رفتن به محتوای اصلی

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش اول

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش اول

خلاصه

آیا کار بی ثبات محصول شرایط تاریخی خاصی مانند پست فوردیسم و ​​نئولیبرالیسم است یا یک قاعدۀ واقعی در نظام سرمایه داری است، و این به اصطلاح «مدل اشتغال استاندارد» است که در واقع استثنائی تاریخی است؟

این مقاله تفاسیر مختلفی را که از نقش کار بی ثبات در تاریخ سرمایه داری در دو دهه گذشته توسط محققان اجتماعی-اقتصادی، حقوقی و اخیراً توسط مورخان، و محققان فمینیسم و پسااستعمار ارائه شده اند، با هم مقایسه می کند و در برابر هم می نهد. هدف این بحث اثبات نسبیت مفاهیم قاعده و استثنا است، چنان که در چارچوب‌های نظری خاص و رقابتی مورد بحث مقاله توسط محققان مذکور تعریف شده اند. مقاله با بررسی روند اختراع یک قاعده (یعنی مناسبات استخدامی استاندارد) و تضعیف این مناسبات در دوره های اخیر، قصد دارد تغییری را که در سیستم‌های دانش رخ داده است، نشان دهد: منظور تغییر منتج از تقویت رویکرد جهانی و جنسیتی به تاریخ کار از آستانۀ هزاره جدید به این سو در زمینه‌های اجتماعی و تاریخی است. به تبع این بررسی، درک نقش کار بی ثبات در تاریخ سرمایه داری به عنوان یک قاعده، مدل هژمونیک درک جهان اجتماعی را به چالش می کشد، و زوایا و گونه های متعدد پدیدۀ پایداری را آشکار می‌کند، که دیگر به عنوان یک استثنا قابل تشخیص و تصدیق نیست.

 

مقدمه

در یک مباحثۀ نسبتاً اخیر که به "مسئلۀ کار" در نظام سرمایه داری معاصر اختصاص داشت، جان برمن، جامعه شناس، و مارسل فان در لیندن (Marcel Van der Linden) صراحتاً بر وجود کار بی ثبات و نقش آن در گذشته و حال سرمایه داری انگشت گذاشتند. آنها صریحاً "مناسبات استخدامی استاندارد" را به عنوان یک قاعده در تاریخ سرمایه داری زیر سؤال بردند و مفاهیمی چون بی ثبات کاری، کار غیررسمی و ناامن را مفاهیمی مرسوم در تاریخ، و به عنوان قاعدۀ واقعی پردوامی در مناسبات استخدامی اعلام کردند.

Image removed.

 

به کار بی ثبات خاتمه دهید! تظاهرات کارگران فیلیپینی برای کار منظم

رویکرد اروپایی و "مدل اشتغال استاندارد" غربی، تا سالهای پایانی دهۀ نخست هزارۀ فعلی نقش مهمی در مفهوم سازی و تعریف کار بی ثبات به عنوان یک استثنا داشته است. تنها در دهه گذشته بوده که از این مفهوم برای بررسی شرایط کار در جنوب جهانی استفاده شده و در نتیجه در مفهوم کلی نقش تاریخی این پدیده تغییر ایجاد شده است. از آن پس، این رویکرد که به کار بی ثبات به عنوان قاعدۀ واقعی سرمایه داری نگریسته شود، تدریجاً میدان یافته است. نظریه‌های انتقادی فمینیستی و رویکردهای جنسیتی، همراه با دیدگاه های جهانی و پسااستعماری، سهمی حیاتی در ارزیابی مجدد از نقش "بی‌ثباتی" و برعکس آن، "ثبات"، در تاریخ سرمایه‌داری ادا کرده اند، و استثنایی بودن اولی و همه جائی بودن و همه گاهی بودن دومی را زیر سؤال برده اند.

هدف نوشتۀ حاضر، با پیروی از دیدگاه ارائه شده توسط برمن و فان در لیندن، بررسی بحث در مورد نقش کار بی ثبات در تاریخ سرمایه داری است. با توجه به ادبیات فراوان در مورد کار بی ثبات و بی ثبات کاری، تمرکز این مقاله منحصراً بر مطالعاتی است که به صراحت و مستقیماً به مفهوم نقش کار بی ثبات پرداخته و آن را از زمرۀ قاعده ها یا استثنائات دانسته اند. مقاله همچنین به جان سختی "روابط استخدامی استاندارد" به عنوان یک اصطلاح اختراعی اما مفید برای مقایسه می‌پردازد، زیرا بحث در مورد نقش کار بی ثبات و کار مبتنی بر "مناسبات استخدامی استاندارد" در هم تنیده شده است. نوشته به زاویۀ وجودی کار بی ثبات، که معمولاً از مفهوم کار یا سرمایه‌داری استخراج می شود، نمی پردازد.

این مقاله تفاسیر مختلفی را که از نقش کار بی ثبات در تاریخ سرمایه داری در دو دهه گذشته توسط محققان اجتماعی-اقتصادی، حقوقی و اخیراً توسط مورخان، و محققان فمینیسم و پسااستعمار ارائه شده اند، با هم مقایسه می کند و در برابر هم می نهد. هدف این بحث اثبات نسبیت مفاهیم قاعده و استثنا است، چنان که در چارچوب‌های نظری خاص و رقابتی مورد بحث مقاله توسط محققان مذکور تعریف شده اند. اختراع مفهوم قاعده (برای "مناسبات استخدامی استاندارد") و فرسایش و شکسته شدن این مناسبات در دوره های اخیر، همچنین انعکاس تغییری است که هم در سیستم دانش، از رویکردی اروپامحور به یک رویکرد جهانی تر، و هم در تقسیم کار بین المللی رخ می دهد: جایی که در آن کشورهای غربی دیگر نقش اصلی را بازی نمی کنند.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید