کشاکش واقعی اما هدایت شده!
مجلس اسلامی مصوبهای در جیب دارد که اگر دولت آمریکا همه تحریم ها را برندارد، جمهوری اسلامی هم محدودیتهای مصرح در برجام در رابطه با برنامه هستهایاش را بر نخواهد تابید و اجازه هیچگونه بازدید و کنترلی را به آژانس هستهای نخواهد داد. براساس این مصوبه، ٥ اسفند روزی است که دولت روحانی وظیفه دارد این قانون را اجرایی کند وگرنه سر وکارش با قوه قضائیه خواهد بود. اما همه دیدند که یکهفته مانده به موعد پایان این مهلت و اتمام این حجت نماینده آژانس بین المللی انرژی اتمی به وساطت و اصرار "تروئیکا" به تهران آمد تا مقامات جمهوری اسلامی را حالی کند که چنین التیماتومی، عبور از مرز و یک خط قرمز برای جهان و همه ١+ ٥ است. هشدار دادنی که حتی حمایت روسیه و چین را به پشتوانه خود دارد زیرا مقامات این دو کشور مورد اتکاء خامنهای هم قبلاً هشدارهایی را در این زمینه به جمهوری اسلامی دادند. آنها بهیچوجه با هستهای شدن جمهوری اسلامی سازگار نیستند و این حکومت را فقط برای رقابتهای ژئو پلتیکی و بازیهای سیاسی و اقتصادی نیاز دارند.
نمایندگان دولت "اعتدالی" در دیدار با نماینده آژانس به این توافق رسیدند که اجرای مصوبه مجلس اسلامی بی آنکه به عنوان یک "تصمیم ملی" ایران از روی میز گفتگوها برداشته شود، از سوی دولت اسلامی سه ماه عقب افتد تا دولت بایدن و اروپاییها فرصت بررسی نحوه رفع تحریمها را داشته باشند. روحانی بعد این توافق و قبل از اینکه سروصدای جناح "اقتدار گرا" درآید، با پیشدستی اعلام داشت توانسته است مصوبه مجلس را به شکل مدبرانهای رعایت کند. مجلسیها اما بلافاصله تشکیل نشست دادند تا او را به دور زدن مصوبه مجلس متهم کنند و خواهان ورود قوه قضائیه در رسیدگی به تخلف دولت در این باره شوند. دولت هم در برابر با صدور بیانیهای هفت بندی اعلام داشت هیچ نقض مصوبهای در کار نبوده و برعکس، آن را بر پایه " تبعیت از فرمایش رهبر" و تشخیص مسئولان امور کلان کشور در شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی عملاً رعایت کرده است! یعنی بفرمائید سرجایتان بنشینید وگرنه مانند جریان گران شدن بنزین که علی لاریجانی نامه دو خطی را در سربزنگاه سر مجلسیها کوبید، اینبار هم باقر قالیباف حکم حکومتی را برایشان خواهد خواند!
خط راهنما برای فهم چیستی این ماجراها و کشاکشها را باز هم خامنهای است که به دست میدهد هرگاه که چشمها شسته شود! او در این زمینه طی دیدارش با نمایندگان مجلس خبرگان بر چهار نکته انگشت گذاشت تا به اهالی نظام بگوید که اولاً همیشه او حق به جانب تشریف دارد و به آمریکاییها و اروپاییها اعتمادی نیست و اصل فقط بر "دشمن پنداری" است. دو اینکه جمهوری اسلامی هر وقت بخواهد میتواند و لازم است اورانیوم ۶٠ درصد غلیظ شده را تولید کند. سوم هم اینکه در پیام به ١+ ٥ ما قصد تسلیح اتمی نداریم چون باور دینیمان چنین چیزی را رد میکند و بلاخره هم این پیام به همه اجزای حکومتی که مجلس و دولت، خودی هستند و همگی بازیگران تحت فرمان نظام که لازم است با هم هماهنگ باشند. به این ترتیب او یکبار دیگر به درونمرز و خارجیها و به داخل و بیرون نظام گفت امور به اراده اوست که میچرخد: مذاکره آری، ولی ما را هم رعایت کنید! اینست اساس داستان.
مصوبه چند ماه پیش مجلس در زمینه تعیین مهلت برای طرف مقابل، همان اندازه تمهیدی از سوی خامنهای برای تولید حربه دیپلماتیک در برابر خارجیها بود که تصمیم شورای عالی امنیت برای دادن فرصت سه ماهه به آژانس و دولت بایدن و١+ ٥ . این تصمیم، اجرایی کردن "فرمایش" خود وی است. قالیباف یکی از گوش بفرمانهای رهبر، هم صحنه گردان اولی در مجلس بود و هم شریک پختن تدبیر اخیر وی در شورای عالی امنیت! جمهوری اسلامی حکومتی است ولایی و همه امور کلان کشوری و به ویژه سیاست خارجی این حکومت که مبتنی بر "دشمن" تراشی و "آمریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی" است در ستاد "بیت آقا" طراحی و عملیاتی میشود. مجلس، دولت، قوه قضائیه، شورای عالی امنیت، مجلس تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان و... همه بازوهای ولایت فقیه هستند. اینست مجاری داستان.
مگر این ساده نگری و ساده سازیها دست از سر عدهای بر میدارد؟!
این حقیقتی است که از زمره دستاوردهای روند نقد انقلاب بهمن در زمینه گفتمان و اندیشه سیاسی در ایران یکی هم این بوده است که نحوه تفکر مبتنی بر توطئه بینی "دایی جان ناپلئونی" و "کارکار انگلیسیهاست" تضعیف شود. تقویت روحیه و اندیشه برای دیدن واقع بینانه صحنه و پشت صحنه و مبتنی کردن کلان نگری با تجزیه و تحلیل آنچه در جزئیات جریان دارد را باید ارج نهاد. اما این روند مثبت پیش عدهای بدل به این شده که نتوانند و یا بنا به مصالحی نخواهند برنامهریزیها و توطئههایی را هم ببینند که واقعاً هم چه از خارج و چه در داخل جریان دارد. کسانی که غرق جزئیات میشوند و از دیدن کل تعیین کننده که رقم زننده همین جزئیات هستند غافل میمانند. مواجه با نوعی از "واقع بینی" سطحی هستیم که قادر نیست اندازه اختلافات واقعی در جمهوری اسلامی را در حد واقعی آنها ببیند. با بزرگ نمائی کشاکشهای درون این نظام، اشتراکات بنیادی دستجات و جناحها و نیز جایگاه کانون گره زننده آنها یعنی ولایت فقیه را بدانگونه که باید و شاید نمیبیند.
حال آنکه فهم واقعیت جمهوری اسلامی به آنست که این حکومت، از همان روز نخست حکومتی بوده با انواع گرایشها و جناحها و دستجات در خود اما فقط هم بر پایه وحدت سر حکومت دینی. جدا از خود آیت الله خمینی بنیانگزار این نظام که از همان اول حفظ حکومت اسلامی را اوجب اوجبات دانست و هر دیگری را غیر خودی و در ادامه دشمن و آن را هم کوبید، میخ این روال را در عمل اما بیشتر از همه آیت الله بهشتی کوبید که تز "ما"ی اسلامیها از فلسفی و حجتیه گرفته تا جریانهای مستضعف پرور اسلامی و "شما" یعنی غیر خودیها را همچون معیار و محک در این نظام ولایی جا انداخت. این حکومت با اختلافات درونی شکل گرفت و در اختلافات درونی هم با قدرت وداع خواهد گفت. مهم اما درک این نکته است که این حکومت، فقط محل اختلافات نیست بلکه دربرگیرنده اشتراکات بنیادی است! سلیمانی و ظریف از خیلی جهات متفاوتند در بنیان ولی یک پدیدهاند با تقسیم کاری که ولی فقیه تصمیم گیرنده هر دو را نیاز دارد. در این نظام هم تفاوتهای اعتقادی با تفاسیر گوناگون موجود است و هم رقابت سخت جاری سر سهم در منافع اقتصادی؛ اما همگی حیات خود را منوط به بقاء و ماندگاری این نظام میدانند! این، بهره بردن تاکتیکی از این اختلافات به سود جنبش دموکراتیک و مردمی را منتفی نمیکند بلکه فقط لزوم فهم بنیاد مشترک آنها را هم یادآور میشود و زدایش وهم از حقیقت را.
در جمهوری اسلامی چه جناحها و جریانات متنوع حکومتی و چه مجلس و دولت و دیگر ارگانها نه فقط نهایتاً تحت فرمایش رهبر عمل میکنند که خوب اگر نگریسته شود بی آنکه الزاماً هر یک از آنان خود نیز بدانند در کادر راهبرد کلان است که رقابت با یکدیگر را پیش میبرند! راهبردی که از بالای سر آنها تدوین میشود. اینها اهل بازیاند ولی در عین حال به بازی گرفتهشده و نیز اهل تمکین به همین بازی و بازیگری زیرا منفعت خود را در تداوم وضع موجود با این یا آن تغییر میبینند. ظرافت کار جمهوری اسلامی که واقعاً هم نوعی ظرافت خود ویژه آنست در اینست که میتواند ساده اندیشان و یا دوستدار ساده اندیشی را بفریبد. بگونهای که در موارد بسیار مجریان امر، دچار این توهم میشوند که گویا خود آنانند که ابتکار به خرج میدهند و بر سمت و سوها تاثیر مینهند!
انصاف باید داشت و گفت که رهبری جمهوری اسلامی، با تشخیص همین علت وجودی نظام، خوب توانسته هم آن را نظم ساختاری در سیستم قدرت دهد و هم اختلافات را در خدمت شراکتها مدیریت کند. حتی باید گفت که حکومت نه فقط نیروی خودی اعم از "اصولگرایان" و "اصلاح طلبان" را زیر نگین سیاستهای کلان خویش دارد که حتی شبه اپوزیسیون را هم آنگونه که میخواهد هدایت میکند؛ با این تذکر که موفقیتش در این یکی ناشی از استعداد خود شبه اپوزیسیون برای خود فریبی و دیگرفریبی است. خامنهای حق دارد افتخار فهم و عمل به قانونمندیهای ولایت فقیه را ثبت دفتر زندگی خود بداند!
اتحاد ملی حول سیاست خارجی نظام هستی سوز؟!
در رابطه با همین موضوعی که اکنون به مسئله روز گرهی کشور بدل شده است، یعنی چه نوع مذاکره و کدامین برجام، با تز تازه ای از سوی طرفداران راهبرد موسوم به "تغییر در حکومت" با راهکار "تغییر رفتار آقا" روبرو هستیم. تزی که میگوید مصالح ملی ما در مواجهه با طرفهای غیر ایرانی حکم میکند تا اصل بر هماهنگی عمومی علیه بیگانه گذاشته شود! تزی که انگشت گذاشتن بر اینکه قدرت مستقر چه سیاست خارجی پیش می برد را در عمل فرع بر منازعه موجود قرار میدهد. این نگاه که زمانی میپذیرفت سیاست خارجی هر دولتی ادامه و مکمل سیاست داخلی آنست، اکنون توصیه به اصل قرار دادن اشتراکات بین اپوزیسیون با جمهوری اسلامی دارد! کدام "اشتراکات"؟ اینکه بجای این واقعیت مدهش سیاسی همچنان جاری که بیلان چهل و دو سال گذشته این حکومت چیزی جز برباد دادن هستی ایران و مردم آن نبوده است بگوییم همه زاده ایران هستیم؟ و اما چرا یک چنین چرخش از آن نگاه پیشین به این یکی نگاه؟ زیرا در اصل با مهاجرت از جایگاه اپوزیسیون به جایگاه پوزیسیونی روبرو هستیم. این، یک اصل است که نگاه سیاسی، متاثر از اینست که کجا ایستادهایم. صاحبان این نگاه مهاجر، مشترکات خود با حکومت را مشترکات ملی جا میزنند!
یک نگاه مسئولانه برای داشتن ایرانی مبتنی بر عمل به اراده ملی در جهانی جهانی شده، میکوشد که همین جمهوری اسلامی را وادار به مذاکره بدون پیش شرط با آمریکا کند تا خطر فراروئی تنش و تشنج چندین دهساله به جنگ و ناامنی، بکلی از میان برخیزد و تا تحریمهای خم کننده کمر یک ملت برداشته شود. این نگاه، مبارزه سیاسی با این نظام را میخواهد در فضای حتی المقدور دور از هیجانات کاذب ناسیونالیستی پیش ببرد. نگاهی که مبارزه روز را نه موکول به تعیین تکلیف راهبردی ملی و مردمی نهائی با این نظام میکند و نه مبارزه روز را بدون افق و چشم انداز راهبردی درست میداند. برای این نگاه، عقب نشاندن حکومت از این موضع مطرح است که در خدمت مبارزه دراز مدت برای گذر از همین حکومت قرار گیرد و از چنین پایگاه سیاسی هم است که پیگیر عقب نشاندن جمهوری اسلامی میشود. این نگاه، موفقیت مذاکره را میجوید و آن را تنها با گره خوردگی با عقب نشانده شدن جمهوری اسلامی از سیاست منطقهایاش ممکن میداند. عقب نشانده شدن جمهوری اسلامی از "عمق استراتژیک" و "هلال شیعی"، در بنیاد خود عقب نشینی آن در برابر منافع و مصالح ملی مردم ایران است.
این رویکرد با رویکرد بزک کردن چهره نظام با "خصوصیت ایستادگی" در برابر "استکبار"، دو چیز هستند. مشیهای سیاسی به لحاظ راهبردی متفاوت، که در عمل مقابل همند. یکی در پی آشتی دادن مردم به روز سیاه نشسته و در همانحال رسیده به اگاهی نسبت به این نظام با همین نظام است و در پی اینکه زیر تز آشتی ملت و دولت، "تفاهم ملی" عملاً پیرامون "مصالح ملی" تعریف شده توسط جمهوری اسلامی عملی شود! دیگری اما سیاست خارجی نظام را برخاسته از خصلت و معرف هستی آن معرفی میکند. اولی در خدمت گذر از نظام که بر مبارزه برای عقب نشاندن جمهوری اسلامی تاکید دارد و دیگری افتاده در دام حکومتی که در داخل بازار "انتخابات ١٤٠٠" گرم میکند و در خارج "دفاع از شان و کرامت ایرانی در برابر بیگانه" را؛ به دام افتادگی در راستای باز تولید افتادن مردم به دام حکومت! تا کی فریب خوردگی و شراکت در فریب دادنها؟! تا کی به ذوق و شوق آمدن از این یا آن ترفند جمهوری اسلامی زیر داعیه واقع بینی و توانایی ریز بینی؟ اینست زائده داستان در شبه اپوزیسیون!
دیدگاهها
بادرودخدمت رفیق کریمی…
بادرودخدمت رفیق کریمی ازتجربیات گرانبارشمازندگی دردورژیم ودیدن زیروزبرهای آن است .وازنوع دیدگاه شما تقدیرمیکنم .موضوعات تاریخی جواب تاریخی میخواهد.وملاحظه ای هم نبایددرکارباشد.
افزودن دیدگاه جدید