*فصلنامهی مُروا- رفیق مریم پورتنگستانی، ضمن تشکر از وقتی که برای مصاحبه در اختیار نشریهی مُروا قرار دادید، بفرمایید که از چه سنی، در کدام منطقه و چگونه جذب فعالیت سیاسی شدید؟
مریم پورتنگستانی- با درود به شما و خوانندگان نشریهی مُروا. در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم من از سن ۱۵ سالگی وارد دنیای سیاست شدم. از جنوب ایران و از شهر بوشهر هستم و از طریق دوستانی که در مدرسه و همسایگیمان داشتم در ارتباط با جریانات سیاسی قرار گرفتم. من به علت وضعیت خانوادگیام و برای اینکه بتوانم زودتر کمکخرج خانواده باشم، در سن ۱۵ سالگی به دانشسرای مقدماتی که شبانهروزی بود فرستاده شدم تا بعد از دو سال معلم بشوم. در همان دانشسرا بود که با مسایل سیاسی بیشتر آشنا شدم.
*فصلنامهی مُروا- اوضاع سیاسی در شهر یا منطقهای که زندگی میکردید چگونه بود؟
مریم پورتنگستانی- در آن دوران شهر ما یک شهر بندری با مردمی با سطح زندگی متوسط به پایین بود. به علت وجود گمرک و ارتباط دریایی با کشورهای خلیج فارس و دیگر کشورها، مسئله صادرات و واردات و وضعیت بازار موجب ایجاد شغل برای مردم شده بود. عدهای بازرگان داشتیم که کار صادرات و واردات میکردند ولی اکثر مردم کارهای سخت کارگری و جاشویی میکردند. جاشوها با لنجهای کوچک به ماهیگیری مشغول بودند و یا مسافر به کشورهای عربی میبردند و جنس میآوردند. بعضی از مردان شهر هم به کشورهای عربی همسایه مثل کویت برای کارگری میرفتند. پدر من یک کارگر ساده بود که چندین سال را در کویت کار کرد و بعد از آن به استخدام یک شرکت صنعتی در بوشهر درآمد. البته ما در خانه ۹ خواهر و برادر بودیم که با حقوق کارگری زندگی چندان آسانی نداشتیم. بوشهر یک شهر مرزی است و حضور نیروهای نظامی دریایی و هوایی در بوشهر قوی بود. بسیاری از نظامیان از شهرهای دیگر نیز در بوشهر زندگی میکردند. به همین دلیل مردم ارتباطات زیادی با اهالی غیر بومی داشتند و این ارتباطها در فرهنگ مردم تاثیر داشت. مردم بوشهر با وجود برگزاری مراسم سنتی و به جا آوردن آداب و رسوم خود، متعصب مذهبی نبودند. مردمی آگاه و با فرهنگ بودند. بوشهر چندین شاعر و نویسنده مهم داشت و تئاتر و موسیقی بسیار در این شهر رایج بود. همچنین به علت شرایط آب و هوایی سخت و گرم شهر، ساواک زندانیان را برای تنبیه به این شهر تبعید میکرد. قبل از انقلاب حزب توده ایران در شهر تشکیلات مخفی داشت و نیروهای جوان هوادار فداییان هم با نوشتن شعار و پخش اعلامیه فعال بودند.
*فصلنامهی مُروا- محافل روشنفکری یا سیاسی که با آنها در ارتباط بودید، چه فعالیتهایی را انجام میدادند؟ چگونه با آنها آشنا شدید و چه فعالیتهایی را پیش میبردید؟
مریم پورتنگستانی- من در سال ۱۳۵۴ با سازمان آزادیبخش خلقهای ایران آشنا شدم که بعد از دستگیری فهمیدیم این سازمان ساختهی سیروس نهاوندی عامل ساواک بود. من در یک دورهی آموزشی یک هفتهای که آنها در میگون تهران تشکیل داده بودند شرکت کردم. در آنجا با ما روی کتاب سرخ مائو گفتگو و بحث میکردند و همچنین چگونگی آموزش تعقیب و ضد تعقیب و... را به ما یاد میدادند. بعد از مدتی فعالیت با آنها در دیماه ۱۳۵۵ دستگیر شدم و بعد از بازجویی مختصر در ساواک بوشهر، من را با دو پاسبان به شیراز فرستادند. در شیراز بعد از بازجویی در کمیته به زندان عادلآباد فرستادند. بعد از چند ماه آزاد شدم. بعد از آزادی با عدهای از جوانان هوادار چریکهای فدایی خلق فعالیت را در این شهر شروع کردیم که بیشتر چاپ و پخش اعلامیه و شعارنویسی بود. در سال ۵۶ دوباره دستگیر شدم.
*فصلنامهی مُروا- در دورهی شروع فعالیت شما، وضعیت فکری، سبک زندگی و دغدغههای اصلی جوانان و بهویژه دختران جوان چه بود؟ چه مسائلی به عنوان یک زن جوان و فعال در عرصهی سیاسی و اجتماعی برای شما در آن دوره مطرح بود؟
مریم پورتنگستانی- من البته وقتی فعالیت سیاسی را در زمان حکومت شاه شروع کردم نوجوان بودم. در آن زمان مهمترین مسئلهای که مورد توجه من بود وجود فقر شدید و اختلاف طبقاتی در میان اقشار مختلف منطقهای که در آن زندگی میکردم بود. در منطقهی ما خبری از آزادیهای سیاسی نبود و کنترل و فشارهای امنیتی بسیار قوی بود. من در دانشسرا یک انشا در مورد زندگی جاشوها و فقر نوشتم. به همین خاطر به دفتر مدیر مدرسه فرا خوانده شدم و در آنجا مامور ساواک با من برخورد تهدیدآمیز و تحقیرانه کرد. یک بار دیگر در هنگام بالا بردن پرچم در دانشسرا عدهای از دانشآموزان خندیدند و به همین خاطر ما را دوباره به دفتر ساواک بردند و تحت فشار قرار گرفتیم و ما را تهدید کردند. در آن زمان در منطقهی ما همه چیز بهشدت تحت کنترل حکومت و ارگان امنیتیاش ساواک بود. فضای دمکراتیک برای انتقاد و طرح نظر وجود نداشت. بهعنوان یک دختر جوان در یک شهرستان کوچک کار سیاسی کردن بسیار دشوار بود. بهویژه اینکه بخواهی با مردان در یک جا فعالیت کنی. به لحاظ اجتماعی و فرهنگی حقیقتاً وضعیت دشواری بود. من برای اینکه بتوانم با رفقای مرد فعالیت کنم و در یک خانهای تیمی امن حضور داشته باشیم و ساواک به ما مشکوک نشود تصمیم گرفتم با یکی از رفقای تشکیلات ازدواج کنم و تحت عنوان زن و شوهر توانستیم خانهای اجاره کنیم. و از این طریق فعالیتمان را افزایش دهیم. البته در آن دوران فعالیت ما فقط در حد پخش اعلامیه و شعارنویسی بود.
*فصلنامهی مُروا- دستگیری شما در دوران رژیم پهلوی به چه دلیل بود؟ دوران بازجویی چگونه گذشت؟ چقدر حکم گرفتید؟ در کدام زندان بودید؟
مریم پورتنگستانی- من یک بار در سال ۱۳۵۵ در رابطه با سازمان آزادیبخش خلقهای ایران دستگیر شدم که بعد از چند ماه در دادگاه نظامی آزادم کردند. ولی دوباره در سال ۱۳۵۶ در رابطه با سازمان چریکهای فدایی خلق دستگیر شدم. هر دو بار را در عادلآباد شیراز بودم؛ در بند ۴ طبقه سوم. در دیماه ۱۳۵۷ همراه با باز شدن در زندانها من هم آزاد شدم.
*فصلنامهی مُروا- فضای زندان چطور بود؟ برخورد زندانیان عادی با شما چطور بود؟ به طور کلی آیا آماری دارید که نشان دهد چه تعداد زندانی سیاسی زن در آن سالها در زندانی که بودید محبوس بودند؟
مریم پورتنگستانی- قبل از انقلاب در زندان عادل آباد تعداد زنان زندانیان سیاسی کم بود و با زندانیان عادی با هم در بند ۴ طبقه سوم بودیم. در طبقه اول مردان سیاسی بودند. طبقه دوم دارالتادیب برای نوجوانان پسر بود و طبقهی سوم زنان عادی و سیاسی بودند. ما اتاقهای خودمان را داشتیم و از زنان عادی جدا بودیم. رابطهی ما با زندانیان عادی خیلی خوب بود. البته ما خیلی جوان بودیم و به آنها کمک میکردیم و درسشان میدادیم. تعداد ما زنان در زندان عادلآباد که غالباً دانشجو، کنشگر چپ و یا مذهبی بودند تا دیماه سال ۵۷ حدود۲۰ نفر میشدیم.
*فصلنامهی مُروا- خاطراتی که از زندانهای سیاسی دوران شاه و بهویژه پیش از سال ۱۳۵۶ نقل میشوند، نشان میدهند که شکلی از سازماندهی و فعالیت سیاسی در زندان هم جاری بوده است. آیا در زندانی که بسر میبردید آیا در مورد زندانیان سیاسی زن هم وضعیت به همین شکل بود؟
مریم پورتنگستانی- در بند ۴ زندانیان مرد رفقای تودهای مانند عموئی، زندهیادان هجری و کیمنش و... که ۲۵ سال در زندان بودند به همراه زندانیان دیگر که سالهای طولانی در زندان به سر میبردند توانسته بودند یک کتابخانهی بزرگ پر از کتابهای باارزش داشته باشند. ما از آنها کتاب میگرفتیم و به شکل گروهی میخواندیم و دربارهی کتابها با هم بحث و گفتگو میکردیم. کتابهای تاریخی، فلسفی، اقتصادی و رمانهای خوبی در این کتابخانه موجود بود. من رمانهای دن آرام و ژان کریستف و... را در آنجا خواندم. یادم میآید که ما در همراهی با مردان سیاسی بند ۴ برای داشتن شرایط بهتر در زندان دو اعتصاب غذای کوتاه داشتیم. زندانیان سیاسی زن در همراهی با زندانیان مرد یک سری همکاریها و همراهیها را در زندان چنانکه در بالا متذکر شدم انجام میدادند.
*فصلنامهی مُروا- از نظر شما نقش حکومت شاه و ساواک در رادیکالیزه کردن جنبش اعتراضی تا چه حد بود؟ ساواک و دستگاههای امنیتی با بالا بردن هزینههای فعالیت سیاسی و مدنی راههای اعتراض را بسته بودند. خواندن یک کتاب به عنوان مثال رمان «مادر» اثر ماکسیم گورگی بین ۲ تا ۵ سال زندانی داشت. چرا حکومت تا این حد راههای فعالیت کنشگران سیاسی و اجتماعی را گرفته بود؟ آیا میتوان گفت که دستگاههای سرکوب حکومت علناً نیرویهای معترض و آزادیخواه جامعه را بهسمت رادیکال کردن مبارزه هول میدادند؟
مریم پورتنگستانی- در زمان حکومت دیکتاتوری شاه حق انتقاد، اعتراض، نقد و حق داشتن نظر مخالف وجود نداشت. احزب سیاسی، تشکلهای مدنی و صنفی و... اجازه فعالیت نداشتند. یک حزب وجود داشت و آن هم حزب دولتی رستاخیز بود. بیش از دو نفر اگر جمع میشدیم و بحث سیاسی میکردیم به عنوان زدن تشکیلات محسوب میشد و دستگیر میشدیم. فعالیتهای سیاسی و مدنی بهشدت توسط ساواک کنترل میشد. من را در سن ۱۵ سالگی برای نوشتن یک انشا انتقادی به ساواک کشاندند. در آن دوره کتاب خواندن ممنوع بود. بالا بردن هزینههای فعالیت سیاسی و مدنی در جامعه باعث رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر مبارزه شده بود. ما در آن دوران بهعنوان نوجوان و جوانان ترسی از سرکوب نداشتیم. و فکر میکردیم برای آگاه کردن مردم و نه به دیکتاتوری راه دیگری جز مبارزه با حکومت وقت نداریم. ما نیرویی عدالتخواه بودیم و برای آزادی و بهبود زندگی مردم مبارزه میکردیم. حتی حاضر بودیم برای مردم و منافع کشورمان جانمان را بهراحتی بدون لحظهای شک و تردید بدهیم. بله من اعتقاد دارم که ساواک و انواع دستگاه اطلاعاتی حکومت شاه نیروی جوان، روشنفکر کشور را به سمت رادیکال شدن هر چه بیشتر مبارزه کشاند. حکومت و ارگانهایش فکر میکردند با سرکوب میتوانند جزیرهی ثبات در ایران بهوجود آورند و تجربه نشان داد که با سرکوب و بالا بردن هزینههای چنین ثباتی فراهم نمیشود. ایجاد فضای دمکراتیک، بهبود زندگی مردم و احترام به آزادی بیان و حق فعالیت سیاسی و تشکیل احزاب و سازمانهای دمکراتیک میتوانست ثبات واقعی را در کشور بهوجود آورد و نه دیکتاتوری و خفقان و سرکوب.
*فصلنامهی مُروا- برخورد جامعه و خانواده با زندانیان سیاسی زن پس از آزادی آنها چگونه بود؟ نگاه جامعه به این افراد چگونه بود؟
مریم پورتنگستانی- خانوادهام با نگرانی از من حمایت میکرد. مردم از ساواک میترسیدند اما برخودشان با ما بسیار خوب بود و حتی در مواقعی پشتیبانی هم میکردند. البته در دو سال قبل از انقلاب در سالهای ۵۶-۵۷ فضا کمی باز شده بود و به همین خاطر بخشی از مردم اعتراضات خیابانی را شروع کرده بودند. من بعد از آزادی از زندان در سال ۵۷ با استقبال بسیار خوبی از طرف مردم شهرم در بوشهر مواجه شدم. البته من تنها زندانی شهرم نبودم بلکه تنها زن سیاسی زندانی در آن زمان بودم.
*فصلنامهی مُروا- چه هنگام از زندان آزاد شدید؟ در ارتباط با سازمان چریکها در چه زمانی قرار گرفتید؟ در سال ۵۷ و در اثنای انقلاب کجا بودید؟ لطفاً قدری از فضای آن روزها برایمان بگویید.
مریم پورتنگستانی- در دیماه ۵۷ بود که شروع کردند زندانیان سیاسی مرد را آزاد کردند. بهیاد دارم رفقای تودهای عمویی و هجری و کیمنش را آزاد کردند و ما از بالا میدیدیم و همهی ما بسیار خوشحال بودیم که آنها آزاد شدهاند. همان شب مرا هم صدا کردند و گفتند وسایلت را جمع کن و سپس مرا به دفتر افسر نگهبان زندان بردند. از آنجا من و همسرم را با یک تاکسی به یک مسافرخانه فرستادند. آنجا از تلویزیون دیدیم که چه غوغایی بیرون شده و ما خبر نداشتیم. روز بعد در خیابانهای شیراز کتابهای جلد سفید را در پیادهروهای خیابان دیدیم که به فروش میرسید و جوانان بسیاری که تشنه خواندن بودند خریداران آن کتابها شدند.
*فصلنامهی مُروا- شما پس از انقلاب هم چهار سال در زندان بودهاید. غالب زندانیان دو رژیم معتقد هستند که زندان دوران جمهوری اسلامی به مراتب دشوارتر بوده است. نظر شما در این رابطه چیست؟ وضع در زندانهای جمهوری اسلامی برای یک زن فعال چپ چگونه بود؟
مریم پورتنگستانی- درسال ۶۲ از طرف سازمان فداییان به من اعلام شد یا مخفی شوم و یا از کشور خارج شوم. من بعد از یک سال مخفی شدن در اردیبهشت سال ۶۳ در شیراز دستگیر شدم. بعد از این که چند بار مرا به بوشهر و شیراز برای بازجویی و تکمیل پرونده فرستادند، در دادسرای بوشهر به ۱۲ سال زندان محکوم شدم. بار دیگر من را به زندان عادلآباد بند یک منتقل کردند. بند یک قبل از انقلاب بخش انفرادی زندان بود که بعد از انقلاب به بخش زنان تبدیل کرده بودند. بند یک زندان مدرن عادلآباد پر از دختران و زنان جوان سیاسی از همهی گروهها و بیشتر از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق شده بود. اتاقهای انفرادی تکنفره را سهنفره کرده بودند. یک نفر روی تخت کوچکی که در اتاق بود و دو نفر روی زمین میخوابیدیم. در زندانهای جمهوری اسلامی تلاش بر نابودی هویت، شخصیت و تحقیر زندانی بود. برای اینکار همه کار از جمله شکنجه، آزار و اذیت، همه نوع تهدید، تحقیر و... استفاده میکردند. در واقع هدف تهی کردن زندانی از اعتقاداتش و کشاندن او به همکاری از طریق توابسازی بود که متاسفانه همهی آنهایی هم که زیر شکنجه و انواع آزار و اذیت تواب شدند در سال ۶۷ اعدام کردند، چون زندانبانان و ماموران امنیتی رژیم به آنان اعتمادی نداشتند. شرایط زندان در جمهوری اسلامی بسیار سخت و عذابآور بود.
*فصلنامه ی مُروا- اینکه شما پیش از انقلاب با رژیم شاه مبارزه کرده و هزینه داده بودید، در رفتار بازجو و زندانبان جمهوری اسلامی تاثیری نداشت؟ به نظرتان آنها این تضاد را چگونه برای خود حل میکردند؟
مریم پورتنگستانی- به نفع من تاثیری نداشت و حتی به ضررم هم تمام شد. یادم میآید در بازداشتگاه روی زمین وقتی رو به دیوار چشم بسته نشسته بودم یکی از بازجوها که پروندهی مرا میدانست که زندانی قبل از انقلاب بودم با صدای بلند گفت خانم ... گذشت آن زمانی که آن سان گذشت. اینجا زندان جمهوری اسلامی است و درستت میکنیم. به شما و خوانندگان نشریه مُروا میتوانم بگویم که چهار سال در زندانهای جمهوری بودن جزیی از بدترین دوران زندگیام میباشد و حقیقتاً او درست میگفت که اینجا زندان جمهوری اسلامی است!
*فصلنامه ی مُروا- چه در زمان رژیم شاه و چه در دوران جمهوری اسلامی، برداشت یا رفتار سیاسیای در آن روزگار داشتید که امروز به آن نقد داشته باشید؟
مریم پورتنگستانی- همیشه از اینکه ساواک حکومت گذشته چگونه توانسته بود فردی مانند سیروس نهاوندی را به همکاری جلب و جذب کند و با یک فرار ساختگی و دروغی بسیاری از فعالیتهای سیاسی جوانان و کنشگران سیاسی را با مرور لو دهد و برای اینکار یکسری سازمانهای موازی درست کنند و بسیاری از نیروهای جوان، صادق و فداکار را به دام ساواک بیاندازند و کسی هم متوجه خیانت او نشود، برایم سؤال بوده است و به خودم با وجود جوانی انتقاد میکنم که چرا فریب ساواک و این سازمانی که توسط ساواک درست شده بود خوردم. البته متاسفانه بزرگتر و با تجربهتر از من هم در دام ساواک از طریق سیروس نهاوندی افتادند و من در این بین تنها نبودم. دیگر اینکه از سال ۶۲ تا ۶۳ که دستگیر شدم زندگی مخفی و آوارگی و دربدری و این شهر و آن شهر رفتن من را داغان و خسته کرده بود و فشار جمهوری اسلامی و ارگانهای امنیتیاش روزبهروز بیشتر و بیشتر میشد. آوارگی و دربدری و اینکه در همهجا دنبالت بودند و هر لحظه میبایست مواظب باشی و از تور ارگانهای امنیتی فرار کنی دیگر رمقی برای ما نگذاشته بود. در آن دوران همه مخفی و دربهدر شده بودند و جمهوری اسلامی هم همواره این را القا میکرد که سازمان اعضا را به حال خود رها کرده است. ارتباطها قطع بود و امکانات محدود و خلاصه اینکه شرایط بسیار دشوار و سختی برای مبارزه بود.
*فصلنامه ی مُروا- مسائل زنان چقدر در مبارزات فداییان حائز اهمیت بود؟ البته مبارزات زنان در شمایل امروزی، در آن دوره چندان مورد توجه نبود. اما فداییان به مثابهی یک نیروی سیاسی مترقی و پیشرو، چقدر این موضوعات را مورد توجه قرار میداد؟
مریم پورتنگستانی- در منطقهی ما بهدلیل شرایط فرهنگی، مذهبی و اجتماعی زنان کمتر در سیاست و فعالیت تشکیلاتی فعال بودند. در قبل از انقلاب در شهرمان، من تنها زنی بودم که در تشکیلاتی که وجود داشت به همراه ۶ رفیق مرد مسئول بودیم. بعد از انقلاب بهدلیل فضای آزادی که در دو سال اول انقلاب فراهم شده بود شرایط بهتری برای فعالیت دختران و زنان مهیا شد. ما دختران فعال دانشجوی زیادی را در پیشگام و تشکیلات داشتیم اما به دلایل فرهنگی که پیشتر به همراه دلایل دیگر متذکر شدم زنان کمتر آمادگی کار تشکیلاتی را داشتند. هنوز هم با توجه به فرهنگ مردسالاری و دیکتاتوری و نقش مذهب در جامعه، زنان ما راه دشواری را در برابر خود دارند. هر چند که جنبش مستقل زنان و مبارزاتشان در جامعه رشد و گسترش یافته و درصد زنان تحصیل کرده و دانشجویان زن افزایش زیادی پیدا کرده و در احزاب سیاسی توجه بیشتری به برابری و حضور زنان در ارگان های رهبری و ... میشود ولی هنوز برای رسیدن به برابری میان زنان و مردان راه دشواری در برابرمان وجود دارد. خوشبختانه زنان ما از این سختیها نمیترسند و در تمام عرصههای اجتماهی حضور پر رنگ دارند.
*فصلنامه ی مُروا- به نظر شما جنبش فدایی به مثابهی یک تجربه سیاسی- تاریخی، در کدام برهه بیشترین امکان تاثیرگذاری را در جامعه داشته است؟
مریم پورتنگستانی- سازمان چریکها از سال ۵۷ تا قبل از انشعاب در اوج قدرت بود و به عنوان سومین نیروی سیاسی ایران مطرح بود. بعد از انشعاب سازمان دو تکه شد و این موجب تضعیف سازمان چریکها شد. پس از انشعاب سازمان اقلیت به راه خود رفت و سازمان اکثریت تا سال ۶۱ به فعالیت علنی و نیمهعلنی خودش ادامه داد و سازمان با توجه به پایگاه اجتماعی که در بین مردم و بالاخص جوانان داشت با وجود اشتباهات بزرگی که کرد اما توانست بیشترین تاثیر سیاسی را نسبت به جریانات چپ دیگر و حتی جریانات ملی در جامعه داشته باشد. اما جمهوری اسلامی نمیخواست امکان تاثیرگذاری سازمان گسترش یابد. ارگانهای امنیتی و موازی حکومت برنامه دیگری برای فداییان و همه نیروهای چپ داشتند. جمهوری اسلامی همهی جریانات چپ را یکی یکی به سراغشان رفت و خیلیها را از دم تیغ گذراند. تجربهی جمهوری اسلامی نشان میدهد که این رژیم هیچ نیروی سیاسی غیر از حامیان نظام را قبول نداشته و ندارد و به همین دلیل هم هزاران نفر از نیروی چپ و غیر چپ که با نظام نبودند را زندانی و اعدام کرد و یا از کشور فراری داد و یا در داخل کشور آنها را به سکوت کشاند و یا همواره چماق سرکوب را در صورت فعالیت مجدد بالای سر آنان نگه داشته است. اگر بخواهم خلاصه کنم همان سه سال اول انقلاب بهترین دوران فعالیت سازمان بود.
*فصلنامه ی مُروا- وضعیت امروز این جنبش را چگونه ارزیابی میکنید؟
مریم پورتنگستانی- آرمانها و اهداف فداییان که همان ٰدفاع از آزادی و عدالت اجتماعی است همچنان در میان مردم و جوانان کشور زنده است. جنبش فداییان یک جنبش تاریخی، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه با آرمانهای سوسیالیستی و چپ است. این جنبش میبایست به دنبال غلبه بر پراکندگیهایی که در میان چپ وجود دارد برود و نیز همراه با آن با جریانات مترقی و دمکرات جمهوریخواه ائتلاف وسیعی از این نیروها برای گذر از جمهوری اسلامی بهوجود آورد تا بلکه بلوک جمهوریخواهی سکولار برای مبارزه علیه استبداد حاکم بر کشور هر چه بیشتر متشکل و تقویت شود. امروز با توجه به سرکوب امکان فعالیت علنی در داخل کشور وجود ندارد. جنبش فداییان تنها با متحد شدن در میان بخشهای مختلف خود است که میتواند بیشتر در میان جامعه مطرح شود. بنیانگذاری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) از سه جریان فدایی اقدام مثبت و اولیه برای متحد شدن بخشی از چپ ایران است. اما چپ تنها به این سه جریانی که متحد شدهاند خلاصه نمیشود. باید قدمها را برای ارتباط با تشکلهای دیگر چپ و حتی دیگر بخشهای طیف فدایی گسترش داد و متحد شد و اگر در حال حاضر امکان متحد شدن و تشکیل حزب واحد وجود ندارد میشود بر سر یکسری اصول مشترک اتحاد چپ را تشکیل داد. حزب چپ اگر بتواند در این عرصه با شکیبایی هر چه بیشتر عمل کند میتواند نیروهای چپ و جمهوریخواه را برای ائتلاف و اتحاد یاری رساند. ما هنگامی میتوانیم تاثیرگذار در میان مردم باشیم که بلوکهای متحد چپ و جمهوریخواهی را تشکیل دهیم. در آن شرایط صدای ما را مردم خواهند شنید.
افزودن دیدگاه جدید