمایه گذاری های نفتی آن در اقصا نقاط جهان است.
در این نوشته ما به موضوع خیزش های مردمی مربوط به حفاظت از "محیط زیست"، "جان سیاه ها ارزش دارد"، "تسخیر وال استریت" و غیره نپرداختیم. ما به نقش فرصت های فراهم شده توسط تکنولوژی دیجیتال در زمینه های حلقه های مدار بسته "بلاک چینز"؛ و واحدهای ارزشی پولی نوین دیجیتال، مشابه "بیت کوین" و غیره در زمینه فرصت هایی که میتوانند برای کشورهای جهان سوم فراهم نمایند، نپرداختیم.
ما به چنگ اندازی های استراتژیک آمریکا بر ذخایر فسیل جهانی در خاورمیانه، ایران و ونزئولا و غیره نپرداختیم. ادامه سیاست های نظامی گری همراه با تحمیل آنچه که آنها ارزش های نئولیبرال دموکراتیک می نامند، از شبه جزیره بالتیک گرفته تا دریای چین، از خاورمیانه گرفته تا آمریکای لاتین، را در سیاست های تیم آقای جو بایدن شاهد خواهیم بود.
دنیز ایشچی
16 دسامبر 2020
http://ourworldindata.org/military-spending
wppl_12.pdf (prisonstudies.org)
10 countries with maximum homeless people (yahoo.com)
List of countries by incarceration rate - Wikipedia
List of countries by GDP (nominal) - Wikipedia
List of countries by military expenditures - Wikipedia
Visualizing $69 Trillion of World Debt in One Infographic (visualcapitalist.com)
افزودن دیدگاه جدید