رفتن به محتوای اصلی

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش ششم

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش ششم
تاریخ نگری به یک مباحثۀ امروزی، یک منظر جنسیتی جهانی

تردید در قاعده، ساختارشکنی استثنا

در پانزده سال اخیر برخی از محققان، با فرارفتن از رویکردهای تنگ بینانه ای که شرح شان گذشت، سهم به سزائی در درک نقش کار بی ثبات در تاریخ سرمایه داری ادا کرده اند. بعضی از آنان با بسط گسترۀ جغرافیائی موضوع تحلیل و کاربست یک چشم انداز تاریخی بلندمدت به شمول دوگانۀ فوریسم و پسافوردیسم، "مدل استاندارد استخدام" را به عنوان شکل مرسوم و نرمال مناسبات استخدامی زیر سؤال بردند. با ملاحظۀ جهان جنوب، و نه فقط جهان شمال، "مدل استاندارد استخدام" به ناگهان به استثنائی تاریخی و تقریباً منحصر به مشخصه های غربی و حتی کشورهای اروپای غربی تبدیل شد، در حالی که کار بی ثبات به عنوان نرم یا قاعدۀ تاریخی در تاریخ طولانی سرمایه داری چهره کرد.

برت نیلسون (Brett Neilson) و ند روسیتر (Ned Rossiter) از زمره نخستین کسانی بودند که استثنا بودن کار بی ثبات را مورد تردید قرار دادند، و مطرح کردند که کار بی ثبات باید با عباراتی نسبی در تمام تاریخ سرمایه داری فهمیده شود. به نظر آنان "کار بی ثبات تنها زمانی که در برابر نرمهای فوردی و کینزی قرار گیرد، پدیده ای بیقاعده به نظر خواهد رسید". با کاربست چشم اندازی وسیعتر و طولانیتر پیش‌زمینه لازم برای درک این موضوع را فراهم خواهد آورد که فوردیسم، و همراه با آن "مناسبات استخدامی استاندارد" یک استثنای واقعی سرمایه‌داری در "اپیزودی" تصادفی تر و کوتاه تر از آنچه تصور می شد، بوده است. نیلسون و روسیتر در عین حال خود با مبنا قرار دادن مفهوم پیچیده ای از سرمایه داری، تأکید می کنند که چگونگی کار بی ثبات با اشکال گوناگون سرمایه داری مرتبط است. به نظر آنها در واقع نمی توان نه فوردیسم و نه کل سرمایه داری را به عنوان پدیده هائی همگن دید، زیرا هر دوی آنها مبتنی بر بافت ملی، جغرافیائی-فرهنگی، تاریخی و نیز تجربیات نهادینه شده ای شکل گرفته اند. این دو محقق با ملاحظۀ کار بی ثبات به‌عنوان قاعدۀ تولید و بازتولید سرمایه‌داری" یا به عنوان "قاعده ای که مرزهای بین تولید و بازتولید سرمایه‌داری را محو می‌کند"، نقد فمینیستی از تحلیلهای فارغ از جنسیت روند رانده شدن کارگران به "بی ثبات کاران" را نیز پذیرفته اند.

برمان (Breman) و ون درلیندن (Van Der Linden) با اتخاذ یک چشم‌انداز صریح جهانی، کار بی‌ثبات را در کنار کار غیررسمی و ناامن قاعده ای واقعی در مناسبات کاری جهانی، نه تنها در آخرین مرحله سرمایه داری بلکه نیز در عصر طلایی آن در قرن بیستم می‌دانند. به زعم آنان تنها کشورهایی که به طور کامل از "مناسبات استخدامی استاندارد"، آن هم در یک بازۀ محدود، یعنی در ربع سوم قرن بیستم، بهره بردند، کشورهای غربی بودند. در آن سالها ارائۀ حقوق مبتنی بر تأمین اجتماعی (همچون مرخصی استعلاجی و زایمان با حقوق، بیمه درمانی، حقوق بازنشستگی، مزایای بیکاری و ازکارافتادگی) و همچنین افزایش دستمزد، حقوق کار و ثبات شغلی، برای کاهش نابرابری ها و ارتقاء استانداردهای زندگی مردم در سطحی که قبلاً هرگز سابقه نداشت، دارای اهمیت فوق العاده بود. برمان و ون در لیندن ایده همگرایی بین کشورهای غربی و جنوب جهانی را تا ارتباط بین گسترش کار غیررسمی و ناامن بسط می دهند و می نویسند: "این همانا غرب است که به احتمال قوی از بقیه تبعیت می کند و نه بقیه از غرب".

اولریک بک (Ulrick Beck)، جامعه شناس آلمانی، از جملۀ اولین کسانی بود که روایت توسعه گرا را معکوس کرد. طبق این روایت کشورهای در حال توسعه باید مسیر صنعتی شدن و مصرف انبوه را که پیشتر توسط کشورهای پیشرفته پذیرفته و طی شده است، دنبال کنند. نامبرده عبارت "برزیلی شدن غرب" را ابداع کرد و به این ترتیب بر غیررسمی شدن متزاید شرایط کار در کشورهای غربی و همگرایی غیرمنتظره این شرایط با روال غیررسمی و بی ثبات کار در اقتصادهای پیرامونی جنوب جهانی انگشت گذاشت. او کار بی ثبات را به عنوان مشخصۀ عمومی آخرین مرحله سرمایه‌داری می فهمد و بر وجود انواع کار بی ثبات تأکید می‌کند.

همگرایی جهانی در مناسبات استخدامی همچنین یکی از ارکان تحلیلی است که توسط سارا موزوئتسا (Sara Mosoetsa)، جوئل استیلرمان (Joel Stillermann) و کریس تیلی (Chris Tilly) در موضوع ویژه‌ای که به کار بی ثبات از منظری جهانی اختصاص داده شده است، مطرح شده است. نامبردگان به لطف دیدگاه تاریخی - جامعه شناختی شان، به بررسی اشکال کار بی ثبات در آفریقای جنوبی، هند، مکزیک، چین و ایتالیا پرداخته اند و توجه خاصی به تلاقی بین روند غیررسمی سازی کار و اشکال کار غیررسمی نشان داده اند. آنها کار بی ثبات را نه تنها به عنوان قاعدۀ سرمایه داری اعلام می‌کنند، بلکه گسترش آن در دوره های اخیر را به عنوان "بازگشت" به وضع معمول پس از وقفه‌ای که در دورۀ فوردیسم در چندین کشور - و نه در همه جا - رخ داده بود، تفسیر می‌کنند. آنها همچون نیلسون و راسیتر، تأکید دارند مدتهای مدیدی است که کار بی ثبات در اشکال و انواع مختلف در جنوب جهانی واقعیت داشته است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید