هیچگاه تنها نبوده ام،
گرمای تن مادر
جادوی ان چشمها
دل سپردن به اندیشه ای هزار ریشه
جوانه زدن،قد کشیدن ،
با هزاران سرو
افتادن به خاک ،
درجنگلی تبر خورده
آخرین نفس ها،
سرودی با هزاران صدا
ارامگاهم بیشه ای در دل خاک
تجزیه پیکرهادر آغوش های باز
گورشلوغ و ناپیدا
هیچگاه تنها نبوده ام
س-خرم
۱۴۰۱/۱/۱۴
افزودن دیدگاه جدید