رفتن به محتوای اصلی

شهر ماه

شهر ماه

شهر ماه 

آبان است ونیست فصل شرجی
چرا دم کرده هوا؟
می نگرد ماه به شهرش
می اغازدبازی جزر و مد ،
 با امواج بندر گاه 
می بیندخزش آرام نفت بر زمین،
و نفتکش هایی که روانند سوی اقیانوس
آشفته انداما نیزار های شهر
می وزد نسیم ،
ونیست نشانی از رقص شبانه 
می آید از  نی ها فریاد 
می ایستد، ، شگفت زده ماه،
تا گذر کند  ابر سیاه 
به هواست دود 
می بیند رفته اند فرو،
در بستر نرم نیزار
پیر،،جوان،کودک،زن ومرد،
مست آند لاشخور ها 
ونی ها ی وحشت زده اراتش،
 و مرداب قرمز،
مینوازند باهم نوای زار،
ودراز است دستشان سوی دریا،
در طلب آبی تازه
نهیب می زند ماه به دریا
می نشیند مد به بلندای نیزار
جان می گیر ند دو باره نی ها
اما التیامی را نیست زخم ماهشهر
تامی خزد نفت و  روانند نفتکشها،
تا می تابد ماه ومی آید آب اقیانوس بالا
می ماندخاطره خون ،
در حافظه نیزار
لبریز است گلوی نی ها از  نوای مرثیه
وشر جی است همیشه،
شهر ماه 
س-خرم   ۱۴۰۰/۱۱/۱۷

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید