جهانی شدن درون رو
فرانکو براردی با برداشتی از آثار سمیاتیک (نشانه شناختی) باودریلارد، این توسعه را رقیب فرارسیدن 'شبه سرمایه داری' می بیند، یک "سرمایه داری که بر روی نیروی کار غیر مادی و انفجار حوزه اطلاعات تأسیس شده است." شبه سرمایه داری کاملا مناسب وب است. از طریق آن زمان و فضا به صورت دیجیتالی توسط نشانه های کالایی تبلیغ می شود. بِرآردی از جمله می نویسد: "دگرگونی های تکنولوژیک تمرکز را از حوزه تولید کالاهای مادی به سمت حوزه کالاهای سمیاتیک (نشانه شناختی) در حوزه اطلاعات منتقل کرده است. با این کار، سرمایه-سمیاتیک به شکل اصلی اقتصاد تبدیل می شود. ایجاد شتاب دار ارزش مازاد بستگی به شتاب حوزه اطلاعات دارد. دیجیتالی شدن حوزه اطلاعات راه را به روی این نوع شتاب باز می کند."
این موضوع را با فرایندهای نشانه کالای سرمایه داری آنالوگ (رسانه های چاپی) مقایسه کنید. والتر اونگ در این باره می نویسد: "کلمه در رسانه های چاپی در زمان و فضا ثابت است - در یک صفحه، یک بیلبورد، یا پنجره مغازه. ما می توانیم آن را ببینیم یا نبینیم، با آن درگیر شویم یا نشویم و این موضوع صرفاً تصادفی است که آیا انتشار پراکنده تبلیغات رسانه های چاپی به ما می رسد یا نه. همچنین در فرهنگ چاپی، کلمه یک «چیز» نیمه انتزاعی و نیمه بیگانه است که اگر فرد قرار باشد دانش و سواد خود را با آن تکمیل کند، باید آن را یاد بگیرد و آگاهانه با وی درگیر شود." اونگ همچنین اشاره می کند که نشانه 'پتانسیل های شنیده نشده از کلمه را آزاد می سازد.' و این یک مشاهده ی مهم است.
دیجیتالی شدن کلمه و نشانه، و درج و گردش آن ها به وبِ زندگی کاربر، به این معنی است که هیچ راهی برای ندیدن وجود ندارد، هیچ راهی برای درگیر نشدن، حتی اگر حذف شود، و هیچ راهی برای جلوگیری از هدف گیری الگوریتمی تبلیغات از طریق پروفایل های جمع آوری شده از تاریخچه کاربر وجود ندارد. سواد از نشانه دیجیتال، بر خلاف سواد از کلمه چاپ شده، نوعی بی سوادی است - در آن در حالی که سواد نوعی کنترل بر نشانه را دلالت می کند، این چیزی است که دیجیتالی ارائه نمی دهد. کنترل کمی بر نشانه کالا در درون سرمایه داری سمیاتیک وجود دارد. ما را بمباران و محاصره می کند. و مثل ماهی در آب، ما نمی دانیم که خیس هستیم. پذیرش آموخته شده از آنچه، حداقل برای 'دیجیتال بومی' به نظر می رسد, وضعیت طبیعی تبلیغات در هر پیچ راه است. و این عدم شناخت، یا عدم تحقق - دیجیتالی، جنبه ای از بیگانگی ما، از ارتباط 'بی رابطه گی' ما با نشانه و کلمه از طریق دیجیتالیته است. همان طور که بِرآردی آن را بیان می کند، بخش تبلیغاتِ دیجیتالی 'انسان شناختی تشکیل دهنده - و از این رو نامحدود - شخصیت از بیگانگی است.'
در این زمینه نباید جای تعجب باشد که ما قادر به ایجاد، با نگاهی نسبتا بی مشکل، از یک جهان اجتماعی که در آن نه تنها حذف و کاهش حوزه هایی وجود دارد که به اصول کالایی دسترسی ندارند، بلکه حوزه ای هم وجود دارد که حداقل در تئوری در برابر کالاسازی آسیب پذیر است.
مایکل سندل در کتاب سال ۲۰۱۲ خود به نام 'آنچه پول نمی تواند بخرد What Money Can't Buy '- در مورد 'محدودیت های اخلاقی بازار'، با یک لیست نقطه ای از خطر آنچه که اکنون پیش خواهد آمد سخن گفته است. بطور مثال یک انتخاب تصادفی می تواند چنین باشد:
-
ارتقاء سلول زندان با پرداخت ۸۲ دلار در هرشب: در سانتا آنا، کالیفرنیا، و برخی از شهرهای دیگر، مجرمان خشونت پرهیز می توانند برای اقامت بهتر، سلول آرام، تمیز، به دور از سلول زندانیان عادی ... بخواهد.
-
اجاره فضا بر روی پیشاني خود (یا جاهای دیگر بر روی بدن شما) برای نمایش تبلیغات تجاری: ۷۷۷ دلار . ایر نیوزیلند سی نفر را استخدام کرد تا سرشان را بتراشند و آن را موقتاً با شعار « نیاز به تغییر دارید؟ سری به نیوزیلند بزنید!" خالکوبی کنند.
-
اگر شما کلاس دوم یک مدرسه توسعه نیافته در دالاس هستید، کتابی بخوانید و ۲ دلار دریافت کنید. برای تشویق خواندن، مدارس به بچه ها برای هر کتابی که می خوانند، پول می دهند.
جهش سیستمیک در انباشت، سرمایه داری قدیمی را متحول کرده است. در حال حاضر این یک ارگانیسم تغییر یافته یا اندام ساخته شده برای یک محیط جدید است. سرمایه داری از طریق دیجیتالی بودن این قدرت را دارد که قلمروهای فیزیکی رو به درون و رو به برون جهان را به روش هایی استعمار کند که تحت سرمایه داری آنالوگ غیرممکن بود. و فضای مجازی فضای نامحدودی برای انباشت است که از طریق آن سرمایه داری قادر است فضایی نزدیک به منطق و نیازهای خود را ایجاد کند که تنها در یک نسل پیش مانند داستان های علمی تخیلی به نظر می رسید. برای پایان دادن به این بخش، در نظر خواهم گرفت که چگونه پویایی ناهموار و ترکیبی از تحرکات مجازیِ رو به برون – رو به درون تعبیرات رسمی سرمایه داریِ تولیدی-کالایی را از طریق خدمت، ساخت و سرمایه داری بر پلاتفرم ها دوباره شکل داده است. من سپس نظریه ای را بررسی می کنم که چگونه انباشت دیجیتال منطق دیوید هاروی 'انباشت از طریق سلب مالکیت' را دگرنگون کرده است. این شکل کلاسیک انباشت است که ما در نوشته های مارکس پیدا می کنیم، و همچنین در استعاره از 'حصار دیجیتال' مطرح شده توسط آندریویچ، که استدلال می کند چگونه فرم کلاسیک به زمینه دیجیتال ادامه یافته است. من تصور می کنم، چیزی که اکنون می بینیم 'سلب مالکیت با انباشت' باشد: اثری دور از دسترسِ 'جهش در انباشت' که مشکل ساز تر از قبل از منطق استثماری سرمایه داری است.
افزودن دیدگاه جدید