گران شدن قیمت نان، مرغ، تخم مرغ و ... شوک جدیدی به مردم وارد نمود و اعتراضات گسترده ای را در بسیاری از شهرها علیه حکومت دامن زد. طی یکهفته گذشته مردم در شهرهای مختلف ایران دست به اعتراض زدند و با مرگ بر رئیسی و مرگ بر خامنهای، خشم و بیزاری خود را از جمهوری اسلامی اعلام داشتند. هر چند حکومت در مقابله با این جنبش ها نیروی سرکوب خود را به میدان آورد، اما در برابر موج عظیم اعتراضات و اعتصابات سردرگم مانده است. در حالیکه علی خامنهای رهبر مستبد حکومت اعتراف کرده که اعتراضات کارگران به حق است و نماینده قوه قضائیه وعده برخورد نرم با آنان میدهد، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی فعالان صنفی معلمان و کارگران را بازداشت کرده، علیه آنها پروندهسازی میکند. همزمان به دستور قاتل زندانیان سیاسی ابراهیم رئیسی، فشار بحران اقتصادی به دوش مردم کشور کانالیزه شده است. اکنون حکومت در پاسخ اعتراضات مردم شمشیرها را از رو بسته است، رئیس قوه قضائیه دستور می دهد که «همه دستگاههای نظامی، انتظامی، امنیتی از جمله قوه قضائیه باید در این زمینه تمام تدبیر و تلاش خود را بهکار گیرند» و معترضان را که به ادعای او «آرامش جامعه را بهم میزنند» سرکوب کنند.
تظاهرات و اعتراضات مردم از دیماه ۹۶ بدین سو در اشکال گوناگون بدون وقفه تداوم یافته است. از همان سال ۹۶ که مردم گریبان خود را از جناح های حکومت آزاد کرده و برای دستیابی به زندگی بهتر کل رژیم را هدف مبارزه قرار دادند تا امروز، کشورمان شاهد خیزش ها و برآمدهای متعددی بوده است. تداوم حرکات اعتراضی مردم موجب افزایش فاصله آنان با حاکمان شده و در هر دور از مبارزه، اعتراضات خصوصیت جدیدی پیدا می کند. دو سال پس از خیزش دیماه ۹۶ ما با اعتراضات آبان ۹۸ روبرو شدیم. در این دور دستگاه سرکوب با هدف قرار دادن مستقیم مردم اوج رذالت خود را نشان داد و پل های ارتباطی را با آنان بیشتر از پیش تخریب نمود. از آبان ۹۸ تا مقطع گرانی نان کمتر روزی بوده است که اعتراض و اعتصابی رخ نداده باشد. در این سالها جنبش سازمانیافته معلمان پرچمدار ایستادگی در برابر حکومت بوده و به محور مبارزه دیگر جنبش های اجتماعی تبدیل شدهاست. در دو سال گذشته ما با اعتراضات مستمر و سراسری معلمان، اعتصابات کارگران، اعتراضات بازنشستگان، خیزش قدرتمند مردم خوزستان برای کم آبی و آلودگی هوا و مردم اصفهان بخاطر کم آبی و ... مواجه بوده ایم. این اعتراضات ضربات موثری به سیستم دفاعی جمهوری اسلامی وارد نموده و آنها را گام به گام ضعیف تر کرده و بن بست شان را آشکار تر نموده است.
اعتراضات علیه گرانی در شرایطی شکل می گیرد که دیوار اعتماد بین حکومت و مردم بیش از همیشه فرو ریخته است و کل رژیم به مانع اصلی هر تغییری در جامعه تبدیل شدهاست. برای تغییرات بزرگ ابتدا روانشناسی اجتماعی در جامعه تغییر می کند. امروز روانشناسی مردم تغییر اساسی کرده و نگاه به قدرت حاکم کاملا دگرگون شده است. دروغگویی های سران حکومت آنچنان برملا شده که کمتر کسی است که به سخنان و وعده های آنان کوچکترین اعتنائی داشته باشد. از سوی دیگر ترس مردم فرو ریختهاست و اکنون این حکومت است که ترس و هراس از گسترش حرکات مردم در دلش نشسته است و لحظه ای رهایش نمی کند. فضای جامعه چنان تغییر کردهاست که نماینده معلمان دستگیر شده در فردای آزادی مشروط خود، با شرکت در همان حرکت های اعتراضی، تندتر از قبل حکومت را زیر ضرب می برد.
گرانی نان و پائین آمدن قدرت خرید، به خصوص قدرت خرید افشار کم درآمد در چنین شرایطی چون پتکی بر سر مردم فرود آمد و آن ها را به واکنش واداشت. مردم مدتهاست که حکومت را دشمن میانگارند و حکومتگران را مشتی دزد، فاسد و چپاولگر میبینند. بی اعتمادی و خشم آنان نسبت به حاکمان انبار باروتی است که با هر جرقه ممکن است منفجر شود. از سوی دیگر موضوعی که امروز مردم را به اعتراض کشانده صرفا به این یا آن قشر و طبقه محدود نمی شود. گرانی تاثیراتش را روی عموم مردم ایران در سراسر کشور بجا می گذارد. این شوک بر بستر زخم های دیگر حکومت که طی بیش از چهل سال بر پیکر مردم وارد کرده است آستانه تحمل جامعه را بشدت کاهش داده است. از اینرو تردید نباید کرد صداهای اعتراض امروز، نه تنها خاموش نمی شود بلکه فردا به فریاد بدل خواهد شد. حکومت به دلیل درگیری با ابر بحران های متعدد در بن بست دست و پا می زند و قادر نیست از این بحران خود را خلاص کند.
جمهوری اسلامی نه برنامهای برای پاسخگوئی به نیازهای مردم دارد و نه از توانائی لازم برای حل مشکلات کشور برخوردار است. همه پروژه های حکومت یکی پس از دیگری به شکست کشیده شدهاند و هر بار جناحی، جناح دیگر را مانع تغییر معرفی کرده است. وضعیت اقتصادی کشور که یکی از عوامل اصلی نارضایتی مردم بوده و هست به دلیل بی کفایتی حکومت، از جمله به نتیجه نرسیدن برجام خراب تر از پیش شده است. در نبود یک برنامه اقتصادی و سیستمی کارا و در زیر سایه استبداد، فساد و دزدی رشد کرده و رژیم را فلج نموده است. در دوره بحران های چند سویه و بن بست اقتصادی، ممکن است برای مدتی کوتاه بتوان مردم را با سرکوب مرعوب نمود، اما شرط تداوم چنین سیاستی انسجام در بالا است. برای دستیابی به چنین انسجامی بود که رهبر مستبد جمهوری اسلامی به قیمت حذف نزدیکترین یاران سابق خود، با شعبده بازی ابراهیم رئیسی را از صندوق های رای بیرون کشاند تا با حکومت یکدست برنامه های خود را عملی کند. امروز شکاف در درون همین حاکمان یکدست چنان دهان باز کرده که صدای ترک برداشتن آن به گوش همگان رسیده است. هر تصمیمی توسط یکی از آنان با افشای دیگران مواجه می شود. حتی سیسمونی نوه رئیس مجلس با جزئیات توسط رقیب برملا می شود. دامنه این شکاف به درون سپاه هم امتداد یافته و فیلم افشای فرماندهان ارشد سپاه علیه همدیگر در میان مردم دست به دست می شود. از طرف دیگر، تیغ سرکوب را مقاومت و ایستادگی همگانی مردم روز به روز کُندتر می کند و از برائی آن می کاهد. این مجموعه حکومت را به بن بست کشانده و از پیشروی باز داشته است.
آنچه که می تواند خیزش ها و جنبش های مردمی را تقویت و تثبیت کند، وجود یک جنبش سیاسی نیرومند است. در حال حاضر ما از چنین جنبشی بهره مند نیستیم. اما زمینه و بستر برای شکل گیری آن وجود دارد و به دلیل همین بستر مناسب امکان سربرآوردن آن منتفی نیست. وظیفه همه جریانات چپ، دموکرات و آزادیخواه است که حساسیت این شرایط را دریابند و برای فشردن صفوف خود اقدام نمایند.
در حال حاضر جنبش اعتراضی و مطالباتی مردم به تدریج خیابان را از انحصار حکومت بیرون آورده و تا حدودی هم در این کار موفق شدهاست. در همه انقلاب ها و تحولات مهم و اساسی خیابان، برای مردم به پا خاسته ابزار قدرت نمائی بوده که از طریق آن حکومت های مستبد را به زیر کشیده اند. جمهوری اسلامی از خیابان برای تحکیم قدرتش استفاده فراوان کرده است. اما به دلیل حضور جنبش های مختلف در خیابان، رژیم دیگر نمیتواند مثل گذشته از آن استفاده کند. در دوره هائی که جنبش ها در اوج اند حکومتها از استفاده از این ابزار و از دست دادن کنترل بر آن در هراساند. خیابان امروز یکی از ابزارهای مهم برای نشاندادن اعتراضات است. در خیابان است که هر حرکت کوچک را می توان به سطح جامعه کشاند و حمایت دیگران را جلب نمود. پیشرفت جنبش در این عرصه در خدمت گذر از استبداد قرار می گیرد.
افزودن دیدگاه جدید