۱- اوضاع سیاسی:
کشورما، طی دو سال گذشته، در عرصهی جهانی منزویتر و در عرصهی داخلی ازهم پاشیده تر شده است و در مقایسه با دو سال پیش، اوضاع اقتصادی آن وخیمتر، ورشکستگی عمومی مردم بیشتر، گسترش فقر و بیکاری عمیقتر، بیچشماندازی نسلجوان کشور عیانتر گشتهاست. اعتراضات مردم در برابر حکومت نیز آشکارتر و جنبشهای مطالباتی، وسیعتر شده است. خیزشهای مردمی آبانماه ۹۸، همچون دیما ۹۶ و مرداد ۹۷، اگرچه سرکوب شدهاند، اما زمینههای بروز آنها از بین نرفتهاست و التهاب درونی جامعه همچنان پابرجاست و بروز مجدد این قبیل خیزشها بر سر هر بزنگاهی امکانپذیر است. شکست تلاشها برای تغییر وضعیت کنونی، بهخصوص طی بیش از دو دههی گذشته، همزمان با وخامت هر چه بیشتر شرائط زندگی، گروههای بیشتری از مردم را به این نتیجه رساندهاست، که با وجود نظام کنونی امید به تغییر و آیندهای امیدبخش در برابر کشور و مردم ایران نخواهد بود. در چنین فضائی است که هر جرقهای مثل افزایش بهای بنزین، میتواند به جنبشی وسیع در سراسر کشور تبدیل شود و مردمِ جان به لب رسیده بهخصوص در حاشیهی شهرهای بزرگ را، به مصاف با حکومت بسیج کند.
ما امروز با رویاروئی آشکار جامعه با حکومت جمهوری اسلامی به عنوان مانع اصلی هر گونه تحولی مواجهیم و جنبش مردم در مسیری گام گذاشتهاست که در چشمانداز آن، دیگر جمهوری اسلامی به شیوهی تاکنونی قادر نخواهدبود به حکومت خود ادامه دهد و مردم هم، چنین حکومتی را تحمل نخواهند کرد. خیزشهای مردم بروز آشکار خشم و اعتراضی است که انباشت شده است، انعکاس مطالباتی است که هر روز و در اقصی نقاط کشور فریاد زده میشوند، اما گوش شنوائی نیافته، همواره بدون پاسخ مانده و اغلب سرکوب شدهاند. مطالباتی که به باروت انفجار اجتماعی تبدیل میشوند. جابهجائیهای طبقاتی، سقوط طبقهی متوسط جامعه، به حاشیه رانده شدن و درآمیختن آن با تهیدستان، خلائی را که در جنبشهای تاکنونی در دوران جمهوری اسلامی وجود داشت، به نحو دیگری پر کرده و نان و آزادی را به هم پیوند زدهاست. خواست آزادی، دمکراسی و حقوق بشر را با خواست عدالت اجتماعی اقشار و طبقات پائین جامعه تلفیق نمودهاست. این امر هم ترکیب نیروها و هم خواستها و شعارهای جنبش مردم را دگرگون کرده است. دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی سالهای اخیر ترکیب نیروهای اجتماعی را نیز متحول ساختهاست.
۲- اوضاع اقتصادی:
بحران مزمن و فزاینده یکی از عواقب اصلی سیاستها اقتصادی جمهوری طی ۴۲ سال گذشته است. تداوم بنبست ساختاری، تورم مزمن، برنامههای اقتصادی نامتعارف، ناموزون، سلطهی ارگانهای امنیتی و نظامی و بنیادهای عریض و طویل بر بخش مهمی از تولید، توزیع و خدمات، حجم عظیم بوروکراسی دولتی و کسری مداوم بودجهی آن، ورشکستگی بانکها و صندوقهای بازنشستگی، رانتخواری و ناتوانی در تامین نیازهای رشد اقتصادی، تعطيلی و کاهش ظرفيت واحدهای توليدی و افزون بر همه، تحريمهای فلج کنندهی دولت آمریکا، هم چنین شرائط کرونائی اقتصاد کشور را زمینگیر کرده است. جمهوری اسلامی نه تنها قادر به مهار بحران اقتصادی کشور نبوده و برنامهای برای برونرفت کشور از بحران ندارد، بلکه خود مانع اصلی هر گونه گشایشی در اقتصاد کشور است. تداوم بحران اقتصادی، تشدید تحریمهای آمریکا و هم چنین تاثیرات پاندمی کرونا بیکاری و فقر را گستردهتر کردهاست. بر طبق آمار رسمی حکومت، تنها در یک سال گذشته میلیون ها تن از جمله تحت تاثیر کرونا کار خود را از دست دادند. مرکز پژوهشهای مجلس نرخ بیکاری در کشور را ۱۸/۴ درصدارزیابی کردهاست و مرکز آمار تورم را در فاصلهی زمانی بهمن ۹۸ تا بهمن ۹۹ بالای ۴۷ درصد اعلام کردهاست. این مرکز نرخ تورم برای خوراکیها و آشامیدنیها را، که در سبد معیشت خانوارهای کمدرآمد نقش اساسی دارند، در همان بازهی زمانی حدود ۷۰ درصد محاسبه کرده است. ولی نرخ واقعی تورم بسیار بالاتر از این ارقام اعلام شده و رسمی توسط مرکز آمار است. بررسیهای اقتصاددانان حاکی از آن است که در دههی ۹۰ یعنی از سال ۹۰ تا ۹۹، درآمد مردم کشور در حدود ۴۰ درصد کمتر شده است. دستمزدهای کارگران و حقوق کارمندان متناسب با نرخ تورم نه فقط هیچ گاه بالا نرفتهاست، برعکس با هر ریزشی در ارزش پول ملی در برابر ارزهای دیگر، ارزش خود را نیز از دست داده، ریزش داشته و در نتیجه سطح زندگی مزد و حقوق بگیران نیز، تنزل پیدا کرده است. همین وضعیت نیز فقر را وسعت داده و سقوط خانوارها به زیر خط فقر را شتاب بخشیده است. اکنون جدا از مشکل فزایندهی تعطیلی و ورشکستگی کارخانجات و موسسات تولیدی حتی شاغلان در بخش تولید، توزیع و خدمات نیز با مشکل تامین معاش حداقل مواجهاند. هیولای بحران اقتصادی جمهوری اسلامی هر سال میلیونها نفر را زیر خط فقر راندە و بخش بزرگی از جامعه را به فلاکت نشاندهاست. با کوچ بیشتر روستانشینان و ورشکستگی در کلانشهرها، جمعیت حاشیهنشین شهرهای بزرگ افزایش قابل ملاحظهای پیدا کردهاست و درصد بزرگی (حدود ۴۰ درصد) از جمعیت کشور را در برمیگیرد.
۳- پاندمی کرونا و پيآمدهای آن:
ایران ما جزو اولین کشورهائی بود که شیوع کرونا در آن ابعاد گستردهای داشت. امری که تاکنون همچنان ادامه دارد و جمهوری اسلامی جزو آخرین دولتهایی است که خیلی دیر در جهت پیشگیری از کرونا اقدام کرد و اکنون هم با کندی تمام تدابیر لازم و ضروری از جمله تامین واکسن لازم برای جلوگیری از اشاعهی آن اقدام میکند. شیوع کرونا در بحبوحهی تحریمهای اقتصادی آمریکا، فقر و بیکاری گسترده، بر ابعاد مشکلات مردم افزودهاست و مرگ و میر ناشی از آن بر مشکلات متعدد دیگر افزون گشته، تاثیرات زیانباری بر گذران روزمرهی مردم گذاشته است. جمهوری اسلامی در مواجهه با این پاندمی، ناکارمدی خود را آشکار تر کردهاست. ابعاد ابتلاء مردم به این بیماری بسیار گستردهتر از آن است که رژیم رسما اعلام میکند. گزارشات هم چنان از شیوع فراگیرتر آن در سراسر کشور خبر می دهند. اقدامات برای پیشگیری از این پاندمی، هم چنان به کندی پیش میروند و مردمی که بر اثر محدودیتهای کرونائی شغل و ممر درآمد خود را از دست دادهاند، دستشان به جائی بند نیست و به حال خود رها شدهاند.
واکسیناسیون کرونا اکنون عاجلترین مسئلهی بشریت است. در تمام کشورهای دنیا بحث محوری دولتها این است، که به سریعترین شکل ممکن مردم کشور خود را واکسینه کنند. اکثر کشورهای جهان واکسینهکردن را ماه هاست که شروع کردهاند و هر روز هم، سرعت بیشتری به آن میدهند و تنها به امکانات محدود خود بسنده نمیکنند، تهیهی واکسن از دیگر کشورها را به موازات تولید خود در پیش گرفتهاند. اما در جمهوری اسلامی نه تنها از تامین واکسن لازم هنوز خبر چندانی نیست، بلکه خامنهای تامین واکسن را هم سیاسی کرده، حتی دستور منع تامین آن از این یا آن کشور را نیز صادر کردهاست. متاسفانه آن چه مسلم است، جمهوری اسلامی برنامهی روشنی برای واکسیناسیون مردم ندارد.
۴- سیاست خارجی:
مبنای سیاست خارجی جمهوری اسلامی منافع ملی کشور و یا نیازهای رشد و ارتقاء کشور نیست. پایهی اصلی مناسباتی که جمهوری اسلامی در منطقه ایجاد کردهاست، باورهای ایدئولوژیک رهبران آن است که دشمنی با غرب و آمریکا، مخالفت با اسرائیل و تقسیم کشورها بر این اساس به دوست و دشمن در منطقه و حتی در جهان اساس آن است. از این رو نیز شکل دادن به محور «مقاومت» در برابر آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورهایی که «دشمن» محسوب میشوند، اولویت این سیاست است. تشکیل و تسلیح حزب الله تا کمک به حماس و دیگر سازمانهای افراطی فلسطینی، تقویت آنها در برابر دولت خودمختار فلسطین، مخالفت با روند صلح بین اسرائیل و فلسطین و تاکید بر شعار نابودی اسرائیل در تریبونهای رسمی از همان اغاز، تسلیح نیروهای شبه نظامی در مناطق بحرانی از سوریه تا عراق و یمن، هم چنین اعزام نیرو به سوریه برای دفاع از رژیم اسد، از عناصر اصلی سیاست جمهوری اسلامی بوده است.
مناقشه بر سر پروژهی هسته و کشیده شدن کشمکش بر سر آن به شورای امنیت، مهمترین چالشی است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی تاکنون با آن مواجه بودهاست. اما اکنون سویههای دیگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی از جمله سیاست آن در منطقه نیز، با یک چالش جدی مواجه است.
دولت ترامپ با خروج از برجام و اعمال مجدد تحریمهای همه جانبه علیه کشور ما، شرایٓط دشواری را بر مردم ایران تحمیل کرد و امکان بهره برداری ار نتایج برجام را به کلی از بین برد. هر چند مخالفان برجام در خود ایران از جمله خود آقای خامنهای، امکان فراتر رفتن از برجام و گشایش بعد از آن را محدود کرده بودند، اما هنوز تا زمانی که دولت آمریکا اقدام یک جانبه خود را عملی نکرده بود، امید آن بود که راهی برای فراتر رفتن از توافق اتمی و گفت و گو در عرصههای دیگر فراهم گردد و گامی به سوی عادی سازی رابطه با جهان برداشته شود. امری که دولتهای اروپائی هم بر آن پافشاری میکردند و در ایران هم علیرغم مخالفت هستهی سخت قدرت، طرفداران زیادی داشت. اکنون هر چند دولت ترامپ دیگر بر سر کار نیست و بایدن با سیاست بازگشت به برجام بر سر کار آمده است، اما هنوز اقداماتی که ترامپ انجام داده است، از جمله تحریمهائی که اعمال نمودهاست، پابرجا هستند. بازگشت به برجام با توجه به شرط و شروط طرفین، هنوز نیازمند زمان و توافقاتی است که با توجه به تحولات چند ماه گذشته، به راحتی میسر نخواهد بود.
مذاکرات محتمل دو و چند جانبه، صرفا به احیای «برجام» ختم نشده، فراتر از آن خواهد رفت: سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی، برنامهی موشکی آن و موضع نسبت به دولت اسرائیل در مذاکرات آتی، نقش برجستهای خواهند داشت. بایدن و تیم او سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و برنامهی موشکی آن را، مغایر منافع آمریکا در منطقه میدانند. کشورهای اروپائی نیز همچون آمریکا علاوه بر تاکید بر جلوگیری از اتمی شدن ایران، منتقد سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و برنامهی موشکی آن هستند. از این رو، بدون رسیدن به توافقات متقابل در این عرصه، لغو کامل تحریمها و گشایش در مناسبات دو کشور به راحتی میسر نخواهد شد و در مدت زمان کوتاه به دست نخواهد آمد. دولت بایدن تعجیلی برای بازگشت به برجام نشان نمیدهد و خامنهای هم در سخنرانی خود به مناسبت عید نوروز، نشان داد که علیرغم تاکید دولت مستعجل روحانی، عجلهای برای بازگشت به تعهدات در چهارچوب برجام و هموار کردن راه برای لغو تحریمها را ندارد.
تداوم سیاست خارجی دشمن محور جمهوری اسلامی، کشور ما را تا این جا نیز دچار خسرانهای جبران ناپذیر زیادی کردهاست. کشور ما باید بتواند با تنش زدائی از سیاست خارجی و با اتکا به نیروی انسانی توانای خود و امکانات رشدی که دارد، جایگاه شایستهی خود را در منطقه و جهان پیدا کند. چهل و دو سال حکومت جمهوری اسلامی، ما را از این هدف هر روز دورتر کردهاست. زمان آن رسیدهاست که از فرصت به دست آمده برای پایان دادن به انزوای بین المللی و تنش با همسایگان، صدور «انقلاب» و تحمیل هزینهی دخالتهای نظامی رژیم بر مردم ایران، از دست نرود.
۵- تخریب محیط زیست:
بحران محیط زیستی کشور ما ابعاد ویرانگری پیدا کرده است. آثار این تخریب در جا به جای کشور قابل رویت است. رودخانهها کم آب و دریاچهها یکی پس از دیگری خشک میشوند. جنگلها و تالاب ها از بین میروند. بیتوجهی به تبعات تغییرات اقلیمی و اهمیت حفظ منابع طبیعی، انهدام جنگلها، تخریب منابع طبیعی، بحران منابع آب کشور، سدسازیهای بی رویه، اتلاف منابع آب کشور، هدر دادن ذخیرههای زیرزمینی، وضعيت شکننده ای را پدید آوردهاست. روستاها تخلیه میشوند. ریزگردها هوای شهرها را آلوده میکنند. اما از تغییر سیاستهایی که موجب هدر رفتن منابع آب و تخریب طبیعت است، خبری نیست. استفادهی غیرمسئولانه از منابع طبیعی کشور، هدر دادن آبهای زیر زمینی و خشکاندن رودخانهها، بی توجهی به ضرورت تجدید سازماندهی کشاورزی، و تغییر آن در جهت بهرهوری بیشتر با استفاده از تکنولوژی مدرن ،هم چنان ادامه دارد. سیاستهایی که علاو بر تخریب محیط زیست، زندگی و سرنوشت کشاورزان کشور را در مخاطرهی جدی قرار داده و موجب کوچ میلیونی آنها، به حاشیهی شهرهای بزرگ گشته است. مقابله با سیاستهای ویرانگر جمهوری اسلامی در این عرصه و حمایت از تشکلهای مستقل زیست محیطی، که در نقاط مختلف و در عرصههای گوناگون در دفاع از زیست بوم کشور تلاش میکنند، یک امر حیاتی برای آیندهی کشور است.
۶- وضعیت حکومت:
طی دو سال گذشته حکومت جمهوری اسلامی ناکارآمدتر و پایگاه اجتماعی آن بیش از پیش محدودتر شدهاست. نظام حاکم با بحرانهای متعددی در درون و بیرون خود مواجهاست: بحران نارضایتی وسیع مردم، بحران جانشینی خامنهای، بحران در مناسبات بین المللی و بنبست سیاستهای منطقهای، از آن جمله است. طی دو سال گذشته خامنهای با حذف منتقدان، از جمله اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بخصوص در انتخابات مجلس، هدف یکدست کردن حکومت را دنبال کرده است و با مقدماتی که برای برگماری رئیس جمهور مطیع در انتخابات سیزدهمین دورهی انتخابات چیدهاست، به دنبال آن است که فردی مطیع و دلخواه خود را بر سر کار آورد. از همین رو چند ماه قبل از انتخابات، رسما اعلام کرده است که به دنبال کاندیدای جوانی است که «روحیهی انقلابی» و «عمل جهادی» داشته باشد.
تاکید ویژهی خامنهای بر سپردن امور به دست جوانان، از نشانههای بارز زمینه چینی گفتمانی و حتی عملی او برای »گام دوم انقلاب« خود است. خامنهای از چندی پیش در برگماریها برای ساختارهای انتصابی، رویکرد »جوان « سازی را در پیش گرفته و مشخصهی «جوان» مد نظر او هم، بیش از آنکه متوجه سن و سال افراد باشد، ناظر بر میدانداری ذوب شدگان در کورهی »انقلاب اسلامی« و رژیم ولایت فقیه است.
حل موضوع جانشینی ولی فقیه موجود، کلیدیترین موضوع امروز حکومت است. همهی تصفیههای صریح و پوشیدهی خامنهای طی این دوره در نهادهای حساس و جابهجا کردن مهرههای «قدیمی» در آنها، زمینهچینیهائی است برای سپردن امور به معتمدان ولی فقیه. انتخابات مجلس هم با همین رویکرد برگزار شد. انتخابات ریاست جمهوری با چنین نگاهی تدارک میشود. هر چند امکان یکدست شدن در جمهوری اسلامی در اساس خود توهمی بیش نیست و شکاف در همین مجلس یا در دولت بعدی هم بروز خواهد کرد، اما دستگاه ولایت فقیه برای تداوم خود نیازمند بسترسازی برای آینده است. هراس از شکاف فقط متوجه اصلاحطلبان و حضورآنان نیست،، بلکه حالا حتی اصولگراها نیز رصد می شوند تا فرد مرددی به خلوت قدرت راه نیابد. خامنهای با هر تفردی و یا کمترین استقلال عمل افراد مشکل جدی دارد، چون در این کابوس به سر میبرد که هر استقلال ولو اندک نیز، میتواند منبع شر و خطر برای قدرت مطلقه او باشد، پس نباید گذاشت هیچ نوعی از ثقل مستقل شکل بگیرد!
اصلاحات در جمهوری اسلامی بعد از تجربهی بیش از دو دهه کشمکش درونی حکومت، جاذبهی خود را در میان هواداران این خط و مشی در میان مردم از دست داده است. هر چند اصلاح طلبی هنوز مطرح است، اما دیگر اصلاح طلبان اقبال مردمی پیشین را از دست دادهاند. حذف کامل اصلاح طلبان از دایرهی قدرت، در انتخابات مجلس کلید خورد و در انتخابات ریاست جمهوری یکی از اهداف اصلی خامنهای و نهادها و نیروهای حول حوش او، از جمله سپاه پاسداران به عنوان حزب مسلح و مقتدر او نیز هست. خود اصلاح طلبان هم متفرقتر از پیش، جائی برای برآمد در صحنهی سیاسی نمیبینند. تلاشهای آنها برای اتحاد در صفوف خود به جائی نمیرسد. از طرف دیگر، کارنامهی دولت روحانی نیز که با رای اصلاح طلبان بر سر کار آمد، جاذبهی چندانی برای مراجعهی مجدد به مردم باقی نگذاشتهاست. امروز کم نیستند نیروهایی در درون اصلاح طلبان که امید خود به اصلاح رژیم را از دست داده اند. در مقابل بخشی از اصلاح طلبان نیز، نا امید از ادامهی این وضعیت، دست به دامن کانون قدرت و هماهنگی با آن شدهاند.
نیاز مبرم جامعهی ما گذر از جمهوری اسلامی و استقرار نظام متکی بر ارادهی آزاد مردم به جای جمهوری اسلامی، به عنوان مهمترین مانع آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی است. جمهوری اسلامی طی ۴۲ سال گذشته منافع ملی کشور و آیندهی آن را همواره قربانی اهداف ایدئولوژیک و ماجراجوییهای برونمرزی خود نمودهاست. با حامیپروری و استفاده از درآمد نفت، لايه های انگلی و چپاولگری را پديد آوردهاست، که با سرسختی و خشونت از اين نظام فاسد دفاع می کنند؛ از سوی دیگر، اکثريت جامعه را به سوی فقر گسترده سوق داده و با افزايش بیسابقهی فاصلهی فقر و ثروت، شکاف طبقاتی عميقی را در کشور پدید آورده است. شکافی که هر روز گستردهتر میشود و رژیم حامی این نظام غارت، تبعیض و سرکوب را به سدی در برابر امکان رهایی از این وضعیت تبدیل می کند. جمهوری اسلامی ناتوان از پاسخ به نیازهای جامعه، در تقلای ارعاب مردم و انقیاد آنها است.
۷- موقعیت اپوزيسيون:
جمهوری اسلامی از همان آغاز به سرکوب و انهدام احزاب و سازمانهای مخالف دست زد و طی ۴۲ سال گذشته، همواره در تلاش آن بوده است که هر نوع مخالفتی را در نطفه خفه کند. از همین رو نیز از همان آغاز هرگونه فعالیت آزاد نه فقط احزاب سیاسی، حتی تشکل های مستقل صنفی را نیز تحمل نکردهاست. بازداشت فعالان سیاسی و مدنی، اعلام انحلال احزاب سیاسی و اعدام گستردهی اعضا و فعالان آنها، سیاستی بود که با قساوت تمام پیش برده و هم اکنون نیز ادامه میدهد. سرکوب نیروهای سیاسی فقط به احزاب مخالف منحصر نبود، حتی منتقدین داخلی همین نظام را نیز در برگرفت. به همین دلیل، اکثریت قریب به اتفاق فعالان اپوزیسیون در خارج از کشور مستقرند و آنهائی هم که در داخل کشور حضور دارند، زیر فشار دائمی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار دارند.
طی سالهای اخیر تحرک در درون اپوزیسیون در خارج از کشور افزایش یافته است و بلوکبندیهای جدیدی در قالب اتحادها، ائتلافها و همسوئیها و همگامیها در حال شکل گرفتن است. دو گرایش عمدهای که در اپوزیسیون جمهوری اسلامی خود را نمایانتر ساخته است، عبارتند از اپوزیسیون جمهوریخواه و هواداران بازگشت سلطنت. این دو در امر جدائی دین از دولت و در گردن گذاشتن به رای مردم در فردای ایران، هر کدام به شیوهی خود، اشتراک نظر دارند. اما هم در میان جمهوریخواهان و هم در بین هواداران بازگشت سلطنت، علاوه بر تفاوت عمومی بین این دو در مورد نظام آینده، تقسیمات دیگری نیز وجود دارد. سلطنت طلبان برخورد مثبتی در برابر دخالت قدرتهای خارجی در امورد داخلی ایران دارند. هر چند نگاههای متفاوت در درون این نیروها نیز وجود دارد. در صفوف جمهوریخواهان هم گرایش سیاسی مشابهی وجود دارد، که علاوه براین نزدیکی به سلطنت طلبان، بر امکان همکاری و اتحاد با آنها در مخالفت با جمهوری اسلامی باور دارد. اما گرایش غالب در میان سازمانهای جمهوریخواه و از جمله در حزب ما و متحدان نزدیک آن، در عین تاکید بر مخالفت با بازگشت سلطنت، مخالفت صریح با سیاست اتکاء به قدرتهای خارجی و دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور است. از این رو، حوزههایی که این دو گروه از نیروها به هم نزدیکتر شوند، محدود است.
علاوه بر این دو گروهبندی بزرگ در اپوزیسیون جمهوری اسلامی، نیروهای مهم دیگری هم فعال هستند مثل مجاهدین خلق و متحدان آنها در شورای مقاومت ملی ایران، که این نیرو نیز در عین رقابت با سلطنت طلبان در جلب نظر قدرتهای خارجی و اتکا به حمایت آنها، از هر گونه رابطهی عادی با دیگر نیروهای اپوزیسیون گریزان است و بیشتر در جهت تبدیل شدن به یک سکت سیاسی در حرکت است.
باید تاکید کنیم که نیروهای چپ بخش بزرگی از نحلهی جمهوریخواهان ایران را تشکیل می دهند و از تنوع درونی گستردهای برخوردارندُ؛ در احزاب، سازمانها و نهادهای مدنی متشکل و یا فعال هستند و گرایشات سیاسی متفاوتی را در عرصهی عمومی دنبال میکنند. نقطه اشتراک اصلی همهی این نیروها، با تمام تنوع و تکثر آنها، دفاع از منافع مزد و حقوق بگیران، جنبشهای اجتماعی زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان و دانشگاهیان، فعالان جنبشهای ملی و قومی و جامعه مدنی ایران است. این نیروها عناصر بالقوه، پراکنده و اما پیگیر یک ثقل وسیع چپ را تشکیل میدهند، اما از تبدیل شدن به یک نیروی متحد فاصلهی زیادی دارند. حتی ایجاد ثقلهای همسو نیز در درون این مجموعهی بزرگ هنوز و در بهترین حالت، در آغاز راه است.
اپوزیسیون جمهوری اسلامی هر چند پراکنده و فاقد انسجام، اما از پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به نیروی تغییر برخوردار است.
۸- تحولات در جهان و منطقه و تاثیرات آن در صفبندیهای درون کشور
مهمترین تحول جدید در صحنهی بین المللی که می تواند در رابطه با کشور ما و منطقه تاثیرات معینی داشته باشد، تغییر دولت در آمریکا و امکانی است که از این رهگذر، برای حل مشکلات از طریق مذاکره فراهم شده است. دولت بایدن در مقایسه با دولت ترامپ، چه در رابطه با ایران و چه در برخورد با تنشها در منطقه، روش متفاوتی دارد. این امر می تواند فرصتی برای حل برخی مشکلات یا حداقل تلاش در جهت حل آن ها باشد؛ فرصتی که از دست رفتن آن هم محتمل است.
تردیدی نیست که دولت آمریکا مسائل و اولویتهای دیگری جز درگیر شدن با مشکلات موجود در منطقهی خاورمیانه نیز دارد. از جمله رقابت با قدرت اقتصادی دوم جهان چین، که به سرعت در تلاش تفوق بر آمریکا و رقابت با آن در تقسیم بازارهای جهان و منابع حیاتی لازم برای رشد اقتصادی خود است. اما درست از همین منظر هم، خاورمیانه منطقهی غنی از منابع زیر زمینی ما، با اهمیتی که در تامین نیازهای نظام اقتصادی جهان دارد، اهمیتی مضاعف در این رقابت پیدا میکند. رقابتی که الان بین چین و امریکا در جریان است، رقابت دو قدرتی است که در عین حال بیشترین مناسبات اقتصادی و مالی را نیز با یکدیگر دارند و این تنیدگی بخشی از قدرت هر کدام از آنها نیز هست.
رویای جهان تک قطبی بعد از پایان جنگ سرد، اکنون در واقعیت چند قطبی جهان جائی برای موفقیت تکرویهایی از نوع «آمریکا نخست» ترامپ باقی نگذاشتهاست و ادامهی چنین سیاستی جز انزوای بیشتر برای خود آمریکا و از دست دادن موقعیت هژمونیک آن و نارضایتی نزدیک ترین متحدان خود نداشتهاست. در جهانی که در آن منافع اقتصادی دولتها درهم تنیدهاند، رقابت نیز دشواری خود را دارد.
سرمایهگذاری جمهوری اسلامی روی رقابت بین «شرق» و «غرب» یا چین، روسیه و آمریکا و تبدیل شدن به سیاهی لشگر این یا آن قدرت در مخالفت با دیگری، عدم درک واقعیتهای جهان امروز و بازی با کارت رقابتهای قدیم، در صحنهی متحول و پیچیدهی شرایط کنونی جهان است. در حالی که چین، اروپا و امریکا در عین رقابت، منافع اقتصادی و سیاسی خود را در گسترش مناسبات اقتصادی و سیاسی با یکدیگر جستو جو می کنند، سران جمهوری اسلامی به دنبال جبههگشائی خیالی زیر پرچم این یا ان قدرت، در مخالفت با دیگری هستند.
کشمکش بر سر برنامهی اتمی جمهوری اسلامی، جنگ و درگیری در سوریه و عراق و یمن، بی ثباتی لبنان، در دراز مدت، با توجه به نقش خاورمیانه در اقتصاد جهانی، به نفع هیچ کس در جهان نیست. تلاش برای تنش زدائی در فرصتی که با تغییر حکومت در آمریکا ممکن شده است، امکانی برای کشور ما نیز هست، که با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی خود در منطقه، به گذار از وضعیت کنونی و بنیان یک خاورمیانهی جدید توام با صلح و امنیت برای همه، یاری رساند و با استفاده از امکانات خود، رشد و ارتقاء اقتصادی و اجتماعی کشور را تسهیل کند. ادامهی وضعیت کنونی میتواند کشور ما را از کاروان پیشرفت دورتر و اوضاع مردم ایران را فلاکتبارتر کند.
تحولات دو سال اخیر در عرصهی جهانی نشان داد که جامعهی بشری با تمام تنوعات خود، درهم تنیده تر از آن است که هر کشوری بدون پیوستگی با سایر کشورهای جهان، امکان رشد اقتصادی و اجتماعی داشته پویا باشد. نگاهی به سرنوشت جنگها در منطقه، بیچشماندازی این تنش ها را در افغانستان، عراق، سوریه و یمن آشکار ساختهاست. آن چه که نیاز مردم جهان است، نه تخریب و جنگ، بلکه صلح و امنیت است. امروز دیگر بعد از شیوع کرونا، بیش از همیشه مرزهای ذهنی و عینی در برابر نیازهای واقعی انسانها برای صلح و امنیت، همبستگی در برابر حوادث طبیعی و یا مصائبی همچون پاندمی کووید ۱۹، در حال فروریختن است.
۹- گذار از جمهوری اسلامی
ما برای گذار از جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سکولار و دمکرات با اتکاء به جنبش های مدنی و مبارزات دمکراتیک مردم ایران، مبارزه میکنیم. ما خواستار تحولات بنيادين و استقرار دموکراسي و عدالت اجتماعي در ايران هستيم و همهی نيروهاي دموکرات، چپ و آزادیخواه، همهی فعالان جنبشهای اجتماعي و مدنی، شخصيتها، جريانات و احزاب ملی را به همکاری و اتحاد برای ايجاد يک نظام متکي بر ارادهی آزاد مردم ايران، فرا میخوانيم. احترام به عقيده و مذهب هر شهروند، جدائي کامل دين از دولت، پاسخگو بودن در برابر مردم و مطالبات اقتصادی و اجتماعی آنان، رفع هر گونه تبعيض جنسيتی، اتنیکی، مذهبی و عقیدتی، اعتقاد به برابر حقوقی زنان با مردان، به رسميت شناختن موازين حقوق بشر و تابعيت همهی قوانين از رای مردم، از مشخصههای چنین نظامی است.
روش راهبردی ما برای گذار، بر مبارزات دموکراتيک مردم، جنبش های اجتماعی، نهادهای مدنی، جنبش زنان کشورمان علیه تبعیض و نابرابری، جنبش های دمکراتیک ملی و قومی و بسیج پایگاه اجتماعی چپ در میان کارگران، زحمتکشان و مزد و حقوق بگیران و فرهنگ سازان و دانشگاهیان جامعه استوار است. ما به سازمانیابی مستقل مردم باور داریم. همکاری نیروهای سیاسی آزادیخواه، میتواند با تغيير توازن قوای کنونی، گذار به یک جامعهی آزاد و عادلانه را هموار سازد. گذر از این نظام و استقرار دمکراسی، تنها از طریق مبارزهی ملی و فراگیر و بسیج اجتماعی بخشهای مختلف مردم ممکن است. ما بر پيوند اعتراضات گروه های مختلف اجتماعی و جنبش های اجتماعی تبعیض ستیز زیر شعار آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی تاکید داریم. هدف ما حمایت از مبارزات این مجموعە و تقویت همبستگی بین آنها است.
شعار راهبردی ما گذار از جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سکولار و دمکرات، تشکیل مجلس موسسان و تدوين قانون اساسی جديد است.
۱۰- همکاریها و ائتلافهای ما:
حزب چپ ايران (فدائيان خلق) بر ضرورت و اهميت مبرم همکاری و اتحاد نیروهای چپ تاکيد دارد؛ در جهت تشکيل بلوک چپ و مبارزهی متحدانه برای آزادی، عدالت اجتماعی، دموکراسی و سوسياليسم تلاش می کند؛ نزديکیها، همسوئیها و همگرائیها در میان نيروهاي چپ، اعم از متشکل و منفرد را گامی در جهت تقویت دفاع از منافع و مطالبات کارگران، سایر مزد و حقوقبگيران، تهيدستان و فراروياندن جنبش چپ به نيروئی تاثيرگذار در تحولات سياسی کشور می داند و آمادگی خود را برای فعالیت مشترک در جهت ایجاد بلوکی از نیروهای چپ، که بتواند پژواک رسای این نیروها در صحنهی سیاسی کشور باشد، اعلام می کند.
حزب چپ ایران (فدائیان خلق) مخالف هر نوع حکومت استبدادی، موروثی و ایدئولوژیک در ایران است. ما مخالف آلترناتيوسازی، دخالت دولت های خارجی و اتکاء اپوزيسيون به قدرتهای بزرگ برای تغییرات سياسی در ايران هستیم.
ما همکاری و اتحاد نيروهای جمهوريخواه سکولار و دمکرات را، گامی در جهت اتحاد گستردهی اپوزیسیون برای گذار به دمکراسی و استقرار جمهوری سکولار و دمکرات در ایران می دانیم و معتقديم که جمهوریخواهان ایران در عین شکل دهی به یک ثقل جمهوریخواهی در صحنهی سیاسی کشور، باید وارد روند گفتگو و همکاری های گسترده تر با دیگر نیروها شوند.
ما اتحاد گسترده در اپوزیسیون جمهوری اسلامی را برای گذار از این نظام ضروری میدانیم؛ از گفتگو، دیالوگ و همگامی با دیگر نيروهای اپوزيسيون برای اتحادی گستردهتر استقبال می کنیم.
افزودن دیدگاه جدید