با انتشار اسناد کنگره اخیر "سازمان راه کارگر"* که در ادبیات سیاسی کنونی شناسا به امضای "کمیته مرکزی" است، علاقمندان به مباحث چپ، در جریان مصوبات و ضمایم این کنگره قرار گرفتند. عمده موضوع مورد چالش در کنگره این شاخه از راه کارگریها، نحوه برخورد آن با امر مبارزه در راه دموکراسی بود که از تحولاتی در این جریان حکایت دارد. مسئله مورد اختلاف مرتبط با موضوع دموکراسی در این کنگره، خوشبختانه با عمل به دمکراتیسم درون این سازمان و پیروی از شرط علنیت، در شکل سند مصوب همراه پیشنهاد بدیل انتشار بیرونی یافته است.
اختلاف سیاسی بروز کرده در این کنگره از این نظر توجه برانگیز است که محوریترین موضوع بحث در اپوزیسیون، یعنی جایگاه دموکراسی و ضرورت همکاریها حول آن، در آن جریانی از چپ رو آمده است که صریح و یا پوشیده، سوسیالیسم را آلترناتیو جمهوری اسلامی میداند. در جریانی که با بورژوایی تلقی کردن دموکراسی، تاکنون آن را در بهترین حالت یک موضوع فرعی و جنبی در مقایسه با مبارزه طبقاتی تلقی و معرفی کرده است. در جریانی که هنوز هم البته رسماً و عملاً بر همین سیاست تاکید دارد. این کنگره اما نشانه دیگری از میزانی از آب شدن کوه یخ مقاومت نسبت به پذیرش اهمیت موضوع دموکراسی در این جریان شد.
سند مصوب در بخش گزارش از اوضاع و روندها، استنتاجی از دادههای آمده در خود را زیر شاخصه میان تیتری "بنابراین" ارایه میدهد که در واقع چیزی جز تکرار رسمی مواضع قبلی این جریان نیست. همانی که موجب شده تا بخش اقلیت آن، تفاوت نظر خود را در شکل بدیل ارایه دهد. سند مصوب متعلق به اکثریت این تشکل، دموکراسی را فقط در شکل دموکراسی شورایی میپذیرد و آن نیز در این گزاره عرضه میشود: "دمکراتیکترین خوانش از سوسیالیسم". سند مصوب، این موضع را بدینگونه فرموله کرده و بازتاب میدهد: معتقد به ایجاد "بدیل سوسیالیستی و انقلابی برای پی افکندن یک بدیل مبتنی بر دمکراسی شورایی" هستیم که میتواند و بایستی بر متن "جنبش کارگران و مزد و حقوق بگیران" شکل بگیرد. ولی از آنجا که علیرغم این حد از "جهتگیری ضد سرمایهداری و عصیان علیه نابرابری طبقاتی در جای جای جنبش کارگران و مزد و حقوق بگیران و نیز در خیزشهای تهیدستان[که] مشهود است"، "هنوز گفتمان سوسیالیستی به گفتمان عمده و راهنما تبدیل نشده است"، لذا "سوسیالیستهای انقلابی و آزادیخواه باید ...تلاش بی وقفه برای گسترش شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست و نیز تلاش برای شکل گیری یک بلوک بزرگ سوسیالیستی و موثر را در صدر وظایف خود قرار دهند". سند سرانجام این چنین پایان میگیرد که برآنست تا "در برابر رژیم حاکم و اپوزیسیون راست، از آلترناتیوی دفاع کند که مبتنی است بر آزاد ترین، انسانی ترین و دمکراتیک ترین خوانش از سوسیالیسم".
در سند صحبتی از این دیده نمیشود که آیا برای دموکراسی هم میتوان و باید وارد همکاری و ائتلاف شد یا نه؟ حرف حداکثر از این میرود که:"چپ معتقد به گفتمان و بدیل سوسیالیستی... باید اهمیت ویژه ای برای خواستهای آزادیخواهانه و دمکراتیک قائل شود و در همه عرصههای مربوط به حقوق شهروندی و در مبارزه عمومی علیه استبداد سیاسی مذهبی حاکم مشارکت نماید." بدینسان دیده میشود که سند مصوب حداکثر برای خواستهای دمکراتیک "اهمیت ویژه" قائل است و نیز اینکه "راه کارگر"ی لازم است برود و در "در مبارزه عمومی مشارکت نماید". سئوال حالا اینست که آیا مبتنی بر همین مصوبه رسمی، میتوان از این دوستان انتظار گفتگو پیرامون دموکراسی بر سر همین "مبارزه عمومی" را داشت و به تابیدن نور امید همکاری بر این "مشارکت" دل بست؟
صاحبان سند مصوب آنگاه ضمن تصریح بر شعار سرنگونی جمهوری اسلامی که حاوی وجه اثباتی "زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم" ولی فاقد هرگونه تاکید بر دموکراسی است با کشیدن یک خط چین به نشانه فاصله، اضافه میکند که "رفقای «گرایش اقلیت»، پیشنهادی شامل چهار پارگراف ارایه نمودند و خواهان ... جایگزینی آنها با بندهای پیشنهادی خود" شدند که چکیده این پاراگرافهای پیشنهادی را در زیر میآورم:
اول – "... مبارزه برای ارزشهای دموکراتیک نافی مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز نیست و نباید باشد... ما باید به طور موازی و بر روی دو پا حرکت کنیم و نمی توانیم یکی را فدای دیگری سازیم... چپ جدید سوسیالیست تنها در پیکار برای دموکراسی و از طریق مبارزه برای آن است که میتواند شرایط مساعدی برای پیشروی جنبش طبقاتی معطوف به سوسیالیسم فراهم سازد. سوسیالیسم بر روی خرابههای مناسبات سرمایهداری ساخته نمیشود، بلکه بر شالودههای نهادهای دموکراتیک بنا می شود..."
دوم - "سوسیالیسم رابطهای ماهوی و ذاتی با دموکراسی دارد. سوسیالیسم یا دموکراتیک است، یا سوسیالیسم نیست؛ معهذا هر مبارزه برای دموکراسی، ضرورتا و ذاتا سوسیالیستی نیست، و نمیتوان مبارزهی دموکراتیک و ضداستبدادی را با مبارزه طبقاتی یکسان انگاشت... هنر مبارزه این است بدون آن که خصلت و صفوف همگانی مبارزه ضداستبدادی آشفته و پراکنده شود چپ بتواند با تلاش خود در بسیج و به میدان آورن نیروی طبقاتی معطوف به سوسیالیسم سهمی درخور ادا کند..."
سوم – "امروزه مبارزه برای سوسیالیسم دیگر نمیتواند با باور افلاطونی به آن تداعی شود. سوسیالیسم نیاز سوزان بشریت است و پاسخ در خور در گرو نقد همه جانبه بیراهه رویهای گذشته و طرح سخنان روشن اثباتی در پیوند با امکانپذیر بودن سوسیالیسم و نه صرفا مطلوبیت آن در جهان امروز است..."
چهارم – "گردآوری همه مدافعان راه آزادی و سوسیالیسم در یک حزب فراگیر، پلورالیستی و دموکراتیک کماکان وظیفه ی اساسی ما محسوب میشود. ...[در] فقدان یک فرهنگ انتقادی نسبت به گذشته، کوتاهی و خودداری از تامین الزامات تجدید آرایش چپ، امر بازسازی در نیمهی راه متوقف شده یا بازگشت به گفتمانهای سنگواره و جزمی دیده میشود، ..."
این چهار پیشنهاد "گرایش اقلیت" سرانجام هم با شعار سرنگونی جمهوری اسلامی و حاوی این وجوه اثباتی پایان میگیرد:
"زنده باد آزادی،زنده باد دموکراسی، زنده باد سوسیالیسم"
بدینترتیب، روشن میشود که گرایش اقلیت بر لزوم مبارزه برای دموکراسی به عنوان عرصهای دیگر از مبارزه تاکید دارد و در شعار خود نیز بر "زنده باد دموکراسی" میایستد که در سند مصوب خبری از آن نبود. در همین چهار بند پیشنهادی، نه فقط نظر رسمی سازمان در زمینه فهم از دموکراسی، گرچه بی آوردن عنوان اکثریت، نقد میشود بلکه قسماً و بگونه غیر مستقیم به پلمیک با آن هم برمیخیزد. به دیگر سخن، اختلاف از جنس کلان و راهبردی است.
درست است که این گرایش نیز مانند هر تحول فکری دیگر، همزمان ترکیبی از نو و کهنه را به نمایش میگذارد و رسوبات فکر قدیمی مثلاً در همان بند اول خود را نشان میدهد. در آنجایی که، ضمن تاکید بر لزوم تجمع حول دموکراسی، بلافاصله خاطر نشان میشود این ائتلاف فقط برای مبارزه با استبداد است و با سرنگونی استبداد جای خود را به مبارزه طبقاتی خواهد داد. به عبارت دیگر، اتحاد برای دموکراسی فقط جنبه تاکتیکی در مبارزه با دیکتاتوری دارد و اهمیت آن نه در نفس استقرار و تداوم دموکراسی بلکه صرفاً در مخالفت با دیکتاتوری مستقر است. در خود پیشنهادها این چنین گفته میشود: "از منظر چپ این تجمع خصلت تاکتیکی دارد، یعنی با درهم شکستن استبداد حاکم، فلسفه ی وجودی خود را از دست میدهد."
علیرغم این اما، جهتگیریها در سمت نوجویی است چه آنجا که بر اهمیت دموکراسی تصریح مؤکد دارد و چه در خیزی که برای نشاندن سوسیالیسم از ابرها بر روی زمین برداشته است. مهم، همین بروز نوجویی و نگرش نو است و این اهمیت که، انجماد مواضع فکری ترک برمیدارد و در جهت واقع بینانه و درست نیز صورت میگیرد؛ در راستای فهم جایگاه محوری دموکراسی در مبارزات جاری مردم ایران و آغاز نگاه به سوسیالیسم از منشور دموکراسی.
این تحول اما بی گذشته نیست و اختلاف میان راه کارگریها بر سر دموکراسی، سابقه سه دههای دارد. سیزده سال پیش بود که تفاوت نظرات اولیه در این زمینه راه کارگر را به انشعاب کشاند و در آن شاخه "سازمان کارگران انقلابی" مشهور به امضای هیئت اجرائیه در ادبیات سیاسی جاری، تصمیم به مرزبندی با بقیه گرفت. شاخهای که در سالهای پسا انشعاب، نوشتجاتی پیرامون اهمیت مجلس موسسان، حاکمیت دوامدار دموکراسی و پایبند ماندن بر رای شهروندان با هر پیامد مطلوب و یا نامطلوبی که میتواند داشته باشد، انتشار داده است. اگرچه باید افزود که در مقام عمل، متاسفانه هنوز تحرکی در پراتیک سیاسی این جریان در زمینه ورود عملی به همکاریها پیرامون دموکراسی دیده نمیشود. با اینهمه، انگشت نهادن بر حقانیت دموکراسی، دیر یا زود تعهد در عمل به الزامات آن را هم نیازمند است.
در رابطه با تحولات راه کارگر اگر کمی عقبتر برویم با اندک مکث بر اختلافات درونی آن طی نیمه اول دهه هفتاد خورشیدی، باز به روشنی درمییابیم آنجا هم چالش گرهی در رابطه دموکراسی و سوسیالیسم بوده که منطقاً در مشی سیاسی، کانونی شدن لزوم تمرکز بر دموکراسی در مبارزه جاری را در پی دارد. چالش درونی راه کارگر در آن زمان گرچه شکل سازمانی به خود نگرفت، اما منجر به جدایی چند کادر شناخته شده از آن شد.
منظور از رصد قرار دادن تحولات راه کارگر در رابطه با موضوع دموکراسی، تاکید بر این واقعیت است که درونمایه تحولات همه چپ ایران و سمتگیری اصلی در آن طی این چند دهه، کمابیش توجه به دموکراسی بوده و همچنان هم همین است. این، نه تصادفی که بازتاب نیاز واقعی زمانه و مکان زیستی ما است. جدا از کنکاشها در فکر و اندیشه عمومی چپ، مسئله مرکزی در ایران، نیل به دموکراسی و استقرار دموکراسی است و چپ آن را هر لحظه در قالب هزاران پیام از جامعه میگیرد. رمز و راز تبیین امر سترگ ملی چون دموکراسی در ظرف تشکلی از چپ طی این نوشته نیز، فقط جلب توجه به نمود موضوع کلان و محوری در هر ظرف از آنست.
اما نگاه امیدوارانه به روند تحولات درونزای چپ برای برونداد دمکراتیسم از خود، نه بدانمعنی است که این روند گویا در نقطه مطلوب قرار دارد. باید با تلخکامی اعتراف کرد که فعلاً و هنوز حداکثر در آستانه حرکت سیاسی جدی در این عرصه هستیم و نه که بخش قابل توجهی از مسیر را طی کرده باشیم. متاسفانه حتی پیشرفتهترین جریانهای چپ در زمینه دمکراسی باوری که بر جایگزینی جمهوری اسلامی با حکومتی دموکراتیک بطور صریح و قاطع تاکید دارند اما در عرصه عمل به اقتضاهای امر دموکراسی، هنوز بسی عقبتر از آنجایی ایستادهاند که باید ایستاد. این واقعیتی است که چپ در ایجاد ائتلاف و اتحاد سکولار دموکراسی، از خود اراده لازم نشان نمیدهد. این در حالی است که "اپوزیسیون راست" خوب میداند چگونه روی این مطالبه ملی مانوور دهد.
چپ آیا خواهد توانست با جسارت در این راه بازنگری کند، سربرافرازد و نقش بیافریند؟ امیدوار باشیم و برایش بکوشیم.
-------------------------
دیدگاهها
علی گرامی ضمن سلام و سپاس از…
علی گرامی ضمن سلام و سپاس از ابراز لطف شما. اصلا علت وجودی چپ به این است که دموکراسی را مدام و بی انتها وسعت دهد و هر چه بیشتر عمق ببرد. هر اندازه دموکراسی بتواند در مشارکت تک تک شهروندان در امورات مربوط به هستی خودشان و نیز محیط و شهر و کشورشان چهره کند، به همان اندازه هم جامعه در راستای سوسیالیسم پیش میرود. هم از اینرو ست که چپ باید هم دموکراسی شورایی و دموکراسی مستقیم را در چشم انداز کار خود قرار دهد و در برنامهاش برای آن جای درخور قائل شود. دموکراسی نمایندگی، دستاوردی در مسیر دمکراتیزاسیون بود و تا زمانی هم که کارکرد داشته باشد که به نظر میرسد این زمان بسیار طولانی باشد و چه بسا حتی نه هیچوقت به کلی کنار گذاشتتی، قویاً باید آن را پاس داشت و بر بستر و در کنار آن اشکال مستقیم تر و مشارکتی تر دموکراسی را هم به اجرا گذاشت و هم توسعه داد. متاسفانه مسئله در چپ ما زمانی این فهم از دموکراسی بود که چون در وجه مدرن خود همزاد بورژوازی است پس پدیدهای بورژوایی است و زمانی هم رنجور از این بوده و قسماً هنوز است که گویا دموکراسی واقعی، فقط دموکراسی شورایی است! حالا اما خوشبختانه هر چه بیشتر چپ ما با موضوع محوری دموکراسی گره میخورد و در جایی قرار میگیرد که باید بگیرد. هم دموکراسی نمایندگی، سطح و وجهی از دموکراسی است و دستاورد به شمار میرود و هم اینکه باید واقع بینانه کوشید تا در جهات مشارکتی هر چه مستقیم تر ارتقاء بیابد. امید که دچار اراده گرایی در این زمینه نشویم و نخواهیم که دموکراسی نمایندگی را دور بزنیم! دستت را به گرمی می فشارم. بهزاد کریمی
رفیق عزیز باسپاس از تحلیل…
رفیق عزیز باسپاس از تحلیل ارزشمندتان، سوال این است که آیا برای تعمیق دمکراسی و تثبیت و پایدار کردن آن دمکراسی شورایی را ضروری می دانید؟
افزودن دیدگاه جدید