به مصاحبه بسیار زیبا ودرعین حال آموزنده آقای "عادل فردوسی پور" با آقای" سعید معروف" نگاه می کنم .مصاحبه ای که خواب از دیدگانم می رباید.
مردی باچشمانی هوشیار، ذهنی روشن، چهره ای آرام و نگاهی عمیق به جهان پیرامون! دقت و آرامشی درونی که بیننده را نیز آرام می سازد.
متعهدانه از همه چیز سخن می گوید!از راه های پیموده شده، از انسان هائی که در مسیر زندگیش ظاهر گردیدند. از مربیان تاثیر گذار درشکل گیری وبربالیدنش به یک ورزشکار مطرح جهانی!
به مصاحبه کننده پیش روی خود مینگرد.بازیرکی ترسیم می کند فضای درهم ریخته، بی برنامه، وتنبلی حاکم گشته بر کشوررا! با مسئولان بی کفایتی که تنها زمان تقسیم مدال ها بر صحنه ظاهر می شوند.
ازعرق ملی ورزشکاران هم نسل خود سخن می گوید.که تنها مشوق آنها عشق به سرزمین مادری ونشاندن خنده برلبان مردم "بی لبخند" بوده وهست .ورزشکارانی که بەبهای کاری طاقت فرسا در فضائی آغشته به حواشی ها و کارشکنی ها حماسه آفریده ومی آفرینند.
مصاحبه ای کوتاه اما با وسعتی در مقیاس یک کتاب جامعه شناسی وزین .
مصاحبه گر ازنقشش که گاه از نقش کاپیتان تیم فراتر می رفت و درقالب مربی بازی کن جابجا می کرد می پرسد.
مکثی می کند :"میدانی جائی که سیستم درست باشد همه چیز سر جایش باشد من حرفی نمی زنم اصلا اظهار نظری نمی کنم .یک آدم کاربلد است این قدر همه چیز را خوب می چیند که تو بعنوان بازی کن می آیی وکارت را انجام میدهی وبرمی گردی خانه وهیچ دغدغه فکری ندازی تا این که برسد بجائی که رئیس فدراسیون نداشته باشی سر انتخاب مربی مشکل داشته باشی...شما مجبورید بخشی از ذهن خود را درگیر این مسائل کنی! "
او همزمان به عمل کرد "ولاسکو" "کی روش" ودلیل موفقیت آن ها می پردازد.مانندیک جامعه شناس و روانشناس اجتماعی انگشت بر مهم ترین معضل جامعه می گذارد. از شیوه کار آن دو سخن می گوید. از شناختی که نسبت به جامعه ایران داشتند.نسبت به روحیه مردم وطاعت پذیری آن ها وقتی که با تحکم بالای سرشان ظاهر می شوی.امر ونهی شان می کنی کاری که آن دو مربی می کردند.
درد آورست اما گویای واقعیتی است که در این جامعه تن داده به استبداد قرن ها که به عادتی مزمن بدل گردیده است.
او بدقت واژه های خود را انتخاب می کند و یکی از عمیق ترین درد های اجتماعی وتاریخی مردم ایران را باز گو می کند.
"متاسفانه یا خوشبختانه ما ایرانی ها دوست داریم این سیستم را که حتما کسی باشد که ما را کنترل کند، چوب بالای سرمان باشد."
واقعیتی قابل تامل!
وقتی مصاحبه گر از مقایسه مربی داخلی وخارجی و فرق این دوسخن بمیان می کشد. بدقت وافسوس پاسخ میدهد.
"تفاوت خیلی زیاد است! تنها در ورزش نه در صنف های دیگر نیز چنین است. کلا ما کارکردن رادوست نداریم !بیشتر دوست داریم حرف بزنیم!حواسمان به اطرافیانمان باشد!به این که چه اتفاقاتی می افتد وچیز های دیگر که کنترل کنیم ! در حالی که مربی خارجی صرفا وصرفا کارش مهم است! ما مربی ایتالیایی داشتیم که صبح ساعت ده با لیوان قهوه اش می نشست تا ساعت هفت شب کار می کرد اگر می رفتی خانه اش پروژکنور تمام وقت روشن بود وبرگ های آنالیز بازی کنان روی میز. کار سازنده آن هاست ...آقای ولاسکو کار اساسی در ایران کرد. بنیه خوبی را بنا گذاشت. زمانی پنجاه بازیکن تیم ملی را دور خود داشت. از نه صبح تا یازده تیم ب را آموزش می داد. یازده تا یک تیم اف را. یک تا سه کلاس مربی گری داشت. اززسه تا پنج باردیگر تیم ب را آموزش میداد وپنج تا هفت مجددا الف را شب جنازه اش خانه می رسید."
چه زیباست منظر چنین مربی !چنین تعهد و تلاش انسانی در قبال مسئولیتی که گرفته ای!چنین است داستان و راز موفقیت کشور هائی که عنصر کار ،تعهد ،نو آوری و متمرکز شدن بر کاری که برعهده گرفته اندو انجام می دهند.
کشور هائی که قرن ها با ما فاصله دارند.کشورها و تلاشگرانی سازنده، بدور از حواشی های ساخته شده توسط کسانی که تنها دوست دارند حاشیه ایجاد کنند ونا کار آمدی وپلشتی وتنبلی خودرا زیر این فضای مسموم بپوشانند.
مصاحبه سعید معروف آئینه تمام نمای چنین فضا وابن الوقت هائی ا ست که سیستم آخوندی هیئتی آبشخور آنهاست .او از گزارش گران ورزشی سخن می گوید که قادر بدیدن واقعییت ها وتحولات نیستند. کسانی که هنوز در نیم قرن پیش زندگی میکنند و بر همان تفکر منجمد گردیده نقد می کنند ونتیجه می گیرند .
چه سخت است زندگی برای کسانس چون سعید معروف که درست یکصدو هشتاد درجه در جهت مخالف چنین نگاه و حکومت ایستایی قرار دارند وناگزیر از تحمل حکومت کوتاه فکران چسبیده به مرده ریگ گذشته اند .
"من چیزی از گذشته نگاه نمی دارم ...ذهن من در گیر آینده است! در گیر این که چند سال دیگر بازی کنم! تو مربی گری چکار کنم! "
گفته ونگاهی زیبا که مرا بیاد چگونگی انتخاب شدن" یوری گاگارین" نخستین انسانی که از جو زمین خارج گردید در مدار آن چرخید وقدرت انسان را بنمایش گذاشت می اندازد.
"چگونه شد که از بین ده ها فضانورد یوری گا گارین را انتخاب کردید ؟"
" ما از تمامی این فضا نوردان یک سوال کردیم!اگر از جو زمین خارج شوید در آن بالا به چه فکر خواهید کرد؟"
"گاگارین جواب داد! به آینده فکر خواهم کرد و قدرت ساختن انسان!"
آیا وقت آن نرسیده که ما نیز بجای این همه چسبیدن به مرده ریگ گذشته! باد دادن خرمن های کهنه به آینده این سرزمین و چگونگی نو کردن تفکر و عمل خویش در انطباق با چرخه رو به جلوی حیات اندیشه کنم ؟
بادبان بر افرازیم بسوی ساحل های نو و بیگران پارو زنیم؟
به اقیانوسی فراتر از گرداب ساخته شده ذهنیت گرفتار در روزمرگی و گذشته آویزان شده بر گردن!
فکر کنیم به آینده زیبا و هدف های قابل دسترسی که باید ساخت .این سرزمین از سعید معروف ها کم ندارد! کسانی که در ره جوئی بسوی آینده یاری رسان مردمان این سرزمین خواهند شد بدون هیج ادایی!
افزودن دیدگاه جدید