رفتن به محتوای اصلی

اولین اول ماە مه من!

اولین اول ماە مه من!

بمناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر، یادی از گذشته های دور

این روزها دامنۀ سیاه جنایات و سرکوبهای حاکمیت جمهوری اسلامی چنان گسترده است که در زیر سایه این نکبت حاکم، فقر، نداری و سرکوبهای حاکمیت دیروز یا به فراموشی سپرده شده یا حتی موجبی برای آن که برخی از دیروز بهشت می سازند.

تصورم این است که بیان بخش هائی از زندگی شخصی ام، بازگوگر وضعیت اکثریت جامعۀ دیروز ایران باشد. در دهه سی قرن گذشته، ما پسربچه ها در محدوده ای که زندگی می کردیم اغلب پائین تنه مان پوشش نداشت. من در عید سال ۱۳۳۵ برای اولین بار در شش سالگی برای حضور در عروسی عمویم در امیدیه آغاجاری از بچۀ یکی از خویشان در همسایگی یک پاپوش ( گیوه) قرض کردم و پوشیدم، علیرغم این که کمی تنگ بود.

از نوجوانی، شاید ۱۳ یا ۱۴ سالگی، ناچار به کارگری شده ام. ابتدا در شهرضا کارگر انارچینی در فصل پائیز و چغندرکنی در فصل زمستان و گندم و جو چینی در حومه سمیرم در فصل تابستان بودم. همزمان سعی می کردم بدون حضور در کلاس درس در امتحانات متفرقه شرکت کنم. عمویم تنها کسی در بین خانواده ام بود که توان مالی داشت تا من را به مدرسه بفرستد. من تا کلاس پنجم ابتدایی به همت و یاری زن عمویم، سیما خانم، در خوزستان به مدرسه رفتم و درس خواندم. عاقبت در ۲۹ سالگی در حین کارگری دیپلم ریاضی ام را در تهران گرفتم.

در تمام دوران زندگی ام در پیش از انقلاب فقط یک بار، آنهم مخفیانه، وقتی در اصفهان در یک کارخانه کارگری می کردم به دعوت یک کارگر همکارم که هوادار حزب توده ایران بود، در بیرون شهر اصفهان با تعداد ده، دوازده نفر کارگر ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر را جشن گرفتیم. ما عموماً به علت غیر اصفهانی بودن مورد بی احترامی همکاران اصفهانی قرار می گرفتیم و کارفرما هم از این وضعیت سوءاستفاده می کرد. دربین همکاران یک نفر پیرمرد بود که رفتارش با ما غریبه ها احترام آمیز ومهربانانه بود. وقتی متوجه شد من اهل مطالعه هستم با من طرح دوستی ریخت. در نهایت تنها مرا از بین همکارانم دعوت کرد که در جشن اول ماه مه شرکت کنم. تمام کسانی که در جشن شرکت کردند همدیگر را می شناختند و من تنها غریبۀ جمع بودم. جشن شبیه یک مهمانی دو-سه ساعته بود، الا این که یکی از شرکت کنندگان درباره تاریخچه جشن اول ماه مه صحبت کرد.

می دانم برای خیلی ها باور کردنی نباشد که گفته شود آن زمان شدت فقر، حتی با وضعیت نکبت بار کنونی قابل مقایسه نیست. گوشت یا برنج غذایی بود که برای ما به مناسبتی مثلاً در عروسی، عزا، مهمانی و جشن خورده می شد. اکثریت مردم آن زمان، از جمله خانواده من که از نظر مالی جزء متوسط آنها بود و پدرم یک خرده مالک محسوب می شد، اگر بارندگی میشد نان برای خوردن داشتند. با این وصف چیزی هر روزه به نام نهار و شام در خانه ما پخته نمی شد، هرچند که چیزی به عنوان نهار و شام خورده می شد. اصلیترین غذای ما کارگران، همان نهاری بود که در کارخانه ها داده می شد.

اعتراض به وضع موجود به علت خفقان حاکم به ندرت در مراکز تولیدی دیده می شد. سال پنجاه درکارخانه پارس متال تهران در بخش کورۀ مقاومت کار می کردم. حقوق ماهانه ما سی روزه محاسبه می شد. در یک سال پنج روزحقوق ما پرداخت نمی شد. مطلع شدم هئیت دولت در سال ۱۳۴۸ مصوبه کرده که حقوق آن ۵ روز باید جداگانه پرداخت شود. با مراجعه به اداره کار کپی از مصوبه دولت را دریافت کردم. با نشان دادن آن به همکارانم آنها را در جریان گذاشتم. همه خوشحال بودند که ۵ روز حقوق پرداخت نشده را دریافت خواهند کرد. روز بعد به بخش اداری کارخانه مراجعه کردم و برگه مصوبه دولت را به آنها تحویل دادم. هفتۀ بعد نگهبانان شرکت مانع از ورود من به کارخانه شدند. علت را جویا شدم. نگهبانان، که همگی را می شناختم، گفتند از بالا دستور آمده که از ورود شما به کارخانه جلوگیری شود، چون شما از کار اخراج شده اید. به بخش اداری شرکت مراجعه کردم علت اخراجم را جویا شدم. گفتند طبق ماده ۳۳ قانون کار شما اخراج شده اید (‌ماده ۳۳- هرگاه قرارداد کار برای مدت نامحدودی منعقد شده باشد، هر یک از طرفین می‌تواند با پانزده روز اخطار کتبی قبلی آن را فسخ نماید. ‌کارگر اخراجی در صورتی که یک سال اعم از متوالی یا متناوب نزد کارفرما خدمت کرده باشد، کارفرما بایستی در موقع فسخ قرارداد به نسبت هر یک‌ سال خدمت معادل پانزده روزآخرین مزد کارگر را به او پرداخت نماید و در صورتی که تا تاریخ خاتمه خدمت خود لااقل سه ماه متوالی و یا شش ماه‌ متناوب نزد کارفرما خدمت کرده باشد، حق دارد ظرف ۱۵ روزبه مراجع مذکور در فصل حل اختلاف شکایت کند و مراجع مذکور می‌توانند با توجه به مدت کار و میزان مزد و سن و عائله کارگر و سایر شرایط و اوضاع و احوال بر وجوه مذکور در فوق مبلغی که از جمع مزد سه سالۀ کارگر تجاوز نکند، به عنوان خسارت تعیین نمایند و کارفرما مخیر به پرداخت این خسارت یا بازگردانیدن کارگر به کار و پرداخت مزد ایام بلاتکلیفی او خواهد بود). به اداره کار مراجعه کردم و تفصیل اتفاقات را توضیح دادم. در مراحل اول بخش به نظر می رسید مرجع حل اختلاف حق را به من خواهد داد. حدود دوماه، برای گرفتن حق و حقوق بابت اخراجم از شرکت پاس متال، بارها به اداره کار مراجعه کردم. آخرین بار رسماً اعلام کردند به تو هیچ حق وحقوقی حتی حقوق روزهای قبل از اخراج پرداخت نخواهد شد. شنیدن این تصمیم با واکنش من مواجه شد. با صدای بلند اعتراض کردم. چند نگهبان با لگد و پس گردنی مرا از اداره کار تهران بیرون انداختند. تا انقلاب در هیچ شرکتی ندیدم که مصوبۀ هئیت دولت در سال ۱۳۴۸ اجرا شده باشد.

واکنش همکارانم به اخراجم جالب بود. حتی یک نفر جرأت نکرد به این امر اعتراض کند. بعد از اخراجم از پارس متال چندین روز با اتوبوس شرکت تا محل کارخانه می رفتم. همکارانم حتی سرپا می ایستادند، ولی از ترس پیشم نمی نشستند.

این را نیز گفته باشم که از سال ۱۳۵۲ به بعد که به دنبال اعتراض کشورهای نفتخیز کشورهای عرب به پائین بودن قیمت و بستن لوله های صدور نفت قیمت نفت چند برابر شد، وضع عمومی اساساً تغییر کرد. به عنوان مثال سال ۱۳۵۷ حداقل حقوق روزی ۱۹ تومان بود. من در شرکت فاراتل، در تهران، به عنوان سرپرست بخش الکترومکانیک با دریافتی ماهی 1200 تومان کار می کردم. مبلغی که کفاف می داد یک باب اتاق مستقل در طبقه چهارم یک ساختمان در خیابان خوش سه راهی خیابان آریانا به مبلغ ماهی ۹۰۰ تومان اجاره کنم که توالت و لوله آب اش در طبقه هم کف قرار داشت. و غذا را با چراغ علاءالدین در اتاق مستقل ام بپزم.

در تمام دوران نوجوانی آرزویم این بود که خواهرانم به مدرسه بروند که متاسفانه هیچ یک از پنج خواهرم این سعادت را پیدا نکردند. اکنون اکثر قریب به اتفاق فرزندان آنها فارغ التحصیل دانشگاهی هستند ولی شغلی مناسب با نوع تحصیلات خود ندارند.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید