درباره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بسیار نوشته اند و در این میان، کتاب «کودتا» یرواند آبراهامیان به دلیل ارجاعات بسیار به مدارک و مستندات تاریخی کودتا از اهمیت بسزایی برخوردار است. ناصر زرافشان، مترجم کتاب «کودتا» اشاره می کند که این کتاب از جهت مستندات متکی بر اسناد و مدارک تازه ای است که در زمان بررسی های قبلی درباره این کودتا هنوز این اسناد علنی نشده بودند. وزارت خارجه ایالات متحده بیش از سه دهه از افشای اسناد مربوط به کودتای مرداد طفره رفت تا اینکه ســرانجام در ســال ۱۹۸۹ برخی از این اسناد را با عنوان «روابط خارجی ایاالت متحده» منتشر کرد. سند ویلبر نیز در ســال ۲۰۰۰ یعنی در زمانی که به تعبیر آبراهامیان، دولت ایالات متحده سعی می کرد در قالب نوعی عذرخواهی تلویحی بابت کودتای ۱۳۳۲ در رابطه خود با این کشور تنش زدایی کند، افشا شد. کتاب «کودتا» علاوه بر خاطرات و تاریخ شفاهی معتبر کودتا به اسناد داخلی و خارجی نیز متکی است، در عین حال که برداشت های مرسوم از کودتا و ملی شدن صنعت نفت و عملکرد دکتر مصدق را زیر سؤال می برد. ناصر زرافشان معتقد است سازش مصدق با انگلیس در مورد مسئله نفت ناممکن بود؛ چراکه «برای ایران ملی شدن به معنای کنترل دولت بر این صنعت بود. برای شرکت های نفتی هم ملی شدن مورد نظر ایرانی ها به معنای از دست رفتن کنترل غرب بر این صنعت بود». او همچنین می گوید «این ادعا که در زمان تعطیلی مجلس، شاه می توانسته نخست وزیر را عزل کند، حرفی بی اساس است» و کودتای ۲۸ مرداد را جزئی از مجموعه رویدادهای یک دوره پرتلاطم تاریخ معاصر ایران، یعنی جنبش ملی کردن نفت می داند که بحث درباره ماهیت و منشأ آن، با جدا کردن این جزء از کل آن جنبش و بدون اطلاع از چگونگی شکل گیری آن جنبش و آگاهی از صف بندی نیروهای اجتماعی و سیاسی در آن مقطع تاریخ ما ممکن نیست. شرق با ناصر زرافشان درباره کودتای ۲۸ مرداد گفت وگویی انجام داده است که می خوانید.
آقای زرافشــان انگیزه شما از ترجمه کتاب «کودتا» چه بود؟ آیا تشابه خط فکری شما با آقای آبراهامیان در این زمینه مؤثر بوده است؟
کتاب «کودتا» بیان اعتقادات یا نظرات شــخصی آبراهامیان نیســت تا تشابه خط فکری من با مؤلف در انتخاب این کتاب برای ترجمه تأثیری داشــته باشد. آبراهامیان یک تاریخ نگار صاحب اعتبار اســت و کتاب هم یک بررســی تاریخی مستند است که ربطــی به خط فکری آبراهامیان ندارد. به انبوه مدارک و مســتندات و مآخذ آن نگاه کنیــد تا متوجه این ویژگی کار او بشــوید. اما در مورد انگیزه هــای من در ترجمه این ًکتاب: در این کتاب اولا جنبه های تازه ای از کودتای ۲۸ مرداد مورد بررسی قرار گرفته است که در کارهایی که پیش از این کتاب در این زمینه منتشر شده به آن توجه نشده است و ثانیاً کتاب از جهت مستندات متکی بر اسناد و مدارک تازه ای است که در زمان بررســی های قبلی درباره این کودتا هنوز این اسناد علنی نشده بودند. مؤلف خود در این زمینه به شرح زیر توضیح می دهد:
«درباره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بســیار نوشــته اند. درباره بحــران نفتی ۳۲-۱۳۳۰ هم مطالب بســیاری نوشته شــده است. پس، این پرســش ممکن است برای کسی مطرح شــود که چرا با این وصف باز هم باید کتاب دیگری راجع به همین موضوعات نوشته شــود؟ هدف کتاب حاضر این است که تصور عرفی و رایجی را که تحت تأثیر نوشــته های قبلی در این باره شکل گرفته است در دو زمینه متفاوت به چالش بکشد: کتاب، نخســت این تصور عمومی و رایج را زیر ســؤال می برد که انگلیسی ها با حسن نیــت مذاکره می کرده اند و ایالات متحده به عنوان یک «میانجی درســتکار» اقداماتی جدی برای پادرمیانی به عمل آورده است. اما مصدق به دلیل کله شقی اش که منشأ آن -بنا به این ادعا- به «ســاختار روان شناختی» شخصی او مربوط می شده، نتوانسته اســت با آنها به سازشی برسد. حتی نویســندگانی هم که نسبت به مصدق همدلی دارند اعلام می کنند که اگر او فقط کمتر کله شــقی می کرد، می توانست با آنها به یک ســازش عادلانه و منصفانه برســد و باید این کار را می کرد. مثلا ویلیام راجر لوئیس که نویســنده برخی از کامل ترین آثــار درباره انحطاط امپراتــوری بریتانیا به طور اعم و بحــران انگلیس و ایران به طور اخص می باشــد، اســتدلال می کند که بریتانیا اصل ملی شــدن را پذیرفــت اما به همراه آمریکا متفقاً تصمیــم گرفتند مصدق را به دلیل «رفتار غیرمنطقی اش» سرنگون کنند».۱
کتاب حاضر به عکس ثابت می کند که چنین سازشی به این دلیل ساده قابل حصول نبود که در قلب این کشــمکش، این ســؤال رک و راســت و بی تعارف قرار داشــت که صنعت نفت -اکتشــاف، تولید، استخراج و صدور آن- تحت کنترل چه کسی باشد؟ آیا قرار اســت این صنعت تحت کنترل ایران باشد، یا تحت کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران یا احتمالا تحت کنترل کنسرســیومی از شرکت های بزرگ نفتی که در آن زمان به «هفت خواهران» معروف بودند؟ برای ایران ملی شــدن، به معنای کنترل دولت بر این
صنعت بود. برای شرکت های نفتی هم ملی شدن مورد نظر ایرانی ها به معنای از دست رفتن کنترل غرب بر این صنعت بود؛ چیزی که در سال های اولیه دهه ۱۹۵۰ هنوز برای آنها غیرقابل قبول بود. ملی شــدن ظاهری و کاذب – ملی شدن در شکل نه در ماهیت،
در حرف اما نه در عمل- اگرچه از طرف انگلیسی ها و آمریکایی ها در همه جا به عنوان یک «ســازش عادلانه» جار زده شــد، اما در واقعیت امر، این ادعا در بهترین حالت آن یــک نقیض گویی بی معنی و در بدترین حالت آن یک پوشــش عوام فریبانه برای پنهان
نگه داشــتن واقعیت امور بود. در فاصله ســال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ نه انگلیسی ها و نه آمریکایی ها، هیچ یک به هیچ طریق، حاضر به قبول ملی شدن واقعی نفت نبودند.
در مرحلــه بعد، کتــاب این تصور عمومی و رایج را زیر ســؤال می برد که کودتا را مســتقیماً و یکسره در متن جنگ ســرد – در متن تضاد بین شــرق و غرب، بین اتحاد شــوروی و ایالات متحــده، بین بلوک کمونیســت و به اصطلاح «دنیــای آزاد»- قرار می دهد. مارک گازیور وســکی – نویســنده دقیق ترین آثار درباره کودتا- وقتی استدلال می کند که کودتا ارتباط چندانی با نفت نداشــت، اما بســیار به ژئوپلیتیک، به ترس از کمونیســم و تهدید شوروی مربوط می شد، نظر بســیاری از کسانی را بیان می کند که دراین باره مطلب نوشــته اند. گازیوروسکی می نویسد: «در ابتدا ایالات متحده تصمیم گرفت خارج از این نزاع بماند. این کشور بریتانیا را تشویق کرد ملی شدن نفت را بپذیرد و کوشــید برای حل وفصل ایــن منازعه، پادرمیانی کند و بریتانیــا را از حمله به ایران منصرف ســازد. ایاالت متحده این موضع بی طرفی را تا پایان دولت ترومن در دی ماه ۱۳۳۱ حفظ کرد، گرچه در همین زمان هم بســیاری از مقامات رسمی ایالات متحده فکــر می کردند خــودداری مصدق از حل وفصل منازعه نفت دارد بی ثباتی سیاســی
ایجاد می کند که ایران را در خطر سقوط به پشت پرده آهنین قرار می دهد».۲
به عکس، این کتاب سعی می کند کودتا را به طور کامل و قطعی در چارچوب تضاد بین امپریالیســم و ناسیونالیســم، بین جهان اول و جهان سوم، بین شمال و جنوب، و بین اقتصادهای توســعه یافته صنعتی و کشــورهای توسعه نیافته ای قرار دهد که به صادرات مواد خام خود وابســته اند. از آنجا که نزاع بر سر نفت بود، این کتاب توضیح می دهد که ایالات متحده در این بحران همان قدر ســرمایه گذاری کرده بود که بریتانیا کرده بود. به این ترتیب آن قدرها که ترس ایالات متحده از بازتاب های ملی شدن نفت
در جاهای دوری مانند اندونزی و آمریکای جنوبی، در شــرکت کردن این کشور دخیل بود، ترس آن از خطر کمونیســم در ایران، در ایــن کار دخیل نبود و این تازه در حالتی است که از بازتاب های این ملی شدن در بقیه خلیج فارس هم سخنی به میان نیاوریم.
«کنترل بر تولید نفت ســرانجام در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی (دهه ۱۳۵۰ شمسی) از شــرکت های غربی به دولت های محلی منتقل شد. اما چنین باختی برای غربی ها در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی (اوایل دهه ۳۰ شمسی) غیرقابل قبول تلقی می شد».
من از آن رو این ســه پاراگراف نســبتاً طولانی را از زبان خــود مؤلف در اینجا نقل کردم که این پاراگراف ها نشــان دهنده تفاوت های اساســی کتاب حاضر با نوشته های دیگری اســت کــه پیش از ایــن در مــورد کودتای ۲۸ مرداد منتشر شده اند
برخی تاریخ نگاران می گویند در ۲۸ مرداد کودتا رخ نداده و این مصدق بوده اســت که کودتا کرده. دراین باره چه می گویید؟
ادعای بچگانه و بســیار مضحکی است. با قبول این ادعا باید به این نتیجه رســید که همه اســناد و مدارک موجود در این زمینه از قبیل اسناد وزارت امور خارجه انگلیس و وزارت امور خارجه آمریکا و متن مکاتبات روزمره وزارت خارجه آمریکا که سالانه زیر
عنوان «روابط خارجی ایالات متحده» منتشر می شوند و مطالب و مندرجات کتاب های ً تاریخ که دهه ها پیش در خود آمریکا منتشــر شده است (مثلا کتاب «از یالتا تا ویتنام» نوشته دیوید هوروویتس که یک کتاب تاریخ دانشگاهی است) و مطالب و مندرجات
روزنامه هــای انگلیســی و آمریکایی همان زمــان، گزارش های مأمــوران اطلاعاتی ام. آی. سیکس و سیا از قبیل خاطرات کرمیت روزولت و از همه مهم تر سند ویلبر… و
اســناد دیگر از همین قبیل همگی ساختگی است و آنها را از دهه ها پیش ساخته اند تا نظر این به قول شــما تاریخ نگاران وطنی را بی اعتبار کنند که معتقدند در ۲۸ مرداد کودتایی رخ نداده! حتی پوزش خواهی رسمی وزارت خارجه آمریکا (در دوران تصدی
خانم آلبرایت) بابت کودتا در ایران هم باد هوا بوده است، زیرا اصلا کودتایی در ایران صورت نگرفته و کرمیت روزولت لابد برای خوردن فالوده شیرازی به ایران آمده بوده اســت! می گویند مصدق خود کودتا کرده. علیه کــدام دولت؟ علیه خودش؟ کودتا،
اقدام سیاسی یا نظامی علیه قدرت مستقر است، البته نه از سوی مردم بلکه به وسیله بخش دیگری از طبقه حاکم. در آن مقطع مصدق نخست وزیر و خود در قدرت است. آیا او علیه خود کودتا کرده اســت؟ یعنی مصدق خانه خود را به توپ بســته، خود و
اعضای دولت خود را بازداشت کرده و موجی از سرکوب و اعدام علیه هواداران خود و کســانی که برای ملی کردن نفت مبارزه کرده بودند به راه انداخته اســت. آیا برای لجبازی با واقعیت باید زبان را هم تحریف و واژه ها را هم از معنا تهی کرد؟
تاریخ نگارانــی که از آنهــا نام بردید می گوینــد در زمان تعطیلی مجلس، شــاه می توانسته نخست وزیر را عزل کند. نظر شما چیست؟
ً این ادعا که در زمان تعطیلی مجلس، شاه می توانسته نخست وزیر را عزل کند، اولا حرفی بی اســاس است. قانون اساسی رژیم گذشــته پیش روی ما است. این ادعا را از کجا آورده اند؟ ثانیاً چگونه می توان یک رســتاخیز بزرگ ملی مانند جنبش ملی کردن
نفت و مسائل آن را صرفاً به یک بحث اخته حقوقی تقلیل داد؟
کودتا واکنش بریتانیا و آمریکا در برابر جنبش ملی کردن نفت است و بدون شناخت این جنبش که آن واکنش را برانگیخته، شناخت ماهیت این کودتا هم ممکن نیســت
کودتای ۲۸ مرداد در ایران جزئی از مجموعه رویدادهای یک دوره پرتلاطم تاریخ معاصــر ایران، یعنی جنبش ملی کردن نفت اســت و بحث دربــاره این کودتا و درک ماهیت و منشــأ آن، با جدا کردن این جزء از کل آن جنبش و بدون اطلاع از چگونگی شکل گیری آن جنبش و آگاهی از صف بندی نیروهای اجتماعی و سیاسی در آن مقطع تاریخ ما ممکن نیست. کودتا واکنش بریتانیا و آمریکا در برابر این جنبش است و بدون شناخت این جنبش که آن واکنش را برانگیخته، شناخت ماهیت این کودتا هم ممکن نیســت. من می خواهم از این هم فراتر بروم و بگویم جنبش ملی کردن نفت در ایران هم خود بخشی از یک سلســله جنبش های مشابه این و شاید نخستین این جنبش ها در کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین برای به دســت گرفتن کنترل منابع طبیعی و ثرو ت هــای ملی خویش بود که در جریان جنبش های رهایی بخش ملی این کشورها در ســال های پس از جنگ جهانی دوم در این کشورها پا گرفت. در خصوص نفت، این جریانی اســت که در دهه های بعد بلاخره به تشکیل اوپک منجر شد. اما برای تهی کردن رویدادها از مضمون و معنای واقعی ُ آنها، ســر و دم آنها را می زنند، موضوع را به گوشــه کوچکی از یک کل بزرگ محدود می سازند و همان رویداد را هم که ذاتاً و صد درصد سیاســی است به یک بحث حقوقی بی معنی تقلیل می دهند تا بتوانند با این ترفندها تفسیر مضحک خود را مطرح کنند.
بــه همین دلیل هــم یکی از دغدغه های بزرگ بریتانیا و ایــالات متحده در جریان مذاکراتــی که پیرامون مســئله نفت ایران بین آنها صورت می گیــرد و رد این نگرانی را در اســناد و مــدارک مختلف مربوط به این مذاکرات می بینیــم، نگرانی از بازتاب و تأثیر ملی شــدن نفت ایران در ســایر کشــورهای خاورمیانه و دورتر است. برای اینکه نمونه ای از این بازتاب و تأثیر را ملاحظه کنید به عنوان مثال نگاه کنید به کتاب «فلسفه انقلاب مصر» نوشــته جمال عبدالناصر، رئیس جمهور این کشــور کــه در آن خود را «طفل دبســتان مصدق» می نامد. ثالثاً به گواهی اســناد موجود، در جریان این کودتا شاه کاره ای نبوده است که بتوان از تقابل او با مصدق و اینکه شاه علیه مصدق کودتا کرده یا مصدق علیه شــاه ســخن گفت. کودتا را بریتانیا و ایاالت متحده علیه مصدق ســازمان دهی و اجرا کرده اند. شاه در ابتدا با کودتا موافق نبوده زیرا با توجه به تجربه قیام ســی تیر از آن بیم داشته است که این بار اساس سلطنت بر باد رود و از این رو از امضا و ارســال آن دو نامه کذایی ابا داشته اســت. روزولت وقتی از تردید شاه اطلاع می یابد شــبانه به دیدار او می رود و وقتی شاه دلیل تردید خود را بیان می کند، مأمور سیا به او می گوید «تصمیم به انجام این کودتا گرفته شده است با شما یا بدون شما».
شــاه آن دو نامه را امضا می کند و به کلاردشــت می رود تا در صورت عدم موفقیت کودتا بتواند از ایران خارج شود که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به همین شکل هم عمل کرده و به رم می رود. رفتن شــاه به کلاردشــت هم به همین دلیل صورت
می گیرد که تصمیم کودتا، تصمیم شخصی او نبوده است و او پس از امضای نامه ها هم به موفقیت کودتا اطمینان نداشــته اســت، زیرا اگر این تصمیمی بود که خود او شخصاً گرفته بود برای اجرای آن نیز خود در ایران می ماند.
بــه این ترتیب هم تصمیــم به انجام کودتا در ایــران را انگلیس و آمریکا از پیش گرفته بودند و هم سازمان دهی و اجرای آن به وسیله خود آنان و مأموران آنها صورت گرفته اســت. مخصوصاً بریتانیا به دلیل ســابقه دیرینه حضورش در منطقه و ایران، امکانات و شــبکه ای را در کشور داشته که بدون واســطه با آنها در ارتباط بوده و کار می کرده است.
آبراهامیان در این زمینه می نویسد «انگلیس با پنج قلم آورده عمده خود» همراه آمریــکا برای کودتــا به میدان آمد و امکانات پنج گانه بریتانیا را در ایران به شــرح زیر توضیح می دهد:
«آنها در مرتبه نخست کارشناسان خبره ای داشتند که چون در ایران کار کرده بودند تجارب بسیار داشتند، زبان این کشور را خوب می دانستند و پیوندهای شخصی نزدیکی با نخبگان قدیم کشــور [هزار فامیل] به وجود آورده بودند. این مجموعه کارشناسان خبره را الانســلوت پایمان… که از اواخر دهه ۱۳۱۰ در وزارت خارجه انگلیس همواره مسئول میز ایران بوده بود، نورمن داربی شایر، افسر ام. آی. سیکس که در طول بخش اعظم جنگ جهانی دوم در ایران مســتقر بوده بود، سرهنگ جئوفری ویلر، افسر دیگر ام. آی. ســیکس که از ۱۲۹۹ به بعد مکرراً و به تناوب گاه در ایران و گاه خارج از ایران بوده، روبین زاهنر، وابســته مطبوعاتی ســفارت انگلیس که کارشناس عرفان بوده و مدت کوتاهی بعد اســتاد مذاهب و اخلاق شرقی در آکســفورد می شود… سم فال،
دســتیار زاهنر که عمدتاً مسئول امور سیاست مداران جوان تر بود، و خانم آن لمبتون، وابسته مطبوعاتی پیشین سفارت انگلستان در تهران… تشکیل می دادند.
در مرحله دوم، انگلیســی ها در بطن نیروهای مســلح ایران یک شبکه غیررسمی داشــتند. این شــبکه از همان زمان جنگ جهانی دوم از افسران محافظه کاری تشکیل شده بود که بیشتر آنان به خانواده های اعیان تعلق داشتند و عبارت بودند از سرلشکر حســن ارفع، رئیس ســابق ســتاد ارتش که رقیبش رزم آرا زیرآب او را زده بود و دوره بازنشستگی خود را در املاکش در ورامین می گذراند، سرهنگ تیمور بختیار پسرعموی ملکه ثریا، سرهنگ هدایت گیلانشاه خلبان تربیت شده انگلیس و آجودان شاه، سرهنگ
حسینقلی اشرفی فرمانده تیپ پادگان تهران، و مهم تر از همه سرهنگ حسن اخوی که سالیان متمادی رئیس رکن ۲ ستاد ارتش – سازمان اطلاعاتی نیروهای مسلح- بود (که حســین فردوست، عضو محفل خصوصی شاه بعدها او را «مغز متفکر واقعی» جناح
ایرانی کودتا که در پشــت این رویداد قرار داشــت توصیف می کند). ام. آی. سیکس به کمک این شــبکه یک بانک اطاعاتی درخور توجه از نظامیان را حاوی اطاعاتی راجع به بســیاری از افسران معروف ارتش در اختیار داشــت که سیا به شدت به آن نیازمند
اما فاقد آن بود – به گفته دونالد ویلبر، بخش بزرگی از تدارکات کودتا در لندن شــامل بررسی این پرونده های شخصی بود… .
ســوم، ام. آی. سیکس از مدت ها قبل یک شــبکه غیرنظامی بومی و ثابت در ایران داشت که ســه برادر ظاهراً تاجر به نام های اسدالله، ســیف الله و قدرت الله رشیدیان آن را اداره می کردند… آنها در ظاهر با انگلســتان یــک رابطه تجاری برای واردکردن فیلم های انگلیســی به ایران داشــتند و از این پوشــش به صورت کانالی برای منتقل کردن پول های ام. آی. ســیکس به هواداران بومی انگلیس از جمله سیدضیاء و حزب اراده ملی او اســتفاده می کردند… وود هاوس تخمین می زند که رشیدیان ها هر ماهه بیــش از ۱۰ هزار پوند بین برخی روحانیون، روزنامه نگاران و سیاســت مدارانی که نام آنها فاش نمی شد -به ویژه نمایندگان مجلس- پخش می کردند… منشأ قدرت اصلی و عمده رشــیدیان ها در بازار تهران بین اصناف قصاب، نانوا و شیرینی فروشی ها، بین میدانی هایی کــه در کار عمده فروشــی تره بار بودند، بین کشــتی گیران زورخانه های محلی و بین وعاظ ســطح پایین بود. در یک تحلیل طولانی راجع به فداییان اسـلام که مدت کوتاهی پس از آنکه این گروه سعی کردند فاطمی را ترور کنند، نوشته شده است، روبین زاهنر به بیان مرموزی می نویسد هیچ دلیلی وجود ندارد که انگلستان و فداییان اسلام نتوانند همکاری با یکدیگر علیه جبهه ملی را «ادامه دهند»… . ارتباط رشیدیان ها با زورخانه ها از طریق دو لوطی معروف برقرار بود: شعبان بی مخ و طیب حاج رضایی… .
چهارم، ســفارت انگلیس جلســات منظمی با مجموعه بزرگی از سیاست مداران بانفوذ داشت که عبارت بودند از ارنست پرون، دوست دوران کودکی شاه در سوئیس، احمد هومن نایب رئیس تشریفات دربار، شاهپور ریپورتر… شیخ هادی طاهری و هاشم ملک مدنی نمایندگان کهنه کار مجلس و البته سیدضیاء که در جلسات منظم خود با سفارت درباره ملاقات های هفتگی خود با شاه به آنها گزارش می داد. او علاوه بر این درباره دیدارهای هرچند یک بار خود با آیت الله کاشانی هم به آنها گزارش می داد…
و سرانجام انگلیسی ها با سرلشکر فضل الله زاهدی از همان مهرماه ۱۳۳۱ تماس برقــرار کرده بودند… او خود را به عنوان رهبر ایده آل کودتا به آنها عرضه کرده و لاف زده بود که در نیروهای مسلح هواداران گسترده ای دارد… در کانون افسران بازنشسته
هــم به ویژه در میان آن ۱۳۵ نفــری که رزم آرا و مصدق آنهــا را تصفیه کرده بودند، حمایت هایی از زاهدی وجود داشت… .
آمریکایی ها هم به نوبه خود سفارتشــان در تهران و روابط آن را با محافل محلی، اصل چهار ترومن و عوامل آن و ســه هیئت مستشاری نظامی و تعداد زیادی عوامل اطاعاتی داشتند.
به ترتیبی که گفته شد بریتانیا و ایالات متحده، مستقیماً و به کمک عوامل و ایادی خود کودتایی را که از یک ســال پیــش در مورد آن تصمیم گیــری و طرح آن ریخته شــده بود، به اجرا درآورده اند و از این رو این بحث که شــاه علیه مصدق یا به عکس مصدق علیه شاه کودتا کرده موضوعاً و ماهیتاً منتفی است. کودتا را انگلیس و آمریکا مستقیماً و با همراهی ایادی و عوامل ایرانی خود طراحی و اجرا کرده اند.
۱.William Roger Louis, “Britain and the Overthrow of the Mosaddeq Government”
به نقل از صفحه ۲۱ کتاب.
۲.Mark Casiorowski, “The Truth About the 1953 Coup” Le
Monde Diplodmatique, October 2000, Mark Casiorowski, “The
۱۹۵۳ Coup dÉtat Against Mosaddeq” in Mohammad Mosaddeq
and the 1953 Coup in Iran, 229,…
به نقل از صفحه ۲۲ کتاب
دیدگاهها
بسیار مفید بود
بسیار مفید بود
افزودن دیدگاه جدید