رفتن به محتوای اصلی

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش نهم

کار بی ثبات: قاعده یا استثنا در سرمایه داری؟ بخش نهم
تاریخ نگری به یک مباحثۀ امروزی، یک منظر جنسیتی جهانی

قاعده مندی "استثنا" - ادامه

محققانی که از منظر جنوب جهانی و پسااستعماری به موضوع کار بی ثبات پرداخته اند، بر لزوم برقراری پیوندی بین بحث غیررسمی کردن کار و گفتمان کار بی ثبات تأکید کرده اند. به زعم آنان از این طریق است که می توان قاعده مندی تام و تمام کار بی ثبات را خارج از کشورهای غربی در بستری تاریخی دریافت. تحقیق رابطۀ بین کار بی ثبات و کار غیررسمی به ویژه برای مقایسۀ بین شمال و جنوب نیز داراری اهمیت است، زیرا کار غیررسمی که همواره شاخصی برای کشورهای جنوب جهانی بوده است، اکنون در شمال جهانی نیز گسترش می یابد. آندریاس اکرت (Andreas Eckert) با پیروی از این رویکرد به این نتیجه می رسد که همانا در اثر قاعده مند شدن کار بی ثبات در غرب است که روند همگرائی بین مناسبات کار در کشورهای غربی و افریقائی اتفاق افتاده است. او این فکر کمابیش رایج را که بر طبق آن افریقا به دلیل غلبۀ مناسبات کار غیررسمی نمی تواند جزئی از نظام مرسوم سرمایه داری باشد، به نقد می کشد زیرا "مناسبات کار غیررسمی و کار بی ثبات به نحو روزافزونی در بسیاری از کشورهای جهان به قاعده تبدیل شده اند".

استفانو پترونگارو (Stefano Petrungaro) با مطالعۀ بازار کار کشورهای جنوب شرقی اروپا قاعده مندی ادعائی برخی انواع و اشکال مناسبات کار قراردادی در این کشورها را نقد می کند. او می نویسد: "در اقتصاد پیرامونی کار غیررسمی، در بافتار پیچیده ای متشکل از کار و غیرکار (non-work)، هسته اصلی مناسبات کار را تشکیل می دهد. پترونگارو این فکر را که کار دستمزدی بخش صنعتی قاعده مناسبات کار است، مورد نقد قرار می دهد و مناسبات کار را مناسباتی که در تاریخ سرمایه داری "کلاً به ندرت منظم" بوده اند، تعریف می کند. از این رو او اصل وجود یک قاعده در کشورهای پیرامونی را مورد تردید قرار می دهد و می نویسد: "از این طریق است که می توان دریافت آیا کار بی ثبات در این دست کشورها حتی قابل تصور یا امکان پزیر است یا خیر" از نظر پترونگارو کار بی ثبات فقط به عنوان واقعیتی در میانۀ کار و غیرکار قابل فهم و مفهوم گزاری است.

بی‌ثباتی در سرمایه‌داری از منظر فمینیستی نیز واقعیت جدیدی نیست. به گفته ایزابل لوری (Isabelle Lorey)، نظریه پرداز فمینیست، "در واقع کار بی ثبات به اصطلاح نئولیبرالی در تاریخ سرمایه‌داری صنعتی از سابقه ای طولانی برخوردار است. محرومیت مداوم و مدید زنان و مهاجران از تأمین اجتماعی، مبتنی بر هنجار نان آور مذکر، این تاریخ طولانی را آشکار کرده است. تفاوت در این است که امروزه دیگر کار بی ثبات به "حاشیه های نظام سرمایه داری محدود نمی‌شود و طبقه متوسط ​​به اصطلاح سفید را نیز تحت تأثیر قرار داده است. لوری با اقتباس از نظریه جودیت باتلر (Judith Butler) به صراحت اعلام می کند که "کار بی ثبات نه استثنا، بلکه قاعدۀ مناسبات کار در نظام سرمایه داری است".

به همین ترتیب فاطمه الطیب (Fatima El-Tayeb) نیز با اتخاذ یک دیدگاه جنسیتی و پسااستعماری خاطرنشان می کند که "کار بی ثبات نشانه ای از بحران سرمایه داری متأخر نیست، بلکه عنصر ساختاری بلند مدت نظام سرمایه داری مدرن است". او به ویژه نشان می دهد که چگونه جوامع غیرغربی عرصۀ برجستۀ روند بی ثبات کاری بوده اند، و نیز این که این روند کارکرد مهمی در تضمین بقای خود سرمایه داری داشته است. کارل-اولریک شیروپ (Carl-Ulrick Shierup) و ماتین باک یورگنس (Martin Bak Jørgense) با بررسی رابطه بین مهاجرت، کار بی ثبات و سیاست، این فرضیه را مطرح می کنند که کار بی ثبات نشان دهنده "عنصر اساسی بی نظمی (و نظم) جدید جهانی است" که در آن مهاجران جهانی به عنوان یک "موتور محرک" کار غیررسمی عمل می کنند. به علاوه به نظر انان "کار بی ثبات همچنین یک استراتژی نظام سرمایه داری است که به یک قاعدۀ هژمونیک بسیار مناقشه آمیز تبدیل ‌شده است".

سانفورد شرام (Sanford Schram)، دانشمند علوم سیاسی، نیز در روشنی بخشیدن به کار بی ثبات به عنوان یک قاعده در کشورهای غربی، که غالباً استثنا تلقی شده و گویا فقط اکنون به یک قاعده در سرمایه داری مدرن تبدیل شده، سهم قابل اعتنائی دارد. او با مطالعۀ وضع در ایالات متحده نشان می دهد که چگونه این "قاعدۀ جدید" برای گروه های به حاشیه رانده شده در این کشور، مانند آمریکایی های آفریقایی تبار، هرگز جدید نبوده است. از این رو سرمایه داری نئولیبرال قرن بیست و یکم یک سیستم کاملاً جدید نیست، بلکه چهره جدیدی از "سرمایه داری معمولی" است که شاخص همیشگی آن سطح بالایی از کار بی ثبات است. از یک منظر اکید مارکسیستی نیز، بی ثبات کاری یک ویژگی ساختاری در وضع طبقه کارگر در سرمایه داری است. جان بلامی فاستر (John Bellamy Foster) و جمیل جونا (Jamil Jonna) ریشه مفهوم کار بی ثبات را در اندیشه های سوسیالیستی قرن نوزدهم ردگیری می کنند و در این ارتباط اهمیت آثار انگلس، مارکس و موریس را نشان می دهند. کار بی ثبات به عنوان عنصر تعیین کننده موجودیت و مبارزات طبقه کارگر در دوره های طولانی دیده می شود و ارتباط نزدیکی با مفهوم "ارتش ذخیره" کار دارد. در حالی که ارتش ذخیره کار در جهان کنونی از نیروی کار مهاجر از کشورهای فقیر، کارگران کشورهای بلوک شوروی سابق و چین تشکیل شده است، طبقه کارگر جهانی جدید "گرفتار مسابقه ای رو به قعر شده است: واقعیتی که معنای جدیدی از کار بی ثبات را ایجاب می کند".

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید